در طی ماه های اخیر تضاد بالائیها وارد فاز جدیدی شده است. با توجه به این که بحران درون حکومتی یکی از مؤلفه های سه گانه بحران (در کنار شکاف حاکمیت و مردم و شکاف بین رژیم و قدرتهای جهانی) و از همین منظر بخشی از فرایند فروپاشی و تخلیه توانائیهای یک قدرت در سراشیب افول و انحطاط محسوب می شود، نگاهی به ویژگیهای آن دارای اهمیت است. آنچه که به این تضادها ابعاد تازه می دهد، نه نفس وجود آنها بلکه ارتقاء آنها به سطح به اصطلاح برخی اصول و وجوه ایدئولوژیکی و سیاسی است. البته تاکنون تضاد بالائیها همواره تحت الشعاع تضاد آنها با مردم قرارداشته و سرکوب عامل وحدت بخش مهمی در بین آنها بشمارمی رود؛ با این وجود بقول خودشان پس از کنترل فتنه، گوئی این تضادها ناگهان دهان بازکرده و وارد فاز جدیدی شده اند. جوهر این کشمکشها چیزی جز نبرد قدرت برای تصاحب هرچه بیشتر آن حتی به قیمت حذف حریف و غیرخودی خواندن وی نیست. ویژگی آنها نیز عمده شدنشان در میان صفوف”اصولگرایان” و ارتقاء آنها به اختلاف پیرامون برخی اصول سیاسی و ایدئولوژیک، در متن یک بحران همه جانبه و به مثابه بخشی از آن است. شترحذف این بار در مقابل درب خانه اصول گرایان زانو زده است و متحدین دیروز را بجان یکدیگر انداخته است. نبردی که این بار در میان اصولگرایان و بنام اصولگرائی در جریان است. اصولگرایان سنتی تمامی نیروی خود اعم از روحانیت و نهادها و آنچه که در بیت رهبری دارند و نماز جمعه و بازار و… را برای حفظ سنگرهای مورد تهدید قرارگرفته خویش گردآوره اند و خود را برای نبردی سرنوشت سازتر با هدف حفظ قدرت و عقب راندن حریف بکار گرفته اند. هیستری تمرکز قدرت از طریق حذف رقبا و به سودای سراب یکدستی، درعین حال به معنی بخشی ازمرگ-لرزهای نظامی بشمارمی رود که قادر به انطباق با مقتیضات زمانه خویش نیست و یکدم نظام اسلامی را رها نمی کند.
قبل ازاین که به صورت بندی این تضادها بپردازیم، بهتراست مروری برمهمترین فرازها ونمودهای آنها درمرحله جدید داشته باشیم:
تقابل بیت جماران و بیت رهبری
-ممانعت ازسخنرانی حسن خمینی دربزرگذاشت بنیان گذارنظام توسط احمدی نژاد وچماقداران حامی وی. رویدادی که با اعتراض آشکارویا ضمنی شماری ازروحانیون ومراجع ذی نفوذ مواجه گردید. شکاف مزبورتضاد بین بیت جماران با بیت رهبری ورئیس جمهور منصوبش را باوج تازه ای رساند. چماقداران وطلبه های حامی احمدی نژاد حتی با پخش اعلامیه وبرگزاری تظاهرات اعلام داشتند که به نوه خمینی اجازه حضور وتدریس درقم نخواهند داد. مصوبه مربوط به دستورفروش ساختمانهای مربوط به مؤسسه تنظیم ونشرآثارخمینی توسط دولت، ازآخرین نوع این گونه کشمکشها پیرامون مصادره میراث خمینی است.
اگرآماج قرارگرفتن دولتمردانی چون رفسنجانی واعوان وانصارش ودولتمردان پیشین هم چون اردبیلی وصانعی و… که اکنون ردای مرجعیت بردوش انداخته اند، درکنارمغضوب شدن فرزندان وخانواده های شماری ازمهمترین شخصیتهای بنیان گذارنظام هم چون بهشتی ها ومطهری ها و یا فززندان خزعلی ها و… بدلیل قرارگرفتن آنها درمیان اصول گرایان منتقد ویا درجرگه حامیان “سبز” را درنظربگیریم؛ آنگاه به دامنه شکاف و درگیری نظام با خودش و”ماهیت خود ویگرش” بهترپی خواهیم برد. تقابل بیت رهبری وبیت جماران تصویرگویائی ازاین خود ویرانگری را به نمایش می گذارد. تاریخ بخشی ازتاوان نابهنگامی را بردوش خود آن افکنده است. گرچه این مردمند که باید تاوان اصلی برای بهنگام شدن را پس بدهند.
-حمله به منازل ودفاترشماری ازمراجع مثل منتظری و صانعی و دستغیب و بسیج حزب الهی ها و طلاب جوان برای تهدید آنها شنعاروخواست استقلال حوزه وروحانیت را به یکی ازخواستهای مهم روحانیت قم تبدیل کرده است. علی لاریجانی رئیس مجلس که نماینده شهرقم وحامی روحانیت محسوب می شود، باهشداربه دولت درمورد عدم مداخله درحوزه های علمیه به دفاع از استقلال روحانیت ازدولت پرداخته است. پخش اعلامیه علیه وی درقم ازسوی حامیان احمدی نژاد، با شعاررأی ما را پس بده و دیگرنماینده مانیستی، جلوه دیگری ازاین کشمکش است. درواکنش متقابل، بعضا دولت وحامیانش به عنوان خوارج جدید نامیده می شوند.
منازعه قوای چهار گانه!
