چهارشنبه ۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۴

چهارشنبه ۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۴

مارکسیسم و رؤیای رهایی انسان؛ از نقد سرمایه ‌داری تا دموکراتیزاسیون کامل جامعه
محمدرضا شالگونی: نگاهی به تجربه تاریخی نشان می دهد که نخستین گام در مسیر رهایی (طبقه کارگر)، پدید آمدن دولت قانون است: دولتی که در آن فرمانروا مقید به قانون...
۷ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: محمدرضا شالگونی
نویسنده: محمدرضا شالگونی
نگاهی راهبردی به انتخابات پیش‌روی هلند؛ در دفاع از عدالت و همبستگی اجتماعی
مرتضی صادقی: برای ما، شهروندانی با پیشینه‌های مهاجرتی و فرهنگی متنوع، آینده‌ی هلند تنها زمانی امن‌تر و عادلانه‌تر خواهد بود که سیاست‌های مبتنی بر برابری، احترام و گفت‌وگو بر سیاست‌های...
۷ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مرتضی صادقی
نویسنده: مرتضی صادقی
گسترش کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در نود و دومین هفته
کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»: از سه‌شنبه گذشته تا کنون ۵۹ اعدام شامل ۲ زن، ثبت شده است. این موج اعدام‌ها با صدور و تأیید احکام جدید علیه زندانیان سیاسی،...
۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"
نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"
سقوط ۲۶۱ درصدی دستمزد کارگران در کمتر از ده سال
«هر دولتی که روی کار آمده، سیاست‌های ضدکارگری دولت قبل را تکمیل کرده و هر بار به رکوردهای جدیدی دست یافته‌اند!» این فعال کارگری با تاکید بر این واقعیت می‌افزاید: رکورد...
۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نسرین هزاره مقدم
نویسنده: نسرین هزاره مقدم
پیروزی کاندیدای سوسیالیست در ایرلند: فرصتی برای بازاندیشی چپ اروپا
گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): این تجربه، در سطح اروپایی و جهانی، یادآور آن است که بازسازی اعتماد عمومی به چپ، نیازمند پیوند با مطالبات ملموس...
۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
آتش بس در غزه
علی قره جه لو: آتش بس غزه، ظاهرا بر اساس طرح ۲۰ ماده ای صلح ترامپ تحقق پیدا کرد، ولی، شکست اسرائیل چه در میدان جنگ و چه در صحنه...
۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی قره جه لو
نویسنده: علی قره جه لو
واکنش ایران، چین و روسیه به بازگشت آمریکا به پایگاه هوایی بگرام!
فاطمه امان: جغرافیای بگرام به تنهایی توضیح می‌دهد که چرا اهمیت دارد. این پایگاه حدود ۱۰۰۰ مایل از تهران، تنها ۴۰۰ مایل از استان ناآرام سین کیانگ چین و کمتر...
۶ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فاطمه امان
نویسنده: فاطمه امان

بدون حداقل درجه‌ای از قطبی شدن، یک دموکراسی احتمالاً کارایی نخواهد داشت.

چه چیزی پشت تشخیص روند «جامعه قطبی‌شده» نهفته است؟ نیلز سی کومکار در کتاب جدید خود نگاهی روشنگرانه به این اصطلاح خیره‌ کننده ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که قطبی‌شدن صرفاً یک ابزار سیاسی نیست، بلکه ابزاری ضروری و بالقوه سازنده است.

مصاحبه با: نیلز سی. کومکار: “بدون حداقل درجه‌ای از قطبی شدن، یک دموکراسی احتمالاً کارایی نخواهد داشت.”

نیلز سی. کومکار Nils C. Kumkar جامعه‌شناس است  و  در مورد نابرابری اجتماعی و اعتراض سیاسی تحقیق می‌کند.
 
