قرار است چند روزِ دیگر کنگرۀ مشترکی برایِ بنیانگذاریِ تشکلی واحد از سویِ سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، شماری از اعضایِ سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران (که خود را «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران – طرفداران وحدت چپ» مینامند) و شماری از کنشگران چپ (که پیشتر در سازمانهایِ فداییانِ خلق، و عمدتا در سازمانِ فداییانِ خلقِ ایران (اکثریت) فعال بودند) برگزار شود. من، گرچه از چند ماه پیش تصمیم گرفتهام نه در کنگرۀ مشترک شرکت کنم و نه عضویتِ تشکلِ نوبنیاد را بپذیرم، این را که فرایندِ همگرایی بینِ بخشی از کنشگرانِ سیاسیِ چپِ مقیمِ خارج از کشور میرود بری به بار آورد مثبت ارزیابی میکنم و پیشاپیش برایِ کنگرۀ مشترک و برایِ تشکلِ نوبنیاد آرزویِ کامیابی دارم.
در رابطه با بنیانگذاری تشکل واحد، ۱۸ ماه پیش کنگرهٔ فوقالعادهٔ سازمانِ فداییانِ خلقِ ایران (اکثریت)، اعضایِ سازمان را در برابرِ یک وظیفه و یک اختیار قرار داد. از سویی «نهادهای منتخب خود را موظف» کرد «با تامین توافق همراهانِ کنونیِ خواهانِ فعالیتِ تشکیلاتیِ واحد، همراهِ آنان اقدام به بنیانگذاریِ یک تشکلِ مشترکِ سیاسی با مضمونِ حزبی نماید» و از سویِ دیگر عضویت یا عدمِ عضویت در آن تشکلِ مشترک را به تصمیمِ آزادانۀ تکتکِ اعضایِ سازمان واگذاشت و تصویب کرد «عضویت در «تشکلِ مشترکِ حزبی» به صورتِ فردی است و نه سازمانی» [۱]. من، مانندِ شماری از اعضایِ سازمان، از اختیارِ خود شرکت نکردن در کنگرۀ مشترک و نپذیرفتنِ عضویتِ در تشکلِ واحد را برگزیدهام. با اینهمه مایلام چند نکته را در بارۀ بنیانگذاری تشکلِ واحد بنویسم.
سرگذشتِ کوشش در راهِ همگراییِ در سی سالِ گذشته!
بسیاری از سازمانهایِ سیاسیِ چپ، چند سال پس از تبعیدِ اجباریِ به خارج از کشور، به کوشش در راستایِ همگرایی روی آوردند. سازمانِ ما، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، نیز پس از سر و سامان دادن به اوضاعِ نهادهایِ تشکیلاتیاش در خارجِ کشور، پای در راهِ گفتوگو و همکاری و اتحادِ عمل با احزاب و سازمانهایِ سیاسیِ اپوزیسیون نهاد، راهی که دستآوردهای چشمگیری برایِ اپوزیسیون به ارمغان آورد. سازمان با تکیه بر این کارنامه و در دنبالۀ آن، پای در راهِ دو الگویِ دیگر از سه الگویِ شناخته شدۀ همگرایی نهاد، یعنی گردآمدن در یک تشکیلاتِ حزبی (در گامۀ نخست وحدت با سازمانهایِ دارایِ پیشینۀ جنبشِ فداییِ خلق ایران، به ویژه سازمانِ اتحادِ فداییانِ خلقِ ایران) و گردآمدن در یک تشکیلاتِ جبههایِ چپ (شکلدهی به تشکلِ بزرگِ چپ).
سازمانِ اتحادِ فداییانِ خلقِ ایران وحدتِ دوجانبه را نپذیرفت و آن را مشروط به مشارکتِ سازمانهایِ چپِ دیگر در روندِ وحدت نمود. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) زیرِ این فشار، اندک اندک دو هدف را یکی کرد و کار رویِ روندِ شکلدهی به تشکلِ بزرگِ چپ را آغاز کرد. دو سازمانِ نامبرده و شورایِ موقتِ سوسیالیستهایِ چپِ ایران در تاریخِ ۱۵ آبان ١٣٩١ (۵ نوامبر ٢٠١٢) «فراخوان برای مشارکت در روندِ شکل دهیِ تشکلِ بزرگِ چپ» را منتشر کردند. شماری از کنشگرانِ چپ نیز به فراخوان پیوستند. این روند، که در سایۀ دو کژروی یعنی برخوردِ پروژهای به جایِ روندی و هدفگذاریِ “وحدتِ چپ” به جایِ «شکل دهی تشکل بزرگ چپ»، کم کم “پروژۀ وحدتِ چپ” نیز خوانده شد، پس از نزدیک به ۴ سال بینیتجه به پایان رسید. شورایِ موقتِ سوسیالیستهایِ چپِ ایران در تاریخِ ۲۱ آبان ١٣٩۴ [۲] و سازمانِ اتحادِ فداییانِ خلقِ ایران در مرداد ۱۳۹۵ [۳] رسما از روند خارج شدند. شمار چشمگیری از اعضایِ سازمان اتحاد فداییان خلق ایران بر ادامۀ راه پا فشردند. کنشگرانِ چپ نیز دو دسته شدند، شماری از “پروژه” کناره گرفتند و شماری پی گرفتنِ راهِ همگرایی را برگزیدند.