رقبای نشسته برمسند قوا، آنها را هم چون تیول خودبه سنگری برای مقابله با حریف تبدیل کرده اند. وتبدیل شدن آنها به ابزاررویاروئی البته خود بهترین گواه صوری بودن استقلال این نهادهاست. چنانکه اکنون معرکه منازعه بین قوه مقننه و مجریه باوج تازه ای رسیده و موجب صف آرائی آنها دربرابریکدیگرشده است. وضعیت به قسمی است که نه دولت مصوبات مجلس را، آن چه را که قبول ندارد، مطابق روال قانونی برای عملیاتی شدن به دستگاه های اجرائی می فرستد ونه مصوبات دولت ودستگاه های اجرائی را به هیئت تطبیق مجلس برای پیداکردن وجهه قانونی. مدتی پیش احمدی نژاد لیستی ازتصمیمات “غیرقانونی” مجلس را برای ابطال آنها به شورای نگهبان فرستاد که البته پاسخ این شورا به خواست وی مثبت نبود. اکنون مجلس دربرابر”گردن کشی احمدی نژاد دربرابرقانون” مدتی است که رأسا تصمیم به ابلاغ مستقیم مصوبات خود به نهادهای اجرائی گرفته ونسبت به عدم اجرای آنها هشدارداده است. درعین حال اخطارداده است که ازاجرای آن دسته ازمصوبات دولتی که مورد تأیید مجلس قرارنگرفته است خود داری کنند، وگرنه با مجریان مصوبات ابطال شده ازسوی رئیس مجلس برخورد جدی خواهد شد.
اختصاص ۲ میلیارد دلاربرای بهبود ترافیک ویک میلیارد برای متروتوسط مجلس وابلاغ مستقیم آن علیرغم سرپیچی ومخالفت دولت، تنها یکی ازاین گونه موارداست. دولت اساسا حاضرنیست موجودی ذخایرارزی را به مجلس گزارش کند. یکی ازفرازهای مهم مقابله دولت ومجلس، لغومصوبه شورای انقلاب فرهنگی درمورد دانشگاه آزاد اسلامی است که دولت معتقداست عقبه مالی جنبش سبزرا تشکیل می دهد. مصوبه مجلس اسلامی درجهت ابطال اساسنامه جدیدِ دانشگاه آزاد اسلامی و مصوب شورای انقلاب فرهنگیِ تحت کنترل دولت بود که با هموارکردن مسیروقف آن، خشم دولت را لبریز کرد. تاجائی که احمدی نژاد با گسیل چماقداران خود به مقابل مجلس ودادن اولتیماتوم برای پس گرفتن مصوبه، اززبان آنها تهدید کرد که درغیراینصورت، مجلس را به توپ خواهد بست!. آنها با شعارمجلس، مافیا پیوندتان مبارک بهمراه ۱۳۴ کیف انگلیسی که مبین ۱۳۴ رأی نمایندگان به لغو مصوبه شورای انقلاب فرهنگی بود، آنها را ایادی وابسته به قدرتهای خارجی اعلام کردند. خامنه ای ناتوان ازکنترل این بجرانِ نفس گیرسرانجام پس ازمرگ سهراب، توانست به ضرب حکم حکومتی با متوقف کردن مصوبه مجلس ازیکسو و معلق کردن مصوبه شورای انقلاب فرهنگی درمورد اساسنامه جدید ازسوی دیگر، بدون اینکه بتواند مساله را ازریشه حل کند، تنها توانست موقتا ازگسترش بیشتر شعله های آتش جلوگیری کند. درهمین رابطه احمد توکلی وعلی لاریجانی درسخنانی احمدی نژاد را به گردنکشی دربرابرقانون متهم کردند. هم چنان که درواکنش به اقدام مجلس درمورد ابلاغ تخصیص بودجه به مترومعاون آقای احمدینژاد-رحیمی- اظهارداشت که “دولت قانون کمک به مترو را قبول ندارد و شورای نگهبان نیز باید آن را رد کند”. درواقع ازجبروت وفصل الخطاب بودن خامنه ای درپایان دادن به منازعات باندها چیزی برجای نمانده است و هرچه که تضادها به عمق اصول گرایان وخودیها سرایت می کند این سترونی وایفاء نقش مترسک، بیش ازپیش نمایان می شود. همزمان مناسبات قوه قضائیه ودولت نیز روبه وخامت نهاده است. چنان که درمورد لغومصوبه شورای انقلاب فرهنگی عملا درکنارمجلس قرارگرفت و رئیس آن درتازه ترین سخنان خود گفت:”کسانی که چکمه پوشیدند و مجلس را به توپ بستند با مقدمات این کار را کردند و حالا میبینیم که به رئیس مجلس توهین می کنند و کار به جایی رسیده است که میگویند مجلس را به توپ میبندیم. همه ما صد در صد وظیفه داریم راه قانون را پشت سر گذاریم. این بساط باید جمع شود که افرادی لاابالی باشند و هرچه خواستند بگویند”. اوهم چنین احمدی نژاد را به استفاده ازادبیات فاخری که درخور مقامش باشد دعوت کرد (البته رئیس قوه قضائیه درمورداین که چگونه می توان بریدن دست، تجازوکشیدن دندان متهم را با ادبیات فاخربیان داشت توضیحی نداد!) . افشاگریهای اخیرپالیزدارعلیه احمدی نژاد- برخلاف دوره قبلی که بصورت چماق وی عمل می کرد- نمونه دیگری ازبرگشتن ورق به زیان احمدی نژاد است. درمورد مجلس تشخیص مصلحت ومصوبات آن اکنون مدتهاست که صندلی احمدی نژاد درکناررئیس مجس وسایرقوا خالی مانده است که حتی توصیه های خامنه ای و روبوسیها نیزنتوانسته است آن را پرکند. وقتی مکانیزم های قانونی وطبیعی مربوط به مناسبات ارگانهای قدرت ازکاربیفتد، هرباندی ونیروئی رأسابرای پیشبرد اهدافش بی نیازبه هم آهنگی، مبادرت به اعمال قدرت می کند واین آن چیزی است که اکنون درنظام جمهوری اسلامی درحال اتفاق افتادن است.