آقای کومکار Nils C. Kumkar ، مدتی است که گفتمان عمومی در آلمان از قطبی شدن قوی و ریشه‌دار جامعه صحبت می‌کند. با این حال، تحقیقات تجربی نمی‌تواند این را تأیید کند. این اختلاف از کجا ناشی می‌شود؟
 
پاسخ: این امرعمدتاً به این دلیل است که ما در مورد چیزهای مختلفی صحبت می‌کنیم. آنچه تحقیقات جامعه‌شناسی معمولاً هنگام بحث در مورد موضوع ” قطب بندی” بر آن تمرکز می‌کنند، نظرات سیاسی مردم است. با این حال، آنچه مردم به عنوان قطب بندی درک می‌کنند، حول موقعیت‌ها و رفتارهای ارتباطی پویا می‌چرخد، یعنی آنچه دیگران انجام می‌دهند و می‌گویند، نه آنچه خودشان فکر می‌کنند.
 
این ها چه نوع موقعیت‌های ارتباطی هستند؟
پاسخ: درکتابم، ازجمله به نظرسنجی‌هایی از تحقیقات خودم اشاره می‌کنم. در واقع آن اصلاً در مورد قطبی شدن نبود. ما گروه‌های حرفه‌ ای از بخش‌های مختلف طبقه متوسط مثلاً مهندسان، معلمان و کارمندان اداری داشتیم که صرفاً در بحث‌های گروهی در مورد جامعه معاصر صحبت می‌کردند. دیر یا زود، همه با موضوع ” قطبی شدن” مواجه می‌ شدند. مثال‌هایی که آنها ذکر کردند عموماً موقعیت‌های ارتباطی بودند، مانند مشاجره در کریسمس که در آن بهترین دوست پس از اینکه پسرش سر او فریاد می‌زند، از خانه فرار می‌کند.
 
موقعیت‌هایی که در آنها ارتباط موفقیت‌آمیز نبوده است.
پاسخ: دقیقاً  و مصاحبه‌شوندگان ما سپس این ارزیابی را به تصویری از چگونگی عملکرد ایده‌آل جامعه پیوند دادند. به عنوان مثال، معلمان در تحقیق من بر آرمان مشورت تأکید کردند. بر اساس این، همه دیدگاه‌های مختلف باید روی میز گذاشته شوند و سپس مورد بحث قرار گیرند. نقطه مقابل این، وضعیتی است که در آن هیچ کس اجازه صحبت ندارد و صداها حذف می‌شوند. سپس قطبی شدن به عنوان وضعیتی توصیف می‌شود که در آن یک بحث آنقدر بالا می‌گیرد که دیگر ادامه بحث امکان‌پذیر نیست. برای گروه دیگری در تحقیق من، یعنی مهندسان، آرمان سیاست خوب این بود که مشکلات را به گونه‌ای تعریف کنیم که بتوان آنها را حل کرد و سپس اجازه دهیم افراد شایسته کار را انجام دهند.در اینجا،قطبی شدن به عنوان وضعیتی تجربه می‌شود که در آن فردی فاقد صلاحیت همیشه حرف دیگران را قطع می‌کند:
 اگر به این مورد خاص علاقه دارید، سیاست خوب یک گروه، یا قطب دیگری نیز است.
 
 بسیاری از مردم اصطلاح “قطبی‌ شدن ” را رد می‌کنند، اما آن را به روش‌های بسیار متفاوت یا حتی متناقض درک می‌کنند؛ این تفاوت را چگونه توضیح می‌دهید ؟
 
پاسخ: وقتی اصطلاحات علمی وارد بحث‌های عمومی می‌شوند، زندگی دوگانه‌ای را آغاز می‌کنند. از یک سو، آنها اقتدار علم را نشان می دهند از طرفی مبهم جلوه می کنند؛ گرچه تعاریف علمی سعی در اجتناب از آن دارند. امروزه از قطبی شدن تا حدودی به همان روشی استفاده می‌شود که قبلاً “بیگانگی” استفاده می‌شد، که به طور نامحسوسی مبتنی بر گفتمان مارکسیستی بود. چنین اصطلاحاتی، به ویژه در گفتمان عمومی، اجازه می‌دهند آنچه را که فرد به صورت ذهنی با آن مخالف است، به تشخیص ظاهراً عینی یک مشکل مرتبط کنند. و از آنجا که بسیاری دیگر مشکلات مربوط به خود را با همان اصطلاح مرتبط می‌دانند، هر تفسیر ذهنی، اقتدار یک اجماع گسترده را به دست می‌آورد. این واقعیت که قطبی شدن، اصطلاحی که بسیار با اختلاف نظر بر سر نظرات مرتبط است، توانسته است این نقش را بر عهده بگیرد، مطمئناً تا حد زیادی به دلیل نوآوری‌های رسانه‌ای دهه‌های اخیر است: از طریق ارتباطات دیجیتالی و ظهور به اصطلاح رسانه‌های اجتماعی، ما در تمام طول روز با طیف گسترده‌ای از نظرات متضاد روبرو هستیم. بنابراین، وسوسه‌انگیز است که این هیاهوی اختلافات و گاهی اوقات مبارزه خشونت‌آمیز برای جلب توجه را به عنوان بیان یک درگیری اجتماعی بزرگ درک کنیم.
 
