جنایتهای قتل عام و نسل کشی مردم بیگناه را توسط حکومتهای دیکتاتوری جنایتکارنمیتوان و نباید فراموش کرد. قتل عام ایرانیان توسط بریتانیا در جنگ جهانی یکم که حدود ۹ تا ۱۰ میلیون ایرانی از ۲۰ میلیون جمعیت کشته شدند یا از گرسنگی جان دادند. قتل عام بیرحمانه دستکم یک میلیون ارمنی توسط حکومت عثمانی در پی همان جنگ اول، کشتار سبعانه شش میلیون از یهودیان ساکن آلمان در جنگ دوم به دستور هیتلر، کشتار وحشیانه مردم معترض چین در میدان تیانآنمن توسط مائو تسهتونگ، قتل عام مسلمانان بوسنی به دست صربها؛ و کشتار جاری جوانان ایرانی معترض به فساد و خشونت دیکتاتوری آخوندی حاکم بر ایران در خیابانها و زندانها همراه با جنایتی باور نکردنی و بینظیر در تاریخ جان، با مسموم کردن هزاران کودک بیگناه دبستانی و دبیرستانی در ایران به جرم زن بودن. مثالها زیاد است، ولی امروز، ۲۴ آوریل، سالگرد نسلکشی ارمنیان به دست ترکان عثمانی است.
تاریخچه مهاجرت تُرکان به خاورمیانه
تُرکان مردمانی بودند که در شمال آسیای میانه در حد فاصل مرزهای سینکیانگ مغولستان و قزاقستان زندگی میکردند و همانند پسرعموهای مغولشان در اسب سواری و تیراندازی ماهر بودند. تُرکان مردمی جنگجو و بیاندازه وفادار به طایفه خود بودند. در سده هشتم میلادی، اسلام تا آمودریا گسترش یافته بود و ترکان با دین اسلام آشنا شدند و بسیاری به آن گرویدند. طایفههایی از آنها در اواخر حکومت سلجوقیان به آناتولی که در سلطه عباسیان بود کوچ کردند، گروهی هم به خدمت خلیفه عباسی درآمدند. در میانههای سده نهم، تُرکان در دربار خلیفه عباسی قدرت یافتند و در سده یازدهم به اوج قدرت رسیدند. در ۱٠۷۲م که سلجوقیان بر امپراتوری بیزانس (روم خاوری) پیروز شدند، آناتولی در برابر نفوذ تُرکان گشوده شد.
هلاکوخان مغول وقتی بخش شمالی رودخانههای دجله و فرات را تصرف کرد، تُرکان را به باختر آناتولی راند. در ۱۲۵۸م، بغداد به دست هلاکوخان فتح شد و سپاهیان او بیش از یک میلیون مردم بغداد را قتل عام و شهر را بکلی ویران کردند. مغولان سرانجام در نبرد “عین جالوت” که در ۱۲۶۱م، در نزدیکی اورشلیم میان هلاکوخان و سپاهیان مصر و دیگر کشورهای اسلامی که از پیشرفت مغولان وحشت زده شده بودند درگرفت شکست سختی خوردند و گریختند.
با شکست مغولان در عین جالوت، تُرکان در منطقه کوچک خود در غرب آناتولی قدرت گرفتند و با سلجوقیان متحد و کم کم جانشین آنها شدند. رهبر تُرکان عثمان اول پسر “ارتُغرل” بود. یکی از پادشاهان تُرکان به نام سلطان محمد دوم در ۱۴۵۳م، کنستانتیناپولیس را گشود و به امپراتوری روم خاوری پایان داد و به “فاتح” معروف شد و نام شهر را “اسلام پولیس” که به گویش عربی شهر اسلام بود به گویش ترکی اسلامبول گذاشت. این سلطان سلیم نوه سلطان محمد فاتح بود که در ۱۵۱۴م به ایران حمله کرد و در جنگ چالدران شاه اسماعیل یکم را شکست داد و غرب ایران (کردستان و عراق و آذربایجان) را تصرف کرد. در جنگهای پسین ایران آذربایجان را پس گرفت.