باین ترتیب دامنه شکاف به بالاترین سطوح قوای سه یاچهارگانه کشورکشیده وآنها برای همدیگرتره ای خوردنمی کنند. تدبیرهای موردی نیزقادربه گشودن گره این کلاف سردر گم نیست.
درانتظارانشعاب
ابعاد شکافها درصفوف اصول گرایان و خودیهای موجود به حدی رسیده است که اکنون صحبت ازوقوع انشعاب درمیان آنهاست. چندی بیش حامیان احمدی نژاد درفراکسیون اصول گرایان مجلس تلاش کردکه مطهری وحامیان او را ازاین فراکیسیون اخراج کند. دستاویزآنها دراین اقدام مواضع اوپیرامون واقعه ۱۴ خرداد-ماجرای سالروزمرگ خمینی بویژه درمورد باصطلاح تعریضات خامنه ای پیرامون طلحه وزبیر- ومقصردانستن رئیس جمهوردراین حادثه بود. با این وجود هئیت حل اختلاف، مواضع مطهری را بیرون ازچهارچوب اصول گرائی ندانست. وقوع انشعاب درجامعه وعاظ تهران وتشکیل کمیسیون متشرکی از باصطلاح جامعتین برای بررسی ومقابله با شکافهای موجود درمیان اصول گرایان، وشکل گیری فراکسیون درفراکسیون ودرتشکلهای مشترک وبروزاختلافات سیاسی وایدئولوژیکی درحدی که مثلا مطهری گفتمان احمدی نژاد را ازنظرفرهنگی لیبرالی می نامد… . چنان است که همه درانتظارانشعابات بزرگتری هستند. مرتضی نبوی اخیرا چنین انتظاری را مطرح ساخت. احمدی نژاد ازحزب ولایت (که رقبا آن را بازگشت به نظام تک حزبی واعمال دیکتاتوری می نامند) سخن به میان آورد. دروضعیتی که به قول باهنردرآن بخش کوچکی ازمحافظه کاران تلاش می کنندکه سایرمحافظه کاران را ازصحنه حذف کنند، نبرد روزانه تن به تنی دربین اصول گرایان جاری است که هرلحظه فرازهای تازه ای پیدامی کند. درواقع انشعاب ویا مقدمات آن بدون آنکه رسمیت داده شود عملا درمیان آنها شکل گرفته است ومی تواند هرزمان نمود آشکارتری پیداکند.
مکتب ایرانی یا ایران مکتبی؟!
آخرین نوع ازاین کشمکشها که هنوزهم پس لرزه های آن ادامه دارد مربوط می شود به همایش ایرانیان دعوت شده ازخارج کشور. صرفنظرازدعوا پیرامون ترکیب واهداف این همایش ونحوه برگزاری اش، کانون اصلی دعوا سخنانی است که مشائی برزبان رانده است. او دراین سخنرانی ازمکتب ایرانی به جای مکتب اسلامی نام برده و اسلام ایرانی را بجای ایران اسلامی نشانده است. ظاهرا بیش ازبازی با کلمات، جناس سازیها این بار بطورآشکاروباصراحت بیشتری هویت وجودی روحانیت وهویتی را که آنها برای نظام قائل هستند نشانه گرفته است. مشائی باعلم کردن عریان ناسیونالیسم ایرانی درمقابل مکتب اسلام وتأکید بررنگ وبوی ایرانی این مکتب به عنوان گوهراسلام، اظهارداشته است که هرکجا زییائی باشد آنجا گوهرایران است، ایران محل تلاقی ارزشهای آسمان وزمین است وحتی باتوسل به واژه قدسی “ذکر” ادعاکرده است که واژه ایران خود “ذکر”است ومن برمکتب ایران اصراردارم. ناگفته نماند که احمدی نژاد نیزبه نوبه خود دراین همایش که دراصل برای مقابله باتحریم برپاشده شده بود، مخاطبین را به عنوان این که فرزندان رستم واسفندیاروآرشیم، مخاطب قرارداد وتک تک ایرانیان را یک رستم، سیاووش و یک رزمنده دلاورنامید. درواکنشهای طوفانی به این همایش، احمد توکلی نماینده سرشناس مجلس شورای اسلامی، آن را خیانت به ایران واسلام وحذف روحانیت وتوهم یک ذهن بیمار وتسهیل کننده مقاصد دشمنان ایران ویک ناسیونالیسم منحط خوانده است که رئیس جمهورباید تکلیف خود را با این عنصرواین تفکرانحرافی روشن کند. اوگفته است که مجلس قطعا ساکت نخواهد نشست. هم اودرسایت الف، ازواکنش خشم آلودمصباح یزدی به این سخنان واین که وی عقداخوت با کسی نبسته است وهم چنین واکنش تند رئیس ستاد نیروهای مسلح-سردارفیروزآبادی- به این سخنان به عنوان جرم امنیتی و حمله به ارکان نظام گزارش داده است.
خطیب نمارجمعه تهران، احمد خاتمی هم با یادآوری سخنان “امام راحل” که نهضت ما اسلامی است قبل ازآنکه ایرانی باشد، به مشائی یادآورشده که بداند ایران برای اسلام است (ویاهمانطورکه همتای اودرقم گفته است ایران باید فدای اسلام بشود) و نه اسلام فدای ایران!. خطیب تهران درادامه سخنان خود آن را ملی گرائی شرک آلود خوانده است. مطهری سخنان مشائی را زنگ خطری دانسته است که باید همه دلسوزان انقلاب اسلامی را به خود آورده باشد. او ضمن هشدارنسبت به قلب ماهیت اسلامی انقلاب به نژادی و الگوشدن رستم واسفندیار وآرش وسیاوش… به جای امام حسین ومالک اشتر وعماریاسروالوالفصل وسلمان و ابوذر، این سؤال را مطرح می کند که برای ما چه تدارک دیده اند؟! بزعم وی گروهی درصدد مصادره انقلاب وحذف فرزندان راستین انقلابی هستند که میانگین سنی آنها از۳۰ سال هم تجاوزنمی کند! (پس معلوم می شود نسل جدید اصول گراها هم علیه پدران خود به شورش برخاسته اند)
چنان که پیداست رقبای احمدی نژاد بیشترین تلاش را برای بهره برداری ازموقعیت به وجود آمده برای بسیج حامیان خود، تضعیف موقعیت حریف و جلب حمایت خامنه ای وروحانیت بسوی خود بکارگرفته اند
نگاهی ازدرون به کانونهای داغ منازعه
برای شناسائی کانونهای داغ منازعه وصورت بندی دقیق تر، مراجعه به برخی نامه ها و مقالات وسخنان مهم توسط عناصرمهم نظام کمک کننده هستند. ازجمله سخنان مرتضی نبوی صاحب امتیازروزنامه رسالت، نامه حبیب اله عسگراولادی ازریش سفیدان معتبرگروه موتلفه، وسخنان دبیرسیاسی کیهان دراین رابطه روشنگرهستند.