شما در کتاب جدیدتان استدلال می‌کنید که در سیاست، اتهام یا برداشت از قطبی شدن، عمدتاً تأثیر یکپارچه‌کننده‌ای دارد. این چگونه عمل می‌کند؟
 
پاسخ: دقیقاً به دلیل ابهام معنایی آن، اصطلاح قطبی شدن می‌تواند به صورت تاکتیکی و کاملاً انعطاف‌پذیر مورد استفاده قرار گیرد. اتهام قطبی شدن با ترس از تفرقه اجتماعی گره خورده است، که حداقل به قدمت دولت-ملت مدرن است. کسانی که دیگران را به قطبی شدن در یک درگیری خاص متهم می‌کنند، آنها را غیرمسئول نشان می‌دهند و می‌توانند ادعا کنند که نماینده منافع خیر عمومی هستند. این امر تقریباً یک اثر طنز ایجاد می‌کند که به طور منظم در حوزه عمومی سیاسی قابل مشاهده است: اختلاف سیاسی به شکلی انجام می‌شود که در آن همه یکدیگر را به قطبی شدنی که در واقع به طور مشترک به پیش می‌برند، متهم می‌کنند. بدون حداقل درجه‌ای از قطبی شدن، دموکراسی احتمالاً اصلاً عملکردی نخواهد داشت. دقیقاً همین تصور که درگیری‌های سیاسی امروز مربوط به اختلافات تعیین‌کننده، شاید حتی کاملاً تعیین‌کننده است که در آن هر رأی اهمیت دارد، بسیاری را به رأی دادن و همذات‌پنداری با احزابی که اغلب فقط تا حدی می‌ توانند با برنامه‌های آنها همذات‌پنداری کنند، ترغیب می‌کند.
 
ارائه درگیری با این فرض که همه چیز در خطر است، نه تنها راهی برای جذب مخاطب، بلکه راهی برای ایجاد یک جامعه نیز هست. مثالی از کتاب او: در سال ۲۰۲۳، هوبرت آیوانگر، رهبر رأی‌دهندگان آزاد و معاون وزیر-رئیس جمهور باواریا، در سخنرانی خود خطاب به تظاهرکنندگان علیه قانون موسوم به گرمایش، مخاطبان خود را به عنوان گروه “معقول” خطاب کرد و در میان آنها “کشاورزان، صنعتگران، صاحبان مشاغل کوچک، صاحبان خانه، رانندگان و گوشتخواران” را برشمرد. ترکیب جالبی است، اینطور نیست؟
 