در سازمانِ فداییانِ خلقِ ایران (اکثریت) اعتراضِ گستردۀ تشکیلات به کژروی در مدیریتِ «شکل دهی تشکل بزرگ چپ»، دو شورایِ مرکزیِ ۱۳ و ۱۴ را وادار به برگماریِ دو کمیسیون در این باره و ارایۀ نتایجِ کار آنها به کنگرهٔ ۱۴ (فروردین ۱۳۹۴) و کنگرۀ فوقالعاده (مهر ۱۳۹۵) کرد. کنگرۀ فوقالعاده مدیریتِ شورایِ مرکزی سازمان در رابطه با شکلدهیِ تشکلِ بزرگِ چپ را با ۸۳ ٪ رای موافق موردِ انتقاد قرار داد و برپایۀ پیشنهادهایِ به دست آمده از بحثِ عمومیِ تشکیلات در زمینۀ یافتنِ راهی برایِ پیگیریِ کوشش در راستایِ تأمین وحدتِ صفوفِ نیروهایِ چپِ ایران، با ۹۷ ٪ رای موافق طرحی نو درانداخت و بنیانگذاریِ یک تشکلِ مشترکِ سیاسی با مضمونِ حزبی را پیشنهاد کرد.
بنیانگذاری تشکل مشترک حزبی!
شماری از اعضایِ سازمانِ اتحادِ فداییانِ خلقِ ایران و نیز شماری از کنشگرانِ چپ، که پی گرفتنِ راهِ همگرایی را برگزیده بودند، پیشنهادِ بنیانگذاریِ «تشکلِ مشترکِ حزبی» را پذیرفتند و سه جریان تدارکِ بنیانگذاری را آغاز کردند. متاسفانه بازهم کژروی پایان نیافت و در این ۱۸ ماه هزینۀ گزاف و تنشِ سنگینی را بر نیروهایِ بنیانگذار تحمیل کرد. در رابطه با اعتراضاتِ زیادی که در برابرِ ادامۀ کژروی صورت گرفت چند نوشتار انتشار یافته است، از جمله دو نوشتار از سویِ من [۴].
گرچه اعتراضها اصلاحاتِ نسبتا چشمگیری ببار آوردند و روندِ تدارکِ کنگرۀ مشترک در سه چهار ماهۀ گذشته دمکراتیکتر از پیش جریان یافت، ولی ردِ زیانبارِ کژرویها بسیار ژرفتر به جا ماندهاند به ویژه در تنظیم سندِ دیدگاهی و آماجی. یک سالِ تمام به انواع بهانهها راه بر کارِ کسانی که مخالفِ امتیازدهی به یک سندِ مشخص بودند در کمیسیونِ مربوط به تنظیم سندِ دیدگاهی و آماجی بسته شد. این سد هنگامی تحت فشارِ اعتراضها و چارهاندیشیِ شورایِ مرکزیِ سازمانِ فداییانِ خلقِ ایران (اکثریت) شکست که نه زمانِ کافی برایِ کارِ با کیفیت مانده بود و نه انگیزۀ لازم. نتیجه پیش رویِ شرکتکنندگان در کنگره است: ۴ سندِ پیشنهادی. آیا ۳ روز و ۲ شب کار در کنگره بسنده خواهد بود برایِ تنظیم سندی از بین این ۴ برایِ اینکه رایِ مثبتِ اعضایِ کنگره را کسب کند؟ معمولا در سازمانها و احزابِ دایر اسنادِ پایهای دستکم با دوسومِ آرایِ مثبت تصویب میشوند. در موردِ بنیانگذاریِ تشکلی نو گمان نمیکنم کسی با دوسومِ آرایِ مثبت قانع باشد. چشم اسفندیارِ کنگرۀ مشترک.
رمز کامیابیِ تشکلِ نوبنیاد: آرمانگراییِ واقعبینانه!