درسخنان مرتضی نبوی به بُعد ایدئولوژیک اختلافات یعنی همان گفتمان جم کرانی و ارتباط مستقیم با امام زمان* ورویکرد اسلام منهای روحانیت، خطرمقابله بانظام درپی احساس استغناء درپی رأی ۲۵ میلیونی، تلاش برای حذف سایراصول گرایان و ازجمله ازمیدان خارج کردن کاندیداهای محتمل دوره بعدی ریاست جمهوری چون لاریجانی وقالیباف ورضائی به سود رحیمی ویا فردی که احمدی نژاد برآن است وی را َعلَم کند، پرداخته شده است. دراین رابطه محبیان مفسرونویسنده رسالت سخنانی را به میان آورده است که نشان دهنده نگرانی این بخش از اصول گرایان پیرامون انتخابات آتی ریاست جمهوری است :”این احتمال وجود دارد که آقای احمدینژاد به این سمت برود که در شکلدهی به انتخابات آتی ریاست جمهوری و پیش از آن به عنوان شرط و مقدمه لازم در انتخابات مجلس آینده نقش موثرتری داشته باشد، حتی این نظر وجود دارد که ممکن است مدل پوتین برگزیده شود، یعنی آقای احمدینژاد تلاش کند که فرد نزدیک به خودش را به عنوان رییسجمهور آینده مطرح کند”.
سند دیگری که می تواند بر کانونهای مناقشه نوری به تاباند، نامه ای است که حبیب اله عسگراولادی- به مثابه ریش سفید اصول گرایان سنتی- خطاب به احمدی نژاد نوشته است. که رئوس مهم آن عبارتست از:
“در این وضعیت حساس متاسفانه بعضی از عملکردهای جنابعالی که از طریق رسانهها به گوش رسید، نگرانی جدید ومهمتری را در افکار عمومی، خصوصا کسانی که با عشق به اصولگرائی و رهبری به حضرتعالی رأی داده بودند به وجود آورد که بار مضاعفی بر گرفتاریها گذاشته شد”
” انتخاب معاون اول توسط جنابعالی با توجه به اطلاعاتتان از وضعیت ایشان در افکار عمومی خصوصا مراجع و علما ونخبگان و فعالان سیاسی اصولگرا بسیار حیرتآور بود و مقاومت حضرت عالی در عزل ایشان علی رغم دستور مکتوب مقام معظم رهبری این حیرت را به تردید درمواضع اعلام شده جنابعالی قبل ازانتخابات تبدیل نمود”
“تردید نداریم که جنابعالی مطلعید که رویکرد مردم به شما به دلیل تلاشتان در احیای گفتمان امام وانقلاب، تبعیت از مقام منیع ولایت و پی گیری مسیر خدمترسانی صادقانه و بدون منت به خلق خدا بوده و اگر خدای ناکرده جنابعالی با بعضی بیدقتیها و عدم مشورت با یاران صدیق انقلاب، روشی غیر ازآهنگ ولایت را اتخاذ نمایید و یا خدای نکرده با غره شدن به رای صادقانه و هوشیارانه مردم به خودتان، موجب ریزش اعتماد مردم به مواضع اصولی و خداجویانه قبلی تان شوید خوف آن را داریم که در ادامه حرکت هماهنگ دولت، مجلس، قوه قضاییه و دیگر ظرفیتهای مثبت نظام خلل جبرانناپذیری وارد گردد که به هیچوجه راضی به آن نیستیم و ازجنابعالی هم مصرانه تقاضا می کنیم که بایجاداین معضل بزرگ راضی نباشید… در صورت عدم همکاری رییس دولت با سایر قوا احتمال خطربرای نظام اسلامی وجود دارد. “
سرانجام عسگراولادی درهشدارمجدد به احمدینژاد نسبت به غره شدن بخاطر رأی مردم مینویسد: “درگذشته تاریخ ایران بودند کسانی که حتی شاید با نیت سالم فکر می کردند با استظهار به رأی مردم و به تنهائی منهای روحانیت، مراجع، مجلس و دیگر نهادهای حکومتی ومدنی که قوام بخش نظام و حکومت هستند می توانند با توطئهها و دسیسهها مقابله نمایند، اما دیدیم که با کوچکترین تندباد یارای چند ساعت مقاومت را نداشته و بر سرمملکت و مردم آن آمد که آمد”.
عسگراولادی که نامه خود را با اشاره به جریان فتنه وکنترل آن شروع کرده وخاطرنشان ساخته بود که عملکرد رئیس جمهوری نگرانی جدید ومهمتری را درافکارعمومی به وجود آورده است، نامه خویش را با عبارت زیر به پایان برده است:
“از جنابعالی انتظار داریم که در اعلام مواضع و رفتارهای سیاسی واجرائی و انجام وظایف خود، خشنودی حضرت بقیه اله الاعظم و حفظ سکینه در دل مردم دریادل (براساس آیه مبارکه هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم) را لحاظ نموده و تلاش نمایید با تدبیر، دقت و حساسیت بیش از پیش عمل نمایید و در تعیین کابینه ای مقتدر- عالم، خداجو و وظیفه شناس از نظرات مشورتی مقام معظم رهبری و مجلس شورای اسلامی، خود را محروم نسازید”
سومین سند مربوط است به مقالات وسرمقاله های کیهان که اساسا روی زاویه گرفتن احمدی نژاد با رهبری وبیت وی تمرکز کرده است.