پاسخ: رانندگان خودرو، صاحبان مشاغل کوچک، صاحبان خانه و گوشت‌خواران تنها در صورتی منافع مشترک دارند که بتوانند به طور مشترک از خود در برابر تجاوز برلین با آنچه هوبرت آیوانگر Hubert Aiwanger وزیر اقتصاد ایالت بایرن آلمان  “سیاست چپ و سبز” می‌نامد، دفاع کنند. از سوی دیگر، با این حال، این سیاست‌ها به همین شکل عمل می‌کنند. می‌توان کاملاً از سیاست‌های ائتلاف دولتی ناراضی بود و همچنان احساس کرد: اگر آیوانگرهای این جهان به همین شکل علیه آن بسیج شوند، من هم باید جانب یکی را بگیرم. مثال دیگر: در انتخابات ایالت براندنبورگ در سال ۲۰۲۴، میزان ۷۵ درصد از رأی‌دهندگان حزب سوسیال دموکرات اظهار داشتند که صرفاً برای جلوگیری از یک حزب راست آلترناتیو برای آلمان AfD به این حزب رأی داده‌اند. برای ۴۲ درصد از رأی‌دهندگان AfD نیز همین امر صادق بود، اما برعکس، “به دلیل ناامیدی از سایر احزاب”، همانطور که در یک نظرسنجی آمده است. بنابراین، قطبی شدن یک استراتژی بسیج بسیار مؤثر است، استراتژی‌ای که مدت زیادی است وجود نداشته است. اگر سناریوهای ترسناکی را که حزب دموکرات مسیحی (CDU) در مبارزات انتخاباتی خود علیه حزب سوسیال دموکرات (SPD) در روزهای اولیه جمهوری فدرال به کار برد, شعار “همه راه‌های مارکسیسم به مسکو منتهی می‌شود” در نظر بگیرید، آنگاه ارتباطات به سختی کمتر از امروز قطبی شده بودند. با این حال، حتی در آن زمان، آنچه امروز می‌توانیم مشاهده کنیم درست بود: نیروی تفرقه‌انداز همیشه طرف مقابل است. به ندرت کسی به استراتژی قطبی‌شدن پایبند است.
 
با این حال، با وجود حزب AfD، اکنون یک بازیگر سیاسی تثبیت‌شده وجود دارد که آشکارا و عمداً قطبی‌سازی را دنبال می‌کند. برای بسیاری از ناظران، این یک راز باقی مانده است که چرا دقیقاً کسانی که از سیاست‌های آن، که مثلاً مبتنی بر خصوصی‌سازی گسترده است، از نظر اجتماعی-اقتصادی سودی نمی‌برند، به طور فزاینده‌ای به AfD رأی می‌دهند. آنها توضیحات بالقوه‌ای برای این سؤالات در نوشته‌های موری روتبارد می‌یابند. متون این اقتصاددان  آمریکایی از دهه ۱۹۹۰ چه چیزی را در مورد سیاست‌های پوپولیستی راست‌گرا آشکار می‌کند؟
 
 
پاسخ:، بسیاری از احزاب راست افراطی تحقیقاتی را که در دهه‌های اخیر انجام داده‌اند، احتمالاً بعید است که همه نوشته های او خوانده باشند. موری روتبارد * به عنوان یک  اقتصاددان و فیلسوف سیاسی راست‌گرای آزادی‌خواه، قصد داشت جنبشی از “رادیکال” یا “راست سخت” را به همراه آنچه که او “راست قدیمی” می‌نامید، ایجاد کند تا مردم عادی را علیه کل دولت بشوراند. او این استراتژی را “پوپولیست راست‌گرا” می‌نامد. کمپین‌های سیاسی قصد دارند هر چیزی را که مردم به عنوان اقدامات مداخله‌جویانه دولت در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند، رسوا کنند: مالیات، مقررات، و امروز، ستاره جنسیت قطعاً یکی از آنهاست. استراتژی روتبارد حول جلب همدردی همه کسانی می‌چرخد که دیگر به هیچ وجه از سیاست انتظاری ندارند. در اینجا یک خط تمایز بسیار مهم است: بین کسانی که در نقش‌های اجرایی نظام سیاسی هستند – یعنی افرادی که سیاست‌گذاری می‌کنند، آن را برای عموم توضیح می‌دهند یا آن را در دولت اجرا می‌کنند و همه کسانی که آن را فقط به عنوان یک مخاطب منفعل تجربه می‌کنند، که اساساً در معرض آن هستند. و قرار بود کل ماجرا به کارزارهای انتخاباتی تماشایی ختم شود که در آن مخاطبان تلویزیون با نمایش وحشت نخبگان سرگرم می‌شدند.
 
روتبارد همچنین برای استراتژی خود به لنین استناد کرد این در ابتدا عجیب به نظر می‌رسد.
 