تاریخچه ارمنیان در امپراتوری عثمانی
از سال ۱۴۵۳ میلادی که تُرکان عثمانی به فرماندهی محمد دوم با گشودن شهر اسلامبول امپراتوری بیزانس را به نام اسلام سرنگون کردند، امپراتوری تُرکان مهاجر در آسیای کوچک پایهگذاری شد و ترکان به حذف شهروندان ارمنی و دیگر مسیحیان با قتل عام آنان پرداختند. عثمانیها در درازنای سدها سال وجودشان پیوسته در جنگ بودند. آنها برای تصرف اروپا تا شهر وین پیشروی کردند، تا سرانجام اروپاییان در یک جبهه متحد در سال ۱۶۸٣م آنها را شکست دادند و به تدریج عقب راندند. ولی جنایتهای هولناک آنها در اروپای خاوری هنوز از یاد مردم آنجا نرفته، چنانکه پس از فروپاشی یوگوسلاوری انتقامجویی وحشیانه صربهای مسیحی را از مسلمانان، که آنان را بازماندگان ترکان عثمانی تصور میکردند برانگیخت. ارمنیان هم در نخستین فرصت برای تلافی در قرهباغ (آرتساخ) به قتل عام تُرکان مسلمان پرداختند. تُرکان عثمانی بارها به ایران هم حمله کردند و هرچند در طی جنگهای متعدد در برابر صفویان به جایی نرسیدند، ولی جنایتهای وحشیانه آنها از خوی تا تبریز، بویژه در مورد مسیحیان ایران، و مناره سازی از سرهای بریده ایرانیان در تاریخ ایران فراموش نشدنی است که از سدههای نخستین چیرگی عرب بر ایران، که همان جنایتها را مرتکب میشدند تا آن زمان پیشینه نداشته است. خشونتهای خارق العاده دولت عثمانی و از هم گسیختگی مدیریتی در امپراتوری عثمانی، آن را در جهان به “مرد بیمار اروپا” معروف کرده بود.
در اوایل سده نوزدهم، جمعیت اسلامبول حدود یک میلیون تن، شامل پانسد هزار تُرک تبار، چهارسد هزار تن ارمنی و یونانی و سد هزار اروپایی بود. ارمنیان تنها شهروندانی بودند که به دلیل آشنایی کامل به زبان تُرکی، افزون بر تاثیر اقتصادی به علت برخورداری از دانش بالا، در حکومت نقش داشتند. امور مالی و خزانه دربار همیشه در دست ارمنیان بود. امور مالی را کسانی چون امیر هوانس چَلبی و امیر مِگردیچ جزایریان اداره میکردند و خزانه و ضرب سکه در دست امیر هاروتون پزچیان بود که خدمات بسیار زیاد و چشمگیری به جامعه عثمانی کردند. دانشکدهٔ پزشکی سلطنتی توسط ارمنیان ایجاد و اداره میشد و استادان برجسته آن نیکوغوس روسینیان، آندرانیک بیک کوچینیان و استپان پاشا اصلانیان بودند. ارمنیان در کشاورزی، صنعت، صنایع دستی، آموزش و تکنولوژی در کشور عثمانی پیشرو بودند. با وجود اینکه دولت عثمانی از وابستگی به ارمنیان تنفر داشت، ولی در کنار هر وزیر یک ارمنی کاردان گماشته شده بود، و گابریل نورادونکیان در ۱۹٠۸ وزیر بازرگانی و در ۱۹۱۲ (پادشاهی محمد پنجم) وزیر امور خارجه، و در زمان احمد مختار پاشا و محمدکمال پاشا نخست وزیر شد[۱].