مهدی محمدی دبیر سیاسی روزنامه کیهان در جلسه انصار حزب الله اعلام کرده: “در کشور جریانی در حال ظهور است که میخواهد بگوید من از رهبری انقلابیتر هستم. جریانی که در صدد است طیف حزباللهی جامعه را مقابل آقا قرار دهد و نسبت به ایشان مسألهدار کند. این جریانی است که نمیخواهد کشور روی آرامش به خود ببیند و حتیالمقدور میخواهد دور آقا را خلوت کند و فقط خودش بماند و زمانی که چنین شد بگوید حالا که من فقط ماندهام، باید اختیارات را تفویض کنید. چرا که من ۲۵ میلیون رأی دارم و… “
وقتی آقای مشائی می گوید: “کار به جایی خواهد رسید که یک سال دیگر حزباللهیها احمدینژاد را تکفیرکنند. مگر قرار است دولت چه کاری انجام دهد که توسط حزباللهیها تکفیر شود؟ مگر برنامه شما چیست که از حالا پیشبینی میکنید. آنها پیشبینی نمیکنند، بلکه خبر از برنامه خودشان می دهند”
فتوای اخیرخامنه ای درپاسخ به یک استفتاء، مبنی برواجب الاطاعه بودن حکم ولی فقیه درامورحکومتی برهمه وازجمله برسایرمراجع، درشرایطی که فصل الخطاب بودن وی بیش ازهرزمانی به زیرسؤال رفته است تلاشی است ولومذبوحانه، برای تیزکردن لبه چاقوی کند شده ولایت فقیه.
موارد ومصادیق بیانگراین گونه شکافها زیادهستند وپرداختن به آنهاخارج ازحوصله این مقاله. دراین جا تنها به یک مورد برجسته دیگریعنی به نشانه هائی ازبروزشکاف درمیان سپاه به مثابه گارد حفاظتی و اخص نظام و ولایت فقیه که این روزها ازپرده بیرون افتاد، و اذعان سردارجعفری فرمانده سپاه به آن، می پردازیم. به گزارش خیرگزاری فارس سرلشکر جعفری، در اولین دوره آموزش مربیان درس آمادگی دفاعی، در پاسخ به پرسشی که چرا با پاسدارانِ «حامی فتنه» برخورد نشد، گفت:«خیلی ازابهامات رفع شده و آنها قانع شدند حرکت اشتباه بوده و این بهتراز برخورد فیزیکی و حذف است. ». البته سردارجعفری ازبیان واقعه دیگردرهمین رابطه، که سایت جرس آن را گزارش کرده وگویای دامنه شکاف درصفوف سپاه است خود داری کرده است:
مطابق این گزارش در تهران ستادی مرکب از حجت الاسلام سید مجتبی خامنه ای (فرزند مقام رهبری) ، سرلشکر سید حسن فیروزآبادی (رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح) ، سردار محمد رضا نقدی (فرمانده بسیج) و حجت الاسلام سردار حسین طائب (معاون اطلاعات سپاه پاسداران) به دستور خامنه ای تشکیل شد و طی جلسات متعدد در مورد بازنشسته کردن سرداران سپاه که به میرحسین موسوی رأی داده بودند یا پس از انتخابات از دولت و اقدامات خشن نهادهای وابسته به آن پشتیبانی نکرده بودند تصمیم گرفتند. و در نهایت دویست و پنجاه (۲۵۰) نفراز سرداران سپاه را بازنشسته کردند. در میان این افراد سردارانی که هشت سال سابقه حضور در جبهه را داشتنند و مسؤلیتهای مهمی از قبیل فرمانده لشکر یا فرمانده تیپ داشتند به چشم می خورد. سردار حسین علاوی، سردار حسین دهقان، سردار مصطفی آجر لو و سردار مرتضی قربانی در میان این سرداران مغضوب و بازنشست شده به چشم می خورند.
باین ترتیب معلوم می شودکه سپاه روئین تن نبوده و مصون ازرخنه امواج جنبش بدرون خود نیست.
تاکتیکهای متقابل احمدی نژاد
بنظرمی رسد برخلاف دوره های قبلی که احمدی نژاد اساسا برروی فساد و”عدالت ونان” مانورمی داد (وعده آوردن پول نفت برسرسفره مردم را فراموش نکرده ایم) ، اکنون درپی خیزش جنبش اعتراضی دریک سال گذشته وعلیرغم سرکوب گسترده ای که صورت گرفته وازآن به عنوان آتش درزیرخاکستریادمی شود، وبا عنایت به نقش وحضوربرجسته اقشارولایه های نوین و موسوم به “یقه سفیدها” یعنی آن بخش ازنیروهای اجتماعی وابسته به طبقه گسترده ومتنوع مزدوحقوق بگیروازجمله کارمندان دولت ومعلمان وپرستاران ویا کارگران شاغل وآگاه… ویا شمارکثیری ازسایراقشارمدرن یعنی دانشجویان وجنبش زنان و… وباتوجه به اینکه پروژه هائی هم چون کوچاندن ازتهران راه حلهای مطمئن وپایدارتلقی نمی شوند، وی تصمیم به بازی با برگهای جدیدی گرفته است که آنها را می توان درحوزه های زیرمشاهده کرد:
یک سری شعارها وادعاها پیرامون آنچه که تسامح وتساهل خوانده می شود:
نظیرتظاهربه مخالفت با سختگیری بیش ازاندازه پیرامون اجرای پروژه “عفاف وحجاب”، دوچرخه سواری زنان درخبابانهای عمومی، بی اشکال بودن کراوات وریش تراشیدن و… وافتتاح برخی مراسم با دف و آوازوموسیقی ودعوت ازخوانندگان لوس آنجلسی… . و. موارد مشابه.