ارزیابیِ من این است که بنیانگذاریِ این تشکلِ مشترکِ مشخص از سویِ سه جریان، که ریشۀ فدایی دارند، هم میتواند توانِ یاریرسانی به چپِ داخلِ کشور برایِ برآمدِ سامانیافتهتر و سازمانیافتهتر و کارآتر در سپهر سیاسی-اجتماعیِ میهنمان را افزایش دهد، هم میتواند انگیزۀ دیگری برایِ همگراییِ نیروهایِ سیاسیِ چپ در داخلِ کشور بیافریند، و هم میتواند نیرویِ بیشتر و کارآتری برایِ کوشش در راهِ همگراییهایِ گستردهتر در خارجِ کشور فراهم آورد. به شرطی که از کوشش برایِ معرفیِ این تشکلِ نوبنیاد، که دارد در خارج از کشور بنیانگذاری میشود، جایِ حزب یا سازمانِ سیاسیِ موردِ نیاز داخلِ کشور پرهیز شود. به شرطی که این تشکلِ نوبنیاد این هدفِ نادرست را پی نگیرد که ازخارجِ کشور حزبیت در داخلِ کشور را هدایت و سازمانگری کرده و کنشگرانِ سیاسیِ داخلِ کشور را، چه آنانی را که مانند ما گیس و ریشی سفید کردهاند و چه آنانی را که یکی دو نسل از ما جوانترند، به عضویت در تشکیلاتاش فرا بخواند. چنین هدفی را در رابطه با تشکلهایِ خارجِ کشوری نه شدنی، نه درست و نه عاقلانه میدانم.
بدیهی است یک نیرویِ سیاسیِ چپِ به خارچِ کشور پرتاب شدۀ باورمند به کنشگریِ سیاسیِ سامانمند و سازمانیافته، که دل در گروِ تاثیرگذاری بر سپهرِ اجتماعی-سیاسی میهناش دارد، خواست و آرزویاش این است که در خدمتِ سامانیابی و سازمانیابیِ چپِ داخل کشور باشد. ولی کوشش برایِ دستیابی به این آرمانِ گرانقدر، نیاز به واقعبینی در هدفگذاری و گزینشِ راه دارد. به گمانِ من راهِ درست و برازندۀ این تشکلِ مشترکِ مشخص، نه کوشش از خارجِ کشور برایِ جذبِ نیرو و تشویق آنان برایِ عضویت در چنین تشکیلاتی، بلکه این است که با پیروزی بر پراکندگی در حدِ ممکن و آزاد کردنِ نیرو از این راه، به صورتی کارآ به انجامِ وظایفِ خود در خدمتِ چپِ داخلِ کشور بپردازد و همۀ داشتههای خود را اعم از دانستهها، تجارب و به ویژه امکانات، در خدمتِ چپِ داخلِ کشور برایِ برآمدِ سامانیافتهتر و سازمانیافتهتر و کارآتر در سپهر سیاسی-اجتماعیِ میهنمان قرار دهد.
باورِ ژرف دارم سمهایِ مهلک برایِ ناکارآمد کردنِ این تشکلِ نوبنیاد سخنانی است که از زبان و قلمِ برخی از رفقایِ کوشا در تدارکِ کنگره و بنیانگذاریِ این تشکل جاری میشوند و میکوشند، مستقیم یا غیرمستقیم، این تشکلِ نوبنیاد را جایِ حزب یا سازمانِ سیاسیِ موردِ نیاز داخلِ کشور جا بزنند [۵]. راست این است که دورۀ حزبسازی از خارجِ کشور برایِ داخلِ کشور، خیلی وقت است که گذشته.
احمد فرهادی
http://www.ahmadfarhaadi.blogspot.de
_________________________________________
پانویسها:
[۱]: قرار مصوب کنگرهٔ فوقالعادهٔ سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، تارنمایِ «کار»
[۲]: «اطلاعیه شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران در بارهی پروژهی وحدت چهار جریان سیاسی».
[۳]: قطعنامه کنگره سیزدهم سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران درباره پروژه «شکلدهی تشکل بزرگ چپ».
[۴]: «پروژه ی وحدتِ چپ مرد، زنده باد فرایندِ وحدتِ صفوفِ چپ»، ۱۱ مرداد ۱٣۹۶ (۲ اوت ۲۰۱۷)،
http://ahmadfarhaadi.blogspot.de/2018/03/blog-post_66.html
«زنده باد فرایندِ وحدتِ صفوفِ چپ»، ۱٨ شهریور ۱٣۹۶ (۹ سپتامبر ۲۰۱۷)،
http://ahmadfarhaadi.blogspot.de/2018/03/blog-post_27.html
[۵]: برایِ نمونه نگاه کنید به عصرنو، بهروز خلیق، «در ضرورت تشکیل حزب چپ دموکرات و سوسیالیست».