پاسخ: در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، روتبارد امیدوار بود که چپ نو و جنبش ضد جنگ را به پروژه راست-آزادی‌ خواهانه خود جذب کند. این همچنین دوره‌ای بود که رویارویی او با لنین رخ داد. در آن زمان، به اصطلاح، در هوا بود. روتبارد چندین جنبه از نظریه لنین را بررسی می‌کند: به عنوان مثال، ایجاد یک حزب پیشتاز که بر توده‌ها تأثیر می‌گذارد، توده‌هایی که ابتدا باید متقاعد شوند که بفهمند چه می‌خواهند. او گفت برای انجام این کار، باید خود را از فرقه‌گرایان جدا کرد، که خواسته‌هایشان نه به مبارزه سیاسی، بلکه به حاشیه رانده شدن منجر می‌شود. و همچنین از فرصت‌طلبان که صرفاً سیاست‌های اصلاح‌طلبانه را دنبال می‌کنند. در عوض، به گفته روتبارد، باید خواسته‌هایی اعلام شود که همیشه به نظر می‌رسد به سختی قابل دستیابی هستند، اما در واقع منجر به حداکثر درگیری می‌شوند. این امر به دیگران، در صورت همراهی، اجازه می‌داد تا از خود جلوتر رانده شوند.
 
روتبارد با این استراتژی خود چه هدفی را دنبال می‌کرد؟ 
 
پاسخ: برای موری نیوتن روتبارد، وجود خودِ دولت مشکل اصلی است و احتمالاً بی‌دلیل نیست که استراتژی او در این مرحله در ابهام گم می‌شود. و این چیزی است که می‌توان در مورد پوپولیست‌های راست‌گرای امروزی نیز مشاهده کرد: حتی وقتی در دولت هستند، همیشه به اصطلاح در اپوزیسیون باقی می‌مانند، زیرا استراتژی آنها به عدم دستیابی به هدفشان بستگی دارد. هدف روتبارد جامعه‌ای بود که فقط از طریق مکانیسم بازار ادغام می‌شود و با این حال به نوعی به طور طبیعی در کنار هم می‌ماند. اما این دقیقاً بن‌بست استراتژیک اصلی است: دولت مشکل واقعی و حریف اصلی در نظر گرفته می‌شود زیرا ظاهراً جامعه را به طور نادرست در کنار هم نگه می‌دارد، اما وقتی کسی دولت است، واقعاً چه کاری انجام می‌دهد، نسبتاً نامشخص است. می‌توان به نوعی در آن خرابکاری کرد، می‌توان سعی کرد آن را خصوصی‌سازی و منحل کرد، اما حتی و دقیقاً برای این کار، فرد به حفظ موقعیت قدرت خود وابسته است. این امر، از جمله موارد دیگر، منجر به این می‌شود که پوپولیست‌های راست‌گرا خود را در نقش دائمی اپوزیسیون تصور کنند. حتی اگر به قدرت برسند، طوری رفتار می‌کنند که انگار یک دولت پنهان، یک دولت بین‌المللی مخفی یا یک نهاد فرادولتی وجود دارد که اساساً همچنان بر آنها حکومت می‌کند. این به آنها اجازه می‌دهد تا این ژست شورش علیه دولت را حفظ کنند، حتی به عنوان رئیس جمهور قدرتمندترین کشور روی زمین.
 
گذشته از ممنوعیت حزب، سه استراتژی برای برخورد با حزب AfD به طور کلی پیشنهاد می‌شود: پرداختن به مضامین سیاسی آن، تعیین دستور کارهای جدید یا ایجاد فرصت‌های جدید برای مشارکت، مثلاً از طریق شوراهای شهروندی. این پیشنهادات را با توجه به نظراتتان در مورد قطبی شدن جامعه چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 
پاسخ: در اصل، همه اینها استراتژی‌های کاملاً قابل فهمی برای اهداف مختلف هستند. با این حال، آنها فقط کاربرد محدودی برای مبارزه با AfD دارند. مهمتر از همه، هر سه پیشنهاد اگر با تمایل به تضعیف AfD توجیه نشوند، بهتر عمل می‌کنند. به محض اینکه هر چیزی را که فکر می‌کنید مردم از قبل با آن موافق هستند با این ادعا که به AfD آسیب می‌رساند، توجیه کنید، با این معضل روبرو می‌شوید که اساساً به آنها بگویید: کارآمدترین راه برای رسیدن به اهداف شما رأی دادن به AfD است. این ما را عصبی می‌کند، بنابراین بالاخره کاری خواهیم کرد. AfD موفق شده است قطب منفی این فرض اجتماعی قطب‌بندی سیاسی را اشغال کند، که می‌تواند کل گفتمان را به سمت خود هدایت کند. هیچ یک از سه استراتژی ذکر شده قادر به تغییر زیادی در این مورد نخواهند بود. AfD سپس به سادگی خواسته‌ های خود را رادیکال‌تر خواهد کرد.
 