سلطان عبدالحمید در سال ۱۸۷۶م به قدرت رسید و دو سال بعد قانون اساسی را معلق نمود، و در دهههای واپسین سده نوزدهم، برای نشان دادن قدرت دولت مرکزی و زهر چشم گرفتن از مخالفان، ستمگری و خشونت را، به ویژه علیه شهروندان ارمنی که در بخش باختری کشور که ارمنستان باختری خوانده میشد، با این تصمیم که آنجا را از باشندگان بومی ارمنی تهی سازد، شدت گرفت. ترفند عبدالحمید این بود که با بستن مالیاتهای سنگین و خشونت در وصول آن، ارمنیان را وادار به مهاجرت کند، سپس چرکِسها و دیگر عشایر آن منطقه را وادار به حمله به ارمنیان باقیمانده و غارت خانههای آنان و کشتن آنان میکرد که کوچ اجباری از ترس جانشان را باعث میشد[۲]. این رفتار بسیار مشابه رفتار رجب طیب اردوغان بود که انتخابات به نسبت دموکراتیک سال ۲۰۱۶ را ملغی اعلام کرد و با حمله به شهروندان کُرد و زندانی کردن بیش از دویست روزنامه نگار و منتقد، در صدد ریاستی کردن ریاست جمهوری خودش برآمد.
از ۱۸۷۸ تا ۱۸۹۴، دهها هزار ارمنی به علت احساس ناامنی در امپراتوری عثمانی و از ترس جانشان به ایران، قفقاز جنوبی و امریکا مهاجرت کردند؛ ولی بیشینه ارمنیان آناتولی خاوری که بخشی از سرزمین کهن ارمنستان بوده که به تصرف عثمانیان درآمده بود، به این پندار که مهاجرت اجباری نقشه راهبردی عثمانی است، برای دفاع از سرزمین و فرهنگ و ملیتشان در کشور ماندند. در ژوئن ۱۸۹٠، پلیس عثمانی با ادعایی دروغین که در کلیسای حواری ارمنی ارزروم اسلحه انبار کردهاند، به کلیسا یورش برد. نمازگزاران که از حتک حرمت کلیسا به خشم آمده بودند به رهبری هاروتون پاسدارماجیان در صدد جلوگیری از ورود نیروهای مسلح برآمدند. نیروهای پلیس با ناشیگری و خشونتی که ویژه ماموران تُرک بود، همه را در جا تیرباران کردند که در نتیجه ۲٠ تن کشته و ٣٠٠ تن زخمی شدند. در بازرسی کلیسا هیج اسلحه یا باروتی یافت نشد[۳]. اینگونه حملهها بارها در دوران رجب طیب اردوغان علیه کردان، نه تنها در ترکیه که در عراق و سوریه هم رخ داده است.
در سال ۱۸۹۹م، سلطان عبدالحمید درباره شهروندان ارمنی گفته بود، “در آناتولی تنها ما باید باقی بمانیم. خدا را شکر که توانستیم این آخرین پناهگاه را برای برادران مسلمان خود که از همه سو رانده شدهاند حفظ کنیم.” دکتر ناظم عضو کمیته مرکزی حزب اتحاد و ترقی گفته بود که، “بگذار عناصر غیر تُرک از هر ملیت و دینی که هستند، نابود شوند. این کشور را باید از عناصر غیرترک پاک کرد.” تورک گوجو، عضو پان ترکیسم، هدف ناسیونالیست ترک را اینگونه ترسیم کرد: “قدرت ترک برای هر کاری کافیست. همه دنیا را از سیل خروشان خود خواهد پوشاند. همه مردم را به کُرنش واخواهد داشت و هیچ شمشیری را نشکسته و هیچ دژی را فتح نشده باقی نخواهد گذاشت. نگهبان قدرت تورک، پاسدار آتشدان تورک، مدافع میهن تورک پیش قراولان “توران” خواهند بود. مشت آهنین تورک بار دیگر زمام جهان را در دست خواهد گرفت، و جهان بار دیگر در برابر قدرت آنها به خود خواهد لرزید.” این سیاست مشابه سیاست اخیر رجب طیب اردوغان است که شهروندان کࣳرد را تروریست مینامد و به فشار خشونت آمیز سیستماتیک علیه کࣳردان آناتولی میپردازد.
