بهار در کوچه باغها،
پشت سرشان باران روانه کرد
جای قدمهایشان گل سرخ پاشید
وَ زمزمه کرد: دل بی قرارِ فروردین بدرقهٔ راهتان!
اشک نسیم در باران چکید و خواند:
بدرود رفیق!
درخشان و پر غرور
سرهای افراشتهٔ نُه ستاره به آسمان سائید
خشم از پشت چشم بندشان
به چشم پلید دژخیم هراس می افکند
از شکوه قامتشان
پشت جلّاد می لرزید.
دشمن زبون رجز می خواند.
آه که،
دژخیم با مسلسل به شکار ستاره آمده بود!
جان، در مشتهای گره خوردهٔ ایمان جوانه زد
زنده باد آزادی!،
با گلبرگهای سرخ شهر را زیبا کرد
دلِ شیفتگان بر فراز آسمان تپیدن گرفت
بهار، غمگین بارید
بادِ پر هیاهو دروغ و دغل می بافت و گم می شد
عرق شرم بر پیشانی زندانبان نشست
آسمان و زمین پر از ستاره شد!
میترا دختر محمد* بهانهٔ پدر گرفت
بابک و مازیار در رویا برای بیژن* دست تکان دادند
در شاهرود، ستارهٔ عباس* کنار آتش جوانان به گفتگو نشست
از یاد حسن* باغهای لاهیجان پر از شکوفه شد
نام کاظم* و مصطفی*، احمد* و سعید* تازه کرد هوا را
مادرِعزیز* فریاد زد: راهتان پر رهرو عزیزانِ من!
آسمان و زمین غرق ستاره شد،
وَ
در پس سالیانِ دراز و سرد،
در پنهان ترین گوشهٔ دلها هنوز ستاره می درخشد
هر بهار در چشمهای خسته از انتظار،
یاد نُه ستارهٔ درخشان شعله می کشد،
و درکوچه باغهای غمگینِ بهار،
شمیم خوشِ نامشان در هوا موج می زند!
زیر نویس:
*محمد چوپان زاده، *بیژن جزنی، *عباس سورکی، *حسن ضیا ظریفی، *کاظم ذوالانوار، *مصطفی جوان خوشدل، *احمد جلیل افشار، *سعید (مشعوف) کلانتری، *عزیز سرمدی