تلاش برای جذب ایرانیان خارج ازکشوراعم ازسرمایه داران ومتخصصان برای مقابله با فشارهای خارجی ودست وپاکردن حلقه های لابی ازایرانیان سرشناس و مدافع خود درخارج کشور
بازی باحربه ناسیونالیسم وبکارگیری عباراتی هم چون فززندان رستم واسفندیان وسیاوش و… که سخنان اخیراسفندیارمشائی اوج آن بود. هم چنان که رجزخوانی پیوسته حول اقتدارهسته ای وموشکی و… باهدف ورود به باشگاه کشورهای هسته ای، ارسال ماهواره به آسمان و داشتن ادعای ابرقدرتی منطقه و حتی جهان… تلاشهائی دیگری هستنددرهمین راستا.
دخیل بستن به مهدویت و مدیریت امام زمانی ودامن زدن به فرهنگ ” جمکرانی”.
تأکید برحزب ولایت واین که “نظام ما تنها دارای یک حزب است و آن حزب ولایت است” برای مقابله با رقبای سیاسی وروحانیون واین که وامدارهیچ جریانی وحزبی نیست.
باین ترتیب احمدی نژاد با اهداف چند منظوره خود برای مقابله بافشارهای بین المللی، برای حفظ وتصاحب بیشتر قدرت و مقابله با اصول گرایان سنتی وروحانیت، ومقابله با اپوزیسیون اصلاح طلب وموسوی وکروبی و… و بالأخره مهمترازهمه، ایجاد تشتت وچند دستگی در صفوف اقشارولایه های حامی جنبش است که به مانوربا برگهای جدیدی روی آورده است. درشرایطی که قوای مقننه وشورای نگهبان وقضائیه وخبرگان و تشخیص مصلحت وصداوسیما اساسا درکنترل رهبری ویا رقبای اصول گرای وی هستند تکیه گاه اصلی وی امکانات وسیع دولتی، نهادهای سرکوب تحت کنترل خود، عوامفریبی اقتصادی وسیاسی، نظیرپرداخت یارانه و… برای فعال نگهداشتن پایگاه حمایتی درکنارتلاش برای منفعل ومتشتت کردن پایه های مردمی جنبش است.
نباید فراموش کرد که حمایت یک جانبه خامنه ای ازوی در”انتخابات” سال گذشته، تشدید تنش با قدرتهای بزرگ و فشارهای اقتصادی ونظامی آنها که عروج ونقش آفرینی سپاه قبل ازهرچیزناشی ازدوقطبی شدن وضعیت حول آن بوده است، هم چنین بحران حاد سیاسی واقتصادی که موجب نارضایتی گسترده مردمی وتشدید فشارهای بین المللی شده است؛به نوبه خود مداوما نیاز نظام به سپاه ویک دولت سرکوبگر وعوام فریب را بازتولید می کند. درکنارآن حاتم بخشی های دولت احمدی نژاد به سپاه (وسازماندهی گروه های چماقداروفاداربه وی برای خاموش کردن صدای مخالفین ورقبا) ، مجموعه عواملی هستند که نطام وخامنه ای را هم چنان نیازمندبه احمدی نژاد می کند وتا هنگامی که این شرایط ادامه داشته باشد سیاست خامنه ای دراساس حمایت ازدولت احمدی نژاد درعین تلاش برای کنترل آن است. یعنی همان سیاستی که روزنامه کیهان آن را سیاست حمایت وانتقاد ناصحانه می نامد. گرچه برخی رقبا باقرینه سازی وضعیت کنونی با زمان بنی صدربدنبال برکناری وی هستند، اما میانگین اجماع عمومی طبقه سیاسی حاکم درشرایط کنونی کنترل وی درکنارادامه وظایفش ودررأس آن سرکوب داخلی و دفاع باصطلاح تهاجمی دربرابرقدرتهای بزرگ می باشد وتامادامیکه تضادها دراین چهارچوب قابل کنترل باشند وبه مرزهای آنتاگونیسم نرسند همین سیاست تا اطلاع ثانوی راهبرد نظام خواهد بود. نباید فراموش کنیم که نظام برای حفظ خود دربرابرمردمی سراپا ناراضی وساختارشکن، بدون اعمال استبدادمطلقه قادربه تداوم حیاتش نیست. هم چنان که برای مقابله با فشارهای بین المللی بی نیازازآن نیست. به عنوان مثال خامنه ای برای اعمال ولایت مطلقه اش نیازمند کنترل روحانیت است ودراین رابطه صرفنظرازشدت ویا شیوه عمل با احمدی نژادهمسوئی هائی دارد. گرچه این نیزواقعیتی است که او بنام روحانیت واسلام این قدرت مطلقه را اعمال می کند و حاضرنیست آن را بدست احمدی نژاد و ایدئولوژیهای باصطلاح التقاطی حامیانش بسپرد. درواقع او دراین کسوت ضمن تلاش برای شکل دادن به روحانیت وابسته به خود و کنترل روحانیت مستقل، اما درعین حال درتحلیل نهائی نماینده همین روحانیت واصول گرایان سنتی است ولوآن که این نمایندگی به شیوه غیرمستقیم، استبدادی وپدرسالارانه وبهمراه ایجاد برخی نارضایتیها اعمال گردد. وقتی ناصرمکارم به عنوان مرجع به نوبه خود درپاسخ به استفتائی حکم حکومتی رهبری را حتی برای سایرفقها لازم الاجرامی داند، دارد به نیازنظام وروحانیت-ولااقل بخش مهمی ازآن- به چنین استبدادمطلقه ای صحه می گذارد. ویا وقتی خطیب نمازجمعه تهران اکیدا ازاحمدی نژاد واطرافیانش می خواهد که به حوزه های مذهبی ورودنکنند، دارند ازحریم روحانیت و ولایت مطلقه رهبری دربرابردست اندازی دولت دفاع می کنند. هم چنان که درنامه عسگراولادی به احمدی نژاد نیز مشهوداست، تلاش او معطوف به تقویت موضع رهبری وروحانیت دربرابردولت است.