گروهی از افسران جوان ناراضی از حکومت سلطان عبدالحمید که کشور عثمانی را به انحطاط و عقب افتادگی و فقر کشانده بود، و به “جنبش تُرکان جوان” معروف شد، به تشکیل سازمانهای زیرزمینی برای مبارزه با عبدالحمید پرداختند. عبدالحمید در سال ۱۹٠۸م از ترس سقوط حکومتش، قانون اساسی را دوباره برقرار کرد و اجازه فعالیت سیاسی را به اصلاحطلبان و حتا سازمانهای سیاسی ارمنی داد. ولی دیر شده بود. در برابر اقدام دربار عبدالحمید برای سرکوب انقلابی که براه افتاده بود، تُرکان جوان توانستند پشتیبانی مردم را بدست بیاورند و سرانجام با کمک جامعه ارمنی و با آرنگ “اتحاد و اخوت” عبدالحمید را در ۱۹٠۹م خلع و دولت جدیدی را تشکیل دادند. کمک سازمانهای سیاسی ارمنیان به تُرکان جوان بسیار مهم و سرنوشت ساز بود، ولی تُرکان پس از تشکیل دولتشان همه قولها و شعارهای فریبنده خود را فراموش کردند و نه تنها گامی در راستای همبستگی و بهبود وضع مردم و بویژه سختگیری و خشونت علیه ارمنیان بر نداشتند که معلوم شد، منظورشان از همبستگی و برادری فقط در میان تُرکان و تشکیل یک دولت انحصاری ترک با حذف همه ساکنان غیرترک بوده است. آنها به هیچوجه حتا آماده گفتگو با باشندگان غیرترک نبودند. دولت نوین بیدرنگ پس از رسیدن به قدرت، سرکوب هرگونه اعتراض مردمی را با خشونتی که بدتر از سلطان عبدالحمید بود آغاز نمود.
در ۱۹۱۲، تُرکان جوان در حزبی به نام “اتحاد و ترقی” حکومت را بدست گرفتند، و برای جبران خفت از دست دادن همه سرزمینهایی که در درازنای سدهها تصرف کرده بودند، سیاست گسترش مرزی با کاربرد نژادپرستی پان ترکیستی را در پیش گرفتند و روی خود را به سوی آنچه در تصرف روسیه بود گرداندند. دولت جدید عثمانی به همبستگی خود را با بریتانیا و فرانسه پایان داد و برای داشتن یک پشتوانه قدرتمند نظامی با آلمان هم پیمان شد. هنگامی که جنگ جهانی یکم در ۱۹۱۴ درگرفت، تُرکان جوان ایدئولوژی پان ترکیسم را بر دیدگاه عثمانی چیره کرده بودند و برای گسترش سرزمینی و دست اندازی به متصرفات جنوبی روسیه وارد یک پیمان پنهانی نظامی با آلمان شدند.
برای ایجاد یک بینش سیاسی و یک هویت فراگیر، پان تورانیسم را اختراع کردند. واژه “توران” را از شاهنامه فردوسی برداشت و ادعا کردند که پان ترکان همان تورانیان با فرهنگی کهن هستند که فردوسی بازسازی کرده بوده است. تا آن زمان دولت عثمانی که سدها سال پس از مهاجرت از ترکستان در فرهنگ ایرانی زندگی کرده و آموخته شده بودند، زبان فارسی را زبان دیوانی خود گزیده بودند و همه اسناد و فرمانها و نامهها به فارسی انجام میگرفت و سلطانهایشان به زبان فارسی شعر میسرودند. ولی گروه پان ترکیستها وقتی قدرت گرفتند، زبان را عوص کردند و برای فاصله گرفتن از ایران خط خود را هم از فارسی به لاتین تغییر دادند، ولی نتوانستند جمهوریهای آذربایجان و ترکمنستان و قزاقستان را قانع کنند که همان خط و همان زبان ترکی اسلامبولی را که آمیختهای از فارسی و عربی و ترکی بود رسمی نمایند.