این ارزیابی را بر چه اساسی انجام می‌دهید؟
پاسخ:تمام سخت‌گیری‌های سیاست مهاجرتی در سال‌های اخیر تاکنون حزب AfD را تضعیف نکرده است کاملاً برعکس. کاهش درخواست‌ های پناهندگی نیز AfD را تضعیف نکرده است. اگر فرصت‌های مشارکت دموکراتیک گسترش یابد، باید واضح گفت: AfD این روند را همراهی می‌کند و به دنبال سوءاستفاده از آن برای اهداف خود یا خرابکاری در جایی که این امر ناکام می‌ماند، خواهد بود. و حتی اگر این کار جواب ندهد، افزایش فرصت‌های مشارکت، شانس امیدهای ناامید شده به مشارکت را نیز افزایش می‌دهد. و این دقیقاً همان زمینه‌ای است که AfD، به عنوان یک کارآفرین قطبی‌سازی، در حال پرورش آن است. بنابراین، در کوتاه‌ مدت یا بلند مدت، همه این پیشنهادها حداقل منجر به کاهش قطبی‌سازی نخواهند شد. اما سوال این است که آیا این چیزی است که ما می‌خواهیم. یا اینکه آیا این کمتر مربوط به این واقعیت است که مردم قطبی شده‌اند و بیشتر مربوط به چگونگی قطبی شدن آنهاست.
 
نظر شما در این مورد چیست؟
 
پاسخ: قطبی شدن تا حد زیادی صرفاً یک ساختار خودپایدار از یک جامعه سیاسی است که خود را از طریق رسانه‌های جمعی رصد می‌کند. آنچه در حال حاضر به عنوان مشکل قطبی شدن تلقی می‌شود، در درجه اول این است که AfD قطب منفی این قطبی شدن را نشان می‌دهد و بنابراین به بازیگر عملاً اجتناب‌ناپذیر این بازی تبدیل می‌شود. اگر کسی بخواهد این مشکل را حل کند، دیر یا زود باید موضع AfD را به چالش بکشد و این از طریق توسل به وحدت حاصل نمی‌شود. اوضاع با جنبش کارگری متفاوت بود، که آن هم اساساً به شیوه‌ای مخالف عمل می‌کرد، یا حداقل دیگران آن را اینگونه درک می‌کردند. یکی از پاسخ‌ها به این تضاد، دولت رفاه مدرن و گسترش فرصت‌های شمول بود. اما این دقیقاً در آن زمان ممکن بود زیرا تضاد بر سر قدرت در دولت صرفاً مربوط به دولت نبود. اگر می‌توانستم چیزی آرزو کنم، ظهور یک بازیگر مخالف بود که بتواند AfD را از نظر آشتی‌ناپذیری جانشین کند و در عین حال، به ایجاد یک ساختار قطبی شدن کمک کند که همیشه صرفاً مربوط به خود قطبی شدن نباشد. در این صورت تضمین نمی‌شود، اما حداقل ممکن است که چنین تضادی به فرصتی برای پیشرفت اجتماعی تبدیل شود.
 