دریک عبارت، شکافهای درونی حاکمیت درمیان طیف موسوم به اصول گرایان به اوج تازه ای رسیده است. نبردبرای حذف رقیب وتصاحب بیشتر قدرت، دامنه شکاف را به برخی موازین اصولی مانند دریافتهای متفاوت ازولایت ونقش روحانیت کشانده است. درعرصه های سیاسی تضاد فی مابین آنها عملا قوای سه گانه (وبه تعبیری چهارگانه را، اگرازقدرتهای موازی و مهبب دیگری هم چون دفتررهبری واملاک وشرکتهای عظیم وابسته به آن بگذریم) به صف آرائی دربرابرهم وموازی کاری کشانده است. این تضادها هم چنین به حوزه های اجتماعی همچون اعتصاب بازار وکشمکش برای بیرون کشیدن دانشگاه آزاد وسراسری ویک ونیم میلیون نفری ازچنگ حریف و… کشانده شده است. بسیج چماقداران وهیئتهای عزاداری و… (پدیده ای که جلائی فر آن را لات –مذهبیها می خواند) یعنی حزب اخص احمدی نژاد وسرریزشدن این تضادها به درون ارگانهای قهروسرکوب با پی آمدها و ابعاد نامعلوم، بخش دیگری ازپی آمدهای تنشهای فوق است. این راهم باید اضافه کرد که تشدید این تنازعات تغییری دررویکرد آنها نسبت به مردم واتحادمشترکشان درسرکوب آنها وارد نمی کند. آنها دربرابرمردم و تهدیدات خارجی نیازبه یکدیگررا احساس می کنند. آنها بیم دارند که مردم ازطریق بروزیک شکاف نابهنگام-امری که درآن آموخته وتجربه دیده اند- مجددا درب قلعه را بگشایند. وهم چون نمونه “اتتخابات” اخیربخواهند بساط موجودیت آنها را بروبند.
درشرایط کنونی خامنه ای تلاش می کند که ضمن تداوم حمایت ازدولت اما کفه را بسود ایجادموازنه بین رقبا تغییردهد. تاهم مانع یکه تازی دولت انحصارطلب و برگزیده خود بشود وهم بتواند با اوضاع واحوال متحول و خطیردست وپنجه نرم کند.
درخاتمه لازم است به چهار نکته تکمیلی دررابطه با تضادهای درونی حاکمیت وچگونکی برخورد با آن ازسوی اصلاح طلبان وهم چنین جنبش مردمی ونیروهای مستقل اشاره شود.
نخست موضع اصلاح طلبان وعناصری درطیف راست آن مثل رفسنجانی است. همانطورکه می دانیم و درلابلای خطوط این نوشته هم مشهود است، مواضع روحانیت وجناح سنتی درهمه موارد ازجمله مسأله حجاب وسایروجوه زندگی عرفی وهمان تساهل وتسامح قطره چکانی وحتی موسمی، اساسا فوق ارتجاعی است. بنابراین تلاش برای ائتلاف با روحانیت وتحریک وترغیب آنها به مقابله بااحمدی نژاد به بهانه نوک تیزحمله فاقد هیچ عنصرمثبت ولو تاکتیکی برای جنبش وپیشروی مردم نیست. چرا که هیچ گونه همسوئی ولوموقت بین آنها ومطالبات مردم وجود ندارد. ازهمین رو کل سیاست ا صول گرایان منتقد ویا امثال رفسنجانی ها که دایما تکرارمی کنند در شرایط فعلی مهم ترین هدف حفظ نظام ودفاع ازروحانیت است، وحتی بدرجاتی کمتر، سیاست اصلاح طلبان برای نزدیکی وائتلاف با روحانیون حاصلی جزتقویت سنگرارتجاع نخواهدداشت. ازسوی دیگرآشکاراست که رفتار ظاهری وروی صحنه احمدی نژاد دربرخی حوزه ها، نه فقط با عملکردواقعی وی درپشت صحنه- مثلادرمورد حجاب- درتقابل قراردارد بلکه با عملکرد شناخته شده وتاکنونی وی درهمین حوزه ها نیزمغایراست و بنابراین جزمانورهای مقطعی وعوامفریبانه برای تقویت مواضع خود دربرابرحریف وهم چنین ایجاد تشتت وتوهم درصفوف روبگسترش مبارزه مردم نیست. بنابراین جائی برای استفاده ازاین شکافها ازدرون ودرکناریکی دربرابردیگری ولو به طورموقت وجود ندارد و جنبش تنها با ایستادن دربیرون این شکافها می تواند با افشاء اهداف هردوجناح ارتجاع و بدون افتادن دردام هیچ کدام ازآنهاتحت عنوان بدو بدتر، هم به این شکافها دامن بزند و هم بر پیگیری مطالبات خود با بهره گیری ازاین تضادها ادامه دهد. درواقع راه طی شده مردم دریکسال مبارزه مشحون از آزمون وخطا، شروع ازاحمدی نژاد بود ورسیدن به ولایت فقیه به مثابه قلب وکانون اصلی نظام که باید مورد آماج اصلی قرارگیرد. هدف گرفتن رأس نظام به معنی رهاکردن هدفهای دیگرنیست اما تنها با کشیدن این حلقه است که کل نظام درهم فرومی پاشد. بنابراین متمرکزشدن روی دولت احمدی نژاد بجای کلیت نظام گندیده، وبه مثابه بخشی ازاندام نظام، نباید کل نظام را اززیرضرب خارج کند. مبارزه علیه دولت وعوام فریبیهای آن را باید با مبارزه علیه حامی اصلی آن، ولی فقیه وافشاء ماهیت به غایت ارتجاعی روحانیت حاکم وپشتیبان ولایت مطلقه درهم آمیخت. نباید فراموش کرد که ابعاد جدید تضادها دردوره اخیردقیقا ناشی ازبازخورد خیرشهای ساختارشکنانه مردم به دژارتجاع حاکم ومحصول انزوای داخلی وبین المللی است که به رژیم تحمیل شده است. تنها با تداوم چنین رویکردی است که این شکافها می تواند گسترش یابد و درخدمت سرنگونی وفروپاشی نظام قرارگیرد.
