هر رخداد یا حادثهای در ایران را میبایست در چارچوب برآیند نیروها و کارگزاران مردمی و ضد مردمی، چه در داخل و چه در خارج از مرزها، مورد ارزیابی قرار داد.
تجربهی سالهای پس از انقلاب ۵۷ به خوبی حاکی از این حقیقت عریان است که هرگاه نیروهای مردمی – منظور حامیان صلح، آزادی و عدالت اجتماعی در ایران است- فرصت عرض اندام پیدا کرده و به نوعی خواستههای برحق خویش را طلب میکنند، جریانات ضد مردمی، یعنی همانانی که همیشه بر طبل جنگ کوبیده و با حضور حداقلی روزنههایی در کالبد سکولاریسم و دمکراسی خواهی و برابرطلبی، به مخالفت پرداختهاند، دست به تلاشهای مذبوحانه میزنند.
این جریانات و محافل معلومالحال در آستانهی توافقات هستهای که میرود تا ایران را از انزوای بینالمللی خارج کرده و به یکی از بازوهای مؤثر در حل و فصل مناقشات منطقهای درآورده، تمامی تلاش خود را به کار گرفتهاند تا دستهای حامی صلح در جریان مذاکره را قطع کرده و خود را یگانه عامل و تصمیمگیرنده در این کارزار تعیین نمایند.
آنان خوب میدانند که با از میان برداشتن تحریمها و خروج ایران از انزوای سیاسی، دیگر اهرم قدرت از دست آنها خارج شده و دیگر چون گذشته قادر به سرازیر کردن ارقام نجومی به جیبشان نخواهند بود و همچنین به شدت از اتوریتهی سیاستهای جنگطلبانه و تروریستی ایشان در منطقه کاسته خواهد شد.
از سوی دیگر، فزونی دامنهی کشتار و اعدام حامیان حقوق بشر و دستگیری و شکنجهی فعالین حقوق زنان و کارگران و به تبع آن، ایجاد جو رعب و وحشت در میان مردم، مؤید چنین فرآیندی است.
آنچه در این هفته، فضای شهر اصفهان را به شدت تحت تأثیر قرار داد، پدیدهی اسیدپاشی به سر و روی زنان جوان این شهر بود. جریانی سازماندهی شده از سوی محافل ارتجاعی و بنیادگرا که این روزها از سوی مردم «داعش ایرانی» خوانده میشود، به دنبال مصوبهی جدید مجلس در خصوص امر به معروف و نهی از منکر و سخنرانی پارهای از کارگزاران از جمله امام جمعهی اصفهان، دست به پاشیدن اسید به روی زنان و دختران شهر زدند. هدف اینان از ایجاد چنین حوادثی حاکم کردن فضای رعب و وحشت و جلوگیری از پدیدهی به قول ایشان «بدحجابی» بوده است.
اسیدپاشان در پارهای از موارد از زنی سوار اتومبیل میخواستند شیشهی اتومبیلش را پایین کشیده و به محض پایین کشیدن شیشهی اتومبیل، فرد اسیدپاش مبادرت به پاشیدن اسید به سرو روی زن میکرد. در مواردی دیگر، اسید به صورت زنی چادری و کاملاً محجبه پاشیده شده است. یورش ابتدا در محدودهی جنوب شهر اصفهان، یعنی به اصطلاح منطقهی «بالانشینان» آغاز و در مراحل بعدی در مناطقی در حاشیهی شهر از جمله «خانه اصفهان» صورت گرفته است. اکثر زنان قربانی در محدودهی سنی بین ۲۰ الی ۳۰ ساله هستند.
عدم پیگیری این باند مخوف در اصفهان موجب نارضایتی و خشم عمومی شد؛ به طوری که صدها تن از زنان و مردان روز چهارشنبه ۳۰ مهر، از ساعت ۱۰ الی ۱۲:۳۰ دقیقه در برابر دادگستری اصفهان تجمع و اقدام به سردادن شعار و سخنرانیهای کوتاه کردند، که با واکنش نیروی انتظامی مواجه گردید. توضیحات و وعدههای دادستان اصفهان نیز نتوانست خیل معترضین را قانع نماید و تجمع با راهپیمایی به سوی چهارباغ بالا ادامه یافت و سرانجام با یورش و ضرب و شتم گارد ضد شورش پایان گرفت.
روز شنبه سوم آبان نیز، تعدادی از شهروندان اصفهان در برابر ساختمان شهرداری تجمع نمودند که در پی آن ۱۵ تن از معترضین توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدند. تاکنون اطلاع دقیقی از شرایط دستگیرشدگان در دست نیست؛ جز اینکه پروندهی آنان به ادارهی منکرات اصفهان ارجاع شده است. به تعدادی از آنان نیز گفته شده که با سپردن وثیقه، میتوانند تا زمان دادگاه آزاد باشند.
فضای عمومی شهر آکنده از خشم و نفرت نسبت به عاملان این حوادث و همچنین کارگزاران حکومتی است که تاکنون خواسته یا ناخواسته، ناتوان از دستگیری و قلع و قمع این تشکیلات معلومالحال بودهاند. در این میان، ابتدا سخنان آقای روحانی در زنجان بارقهای از امید را در بین مردم ایجاد کرد، اما متأسفانه این سخنان تاکنون در حد یک شعار باقی مانده و هنوز از بازداشت عاملین خبری در دست نیست؛ مگر شایعاتی که دور از حقیقتاند.
پدیدهی نوظهور و سازماندهی شدهی اسیدپاشی در اصفهان، هراس از اعمالی چون قتلهای مرموز زنجیرهای را به دنبال داشته است. آیا دولت روحانی خواهد توانست با تدبیری، امید را در دل خانوادههای قربانیان، نسبت به تحت پیگرد قرار دادن عاملین چنین اقدامات ضد بشریای، زنده نگه دارد؟ این سئوالی است که این روزها بسیاری از اصفهانیهای خشمگین از اقدامات داعشی در شهرشان، از خود میپرسند.
بهار شیدا از اصفهان
سوم آبان ۱۳۹۳