به نظر شما چه کسی برای این کار مناسب است؟
 
 
پاسخ: من رویکرد بسیار آشکار حزب چپ مبنی بر تضاد و کشمکش را در طول آخرین مبارزات انتخاباتی فدرال، قابل توجه یافتم. من به شعارهایی مانند “همه می‌خواهند حکومت کنند. ما خواهان تغییر هستیم” یا پوسترهایی فکر می‌کنم که اغلب به صراحت به موضوع تضاد و کشمکش می‌پرداختند، مانند “اگر روستای شما زیر آب است، ثروتمندان سوار قایق تفریحی می‌شوند”. صرف نظر از اینکه این را درست یا بی‌مزه یا هر دو بدانید، حزب چپ تقریباً تنها جریانی بود که این رویکرد مبتنی بر تضاد و کشمکش را اتخاذ کرد و آشکارا به رأی دادن مردم به حزب، بسیار بیشتر از آنچه قبلاً تصور می‌شد، کمک کرد. از نظر من، این نشان می‌دهد که دقیقا اشتیاق مردم برای چنین استراتژی‌ پر از تضاد و کشمکش چقدر زیاد است. اینکه آیا این امر در محدود کردن دوباره فضای AfD موفق خواهد شد یا خیر، هنوز مشخص نیست. هدف اصلی من در کتابم بررسی این بود که چگونه گفتمان فعلی در مورد قطبی شدن به غیر سیاسی کردن تضادهای سیاسی معاصر کمک می‌کند. این امر منجر به این می‌شود که ما بیشتر در مورد تضاد و کشمکش صحبت کنیم تا اینکه در مورد ماهیت واقعی تضادها. اگر در نهایت باید درک کنیم که نمی‌توانیم بدون تضاد زندگی کنیم، شاید بتوانیم در نظر بگیریم که کدام تضادها را جالب می‌دانیم. اما این یک سوال جامعه‌شناختی نیست، بلکه یک سوال سیاسی است.
 
 
*- نیلز سی. کومکار Nils C. Kumkar جامعه‌شناس است و در مرکز تحقیقات SOCIUM در شهر برمن Bremen. کار می‌کند. او در مورد نابرابری اجتماعی و اعتراض سیاسی تحقیق می‌کند. او در سال ۲۰۲۵ بورسیه توماس مان را دریافت کرد. کتاب او با عنوان ” در باره قطبی شدن نظام سیاسی”   Polarisierung Über die Ordnung der Politik : اخیراً توسط انتشارات سورکمپ منتشر شده است.
*- موری نیوتن روتبارد Murray Newton Rothbard اقتصاددان و فیلسوف سیاسی آمریکایی بود. او همچنین آثاری در حوزه تاریخ منتشر کرد. روتبارد از چهره‌های برجسته جنبش آنارکو-کاپیتالیست در ایالات متحده و حزب لیبرترین بود.
*- آنارکو-کاپیتالیسم Anarchokapitalismus یک ایدئولوژی و فلسفه سیاسی بنیادگرای بازار است که از نظم اجتماعی صرفاً مبتنی بر بازار آزاد، توافقات داوطلبانه و روابط قراردادی داوطلبانه بین افراد حمایت می‌کند.
*- حزب لیبرترین (Libertarian Party) یک حزب سیاسی در ایالات متحده آمریکا است که در سال ۱۹۷۱ تأسیس شد. این حزب با بیش از ۲۰۰۰۰۰ رأی‌دهنده ثبت‌شده و بیش از ۶۰۰ مقام، یکی از بزرگترین “احزاب ثالث” در ایالات متحده آمریکا است.

 

 
منبع: Philosophie Magazin
 
 
تاریخ انتشار : ۱ مهر, ۱۴۰۴ ۰:۴۴ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

هیچ انقلابی از تلویزیون پخش نخواهد شد!

گودرز اقتداری: اکنون رییس جمهور ترامپ با حمایت اخلاقی که کمیته نروژی صلح نوبل به رهبر جدید اپوزیسیون ونزوئلا هدیه کرد، نیروی دریایی ایالات متحده را به دریای کارائیب گسیل داشته و حلقه محاصره نظامی حول تنها کشور نفت‌خیز منطقه را تنگ کرده است. در جهان یک قطبی قاره آمریکا نیروهای نظامی ایالات متحده بدنبال پا پس کشیدن اتحاد جماهیر شوروی از کوبا در ۱۹۶۳ هفت دهه است که رقیبی ندارند.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مارکسیسم و رؤیای رهایی انسان؛ از نقد سرمایه ‌داری تا دموکراتیزاسیون کامل جامعه

نگاهی راهبردی به انتخابات پیش‌روی هلند؛ در دفاع از عدالت و همبستگی اجتماعی

گسترش کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در نود و دومین هفته

سقوط ۲۶۱ درصدی دستمزد کارگران در کمتر از ده سال

پیروزی کاندیدای سوسیالیست در ایرلند: فرصتی برای بازاندیشی چپ اروپا

آتش بس در غزه