جنگ جهانی اول به تُرکهای جوان فرصت داد تا آناتولی را از نامسلمان و غیر ترک پاکسازی کنند. از آنجا که بخش عمدهای از ترکیه ارمنی نشین بود و ارمنستان غربی خوانده میشد، کوچاندن یا نابود کردن ارمنیان در الویت قرار گرفت. علت الویت پاکسازی ارمنیان از خاک ترکیه یکی این بود که آنان ترکیه را از دیگر ترک زبانان آسیای مرکزی جدا کرده بود، هرچند که ترکی این جمهوریها چون از قبیلههای متفاوت و مستقلی بودند با ترکی آناتولی تفاوت داشت و هیچ پیوند نژادی هم با هم نداشتند. دومین دلیل ضرورت از میان برداشتن ارمنیان، مسیحی بودن آنان بود، به ویژه که آنها مرگ را بر تغییر مذهب ترجیح میدادند. دیگر دلیل ضرورت نابودی آنان برنامه ترکسازی همه اقلیتها بود. اگر ارمنیان میپذیرفتند که مسلمان شوند و ترکی سخن بگویند شاید دچار این جنایتها نمیشدند. هدف نهایی از نسلکشی ارمنیان اشغال سرزمین ارمنستان کهن و ساکن کردن تُرکان در آنجا یود. کاری که اسراییل در فلسطین و اکنون در کرانه غربی انجام میدهد[۴].
سرانجام در یک برنامه طراحی شده (که در جنگ دوم جهانی الگوی آلمان نازی شد)، با رهبری محمد طلعت پاشا (وزیر کشور)، انور پاشا (وزیر دفاع)، احمد جمال پاشا (وزیر نیروی دریایی) که اعضای حزب اتحاد و ترقی بودند، و توسط کمیته اجرایی (بهاءالدین شاکر، علی شکری، دکتر ناظم) به مرحله اجرا درآمد و در طی سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲٣، حدود یک و نیم میلیون ارمنی شهروند ترکیه کشته و حدود هشتسد هزار تن به کشورهای دیگر پناهنده شدند[۵].
گام نخست، دستگیری سدها روشنفکر، دانشمند، هنرمند، سیاستمدار و شخصیتهای شناخته شده اجتماعی و سیاسی مورد احترام مردم در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ بود، که همه آنان را با وضع فجیعی به قتل رساندند. اهمیت این کشتار برای جامعه ارمنی چنان بود که این روز را روز نسل کشی ارمنیان قرار دادند. در مرحله بعد، حدود ۶٠ هزار تن از مردان ۱۵ تا ۵٠ ساله ارمنی را برای خدمت به ارتش فراخواندند. در جبهه، آنان را خلع سلاح و برای بیگاری به پشت جبهه منتقل کردند. در آنجا سربازان ترک آنان را به گلوله بستند[۶].
در اقدام دیگری، ماموران دولت به شهروندان ارمنی به دروغ میگفتند که چون در خط جبهه جنگ قرار دارند، آنان را به جای امنی میبرند؛ ولی اجازه نمیدادند که هیچگونه خوراک یا لوازمی را با خود حمل کنند. سدها هزار زن، کودک و سالمند را به بیابان مرکزی سوریه در “دیرالزور” راندند. شمار زیادی از آنان در بین راه از گرما، تشنگی و گرسنگی مردند. مردان را از زنان و کودکان جدا و با بیرحمی وصف ناپذیری قصابی کردند. زنان را برای تجاوز جنسی میبردند و در صورت مقاومت، آنان را لخت میکردند، وحشیانه میکشتند یا به صلیب آویزان میکردند. سدها هزار زن و کودک و سالمند در راه تبعید به دست سربازان تُرک یا راهزنان کشته شدند. در ۱۵ مارس ۱۹۱۵، بهاء الدین شاکر به کمال بیگ نماینده اتحاد و ترقی در آدانان نوشت: “این کمیته همواره برای پاک کردن میهن از این قوم ملعون (ارمنیان) بدنام آماده است. عزم ما این است که دست هایمان را از شر این لکه ننگ که سراسر تاریخ عثمانی را آلوده کرده پاک کنیم[۷].”