دوم آن که ایدئولوژی نظام اسلامی همواره ملقمه وآمیزه ای بوده است ازارتجاعی ترین وسرکوب ترین روایت ازاسلام وناسیونالیسم با انواع رنگ آمیزیهای آن وازجمله درقالب شیعه ایرانی. آن چه که اسفندیارمشائی گفته است تنها صراحت دادن به این واقعیت است. درهرحال تشدید شکاف بین عناصرتشکیل دهنده اسلام سیاسی، بازتابی ازتشدید بحران وشکافهای درونی حاکمیت است که مبین لق شدن مفاصل چفت کننده عناصر این ایدئولوژی هستند. که البته معنائی جز تحققِ بخشی از پیش شرطهای فروپاشی یک نظام ندارد. گرچه ازمنظری دیگرباید گفت که یک باردیگر این نوع پوست اندازیهای ولوبغایت ارتجاعی ومنحط با مقاومت به مراتب منحط تروارتجاعی ترنیروی سنت وواپسگرا ازدرون مواجه شده است. جنبش آزادی وبرابری مردم تنها می تواند ازاین تنشها برای دفن هردو، هم باصطلاح مدرنیته ازنوع منحطش وهم سنت ارتجاعی که به مدت سه دهه است برحلقوم مردم ایران چنگ انداخته است استفاده کند.
نکته سوم آنکه اکنون دامنه جنگ نرم وارد صفوف اخص خود اصول گرایان شده است. جنگی که درآن تمایزو مرزی روشن بین دوست ودشمن وجود ندارد. چنانکه عناصری مثل مصباح یزدی ویا خامنه ای وخطیبان نمازجمعه اعلام می دارند که ” دشمن ازطریق خودیها، دین واخلاق واردشده است. افراد با ادبیات دینی وانقلابی به میدان می آیند. ازمنابع دینی سند می آورند. تقوی سخنگوی ائمه جمعه ” درهمین رابطه مصباح یزدی می گوید بعید نیست در آینده فتنهای شدیدتر توسط افرادی صورت گیرد که امروز آنها را به عنوان نیروهای ارزشی میشناسیم همانگونه که در فتنه اخیر کسانی که قبلاً نخست وزیر، رئیس جمهور و رئیس مجلس نظام بودند، حضور داشتند. دراین میان ِورد ِ دست ساخت خامنه ای بنام “بصیرت”، که به عنوان باطل السحرو برای روشن کردن صحنه ومرزدوست ودشمن ویا خودی وغیرخودی ابداع شده است، بهمراه بی اعتبارشدن بیش ازپیش خامنه ای روزبروزبی خاصیت ترمی شود. به هم ریختن مرزهای دوست ودشمن نیز هم چون بهم ریختن مرزهای ایدئولوژیک نشانی از بهم ریختن شاکله نظام است. بحران “قانون” ورقابت قوای چهارگانه کشوروسایردستگاه های وابسته به این بورکراسی عظیم نیزجلوه دیگری ازروند ولوتدریجی فروپاشی است. برپاکردن یک چنین بوروکراسی عظیم درغیاب دموکراسی و وجود تکیه گاه مردمی، تنها می توانست درسایه وجود یک اقتدارمرکزی وهژمونی مطاع ازسوی همه دست اندرکاران نظام، هم آهنگ شودوموجب مهاربحران گردد. اما درشرایط فقدان این اقتدارمرکزی و مطاع، تضادهای این بوروکراسی است که برجسته شده وبه نقطه ضعف نظام تبدیل می شود.
وبالأخره نکته چهارم که هوشیاری بیش ازپیش ما را می طلبد آنستکه به تجربه دیده ایم که سرکردگان جمهوری اسلامی، با مدیریت شکافهای درونی خود، درموارد زیادی توانسته اند آن را به وسیله اغفال وفریب برای جلب آراء ونظرمردم به این نوع شکافها ازیکسو و آشفتن صفوف گفتمان مستقل آزادی ورهائی ازسوی دیگرتبدیل کنند. تجربه دوم خرداد و۲۲ خرداد ازجمله برجسته ترین آنها هستند. ازاین رونباید اجازه دادکه این بارنیزرژیم بتواند شکافها وصف آرائیهای درونی خود را دربرابرصف آرائیهای واقعی ومستقل جنبش قراردهد. نقد وبازخوانی نتایج وعواقب تجربه های صورت گرفته درکنارطرح راه های تازه وبدیل اساس چنین تلاشهائی را تشکیل می دهد.
* یوسفی اشکوری درگفتگوبا یکی از زادیوهای خارجی می گوید: درکتابی با عنوان «دهه هشتاد، دهه ظهور» نوشته سید حسین سجادی، چاپ ۱۳۸۵ در تهران، درباره نظرات مصباح یزدی درباره محمود احمدینژاد چنین نوشته شده است: « از شیخ مصباح نقل شده است که او علامات و اشارات ظهور مهدی را به احمدینژاد میدهد، ظهوری که به زودی خواهد آمد و واجب است سیاست ایران درجهت تمهید و زمینهسازی ظهور ایشان باشد، ظهوری که چه بسا احمدینژاد یکی از سرداران آن است.