شمار کشته شدگان نسل کشی ۱۹۱۵
نسل کشی تُرکان در آناتولی شامل آشوریان، ارمنیان، زازاها، کࣳردان (همه ایرانی زبانان) و یونانیان ساکن عثمانی بود. دانشنامه شوروی، شمار کشته شدگان ارمنی به دست عثمانی را ۵/۱ میلیون و بیخانمان شدگان را ۶٠٠ هزار تن ذکر میکند. دانشنامه تمدن مسیحیت، شمار را ۱ تا ۵/۱ میلیون مینویسد. دانشنامه بریتانیکا کشتار سال ۱۹۱۵ را ۷۵/۱ میلیون تن برآورد کرده، و کشیش یوهان لبسیوس آلمانی، با ارائه آمار کشته شدگان هر شهر، مجموع تلفات را ۱،۳۹۶،۳۵۰ تن گزارش میدهد.
در اروپای خاوری، جنایتهای عثمانی به نام اسلام، شامل کشتار، قصابی کردن صربهای مسیحی و تجاوز به زنان و اسیر کردن کودکان و سر بریدنها، چنان زخمی در ذهن مردم آنجا باقی گذاشت که پس از پایان حکومت مقتدر تیتو و فروپاشی یوگوسلاوی، مردم صرب برای تلافی جنایات عثمانیها به جان شهروندان مسلمان بیگناه بوسنی افتادند و نسلکشی تلافی جویانهای رخ داد که در تاریخ جنایات جنگی ماندگار شد.
کشتار آشوریان: در گزارش شورای ملی آشوری-کلدانی، ۱۹۲۲، آمده که حدود ۲۷۵ هزار آشوری توسط حکومت عثمانی کشتار شدند.
کشتار یونانیان: جرج و. رندل، وزارت خارجه بریتانیا، و بسیاری دیپلماتهای دیگر در عثمانی، شاهد کشتار یونانیان ساکن عثمانی بودهاند. رندل گزارش داده که سدها هزار یونانی قتل عام شدند.
انکار نسل کشی دولت ترکیه و گزارش شاهدان:
پس از پایان جنگ جهانی یکم، مجلس شورای ترکیه، پس از بررسی رویدادهای نسل کشی، مجریان آن فاجعه تاریخی را ستایش کرد. هنوز، در حال حاضر، دولت ترکیه ناباورانه این نسل کشی را انکار میکند و از پذیرش مسئولیت آن سر باز میزند، با وجود اینکه مورد شناسایی همه مجامع بین المللی قرار گرفته است. ترکیه بجای اینکه همانند آلمان درباره جنایات نازیها از مردم پوزشخواهی کند، میکوشد با تحریف تاریخ، تبلیغات دروغ و توجیه آن بعنوان شرایط جنگی، فرافکنی نماید.
شوبنر ریشتر، معاون کنسول آلمان در ارزروم، نوشت که نقشه نابودی ارمنیان بسیار پیشتر از آنچه تصور میشود طراحی شده بوده است. او از مسئولان متعددی شنیده بود که اقلیتهای نامسلمان باید به زور مسلمان یا معدوم شوند. محمود کمال پاشا، فرمانده ارتش سوم عثمانی به او گفته بود که پس از جنگ خبری از مسئله ارمنی نخواهد بود[۸]. والتر روسلر، کنسول آلمان در حَلب در گزارش دهم مه ۱۹۱۶، مینویسد: “در پی اخراجهای زیتون و دوریتول، دامنه اخراجها به ماراش هم کشیده شده است. از کشتارهای گستردهای که رخ داده، به نظر میرسد که هدف نابودی همه ارمنیان منطقه است.”
بهاءالدین شاکر که عضو کمیته مرکزی تُرکان جوان و مسئول پاکسازی نژادی بود، در نامهای به کمال بیگ (۱۵ مارس ۱۹۱۶) نوشت: “این کمیته همواره برای پاک کردن میهن از این قوم ملعون بدنام آماده است. عزم ما بر این است که دستهایمان را از شر این لکه ننگ که سراسر تاریخ عثمانی را آلوده کرده پاک کنیم[۹].”
فون میکوش، سرگرد آلمانی، اجسادی را دیده بود درحالی که بهم بسته شده بودند به فرات افکنده میشدند[۱۰]. کشتی حامل سدها ارمنی در میان رودخانه فرات منتشر شده است. اوسکار هابز، کنسول ایالات متحده در ترابوزان: “روز ۲۶ ژوئن جارچیها خبر تبعید ارمنیهای شهر را در کوچهها و خیابانها جار زدند. روز اول ژوئیه در خیابانها تا چشم کار میکرد ژاندارم تفنگ بدست در رفت و آمد بودند و خشونت رفتارشان اعجاب انگیز بود. ظن غالب این است که این تبعیدیها را مأموران در رودخانه غرق خواهند کرد تا به کارهای واجبتر دیگر بپردازند.” چرکز حس، افسر ارتش عثمانی که مامور بردن ارمنیان به صحرای سوریه بود، پس از آگاهی از قصد کشتار آنها از ارتش کناره گیری کرد و گفت “هدف اصلی نابودی ارمنیان است نه جابجایی آنها”.
محمدعلی جمالزاده در خاطرات خود مینویسد: “در قتل عام ارامنه (۶۰۰٫۰۰۰) ششسد هزار تن از مردم ارمنی کشته شدند. تعداد زیادی از کودکان، پیرزنان و پیرمردان در مسیر راه تبعید در اثر گرما، گرسنگی و تشنگی طاقت نیاورده مردند. از سوی دیگر، برای اجرای کامل کشتار ارمنیان، مردان را از زن و بچههایشان جدا کرده بطرز فجیعی قصابی میکردند و زنان و دختران جوان را برای بهرهبری جنسی با خود میبردند. آنهایی را که از خود مقاومت نشان میدادند، بطور وحشیانهای میکشتند[۱۱].”
عارف قزوینی که در ۱۹٠۶ برای دور ماندن از استبداد حاکم بر ایران به عثمانی رفته بود، نوشت: “مهمترین اصل در مرام و برنامهی تُرکهای جوان از این قرار بود: حفظ قلمرو کشور پهناور عثمانی و گسترش مرزهای سیاسی آن تا حد مرزهای فرضی نژادی. برای اجرا و تحقق این برنامه و خلق هویت جدید برای مردمانی که قرار بود درون مرزهای به اصطلاح نژادی عثمانی جای گیرند، ناگهان عدهای نظریهپرداز در لابهلای کتابها و مطبوعات عثمانی روییدند. آنان نخست نژادی برای خود اختراع کردند به نام «تورانی» (“تور” عنوان قبیلهای هندوایرانی است که فقط در متون دینی و استورههای باستانی ایران از آن نام رفته و ترکها خود را به این قبیلهی ناشناخته چسباندهاند، از آن شعبدههایی است که فقط در معرکهگیریهای پانترکیستها قابل یافتن است) و سپس برای این نژاد خیالی، تاریخ و سرزمینی خیالیتر از آن خلق کردند. آنان خود را از تبار چنگیز مغول میدانستند و معتقد بودند که تمام سرزمینهای تصرف شده چنگیز، کشور اصلی و خاک پدری آنهاست. این گروه، زبان ترکی را نیز زبان مادری و عامل وحدت مردم این کشور خیالی انگاشتند حال آنکه ترکی عثمانی (گویش قوم اُغُز) یکی از دهها گویش و زبانی بود که اقوام متعدد و گوناگون آلتاییک بدان سخن میگفتند.
در چارچوب این سیاست همسانسازی بود که برای یکدست کردن نژاد به اصطلاح امپراتوری تُرک، یک و نیم میلیون ارمنی را در قلمرو حکومت عثمانی قتل عام و نسلکشی کردند، با عنصر زبان و فرهنگ فارسی که در فرهنگ ترک نفوذ ژرف داشته و از ستونهای بنیادین آن بود، به ستیز برخاستند و به بهانه مشابهت زبانی، سودای تصرف و انضمام اران (قفقاز) و آذربایجان را در داخل روسیه و ایران در سر پروراندند. آنان خیال داشتند پس از اشغال آذربایجان، از باریکه جنوب دریای کاسپین بگذرند و با تصرف منطقه ترکستان در آسیای میانه، امپراتوری چنگیز مغول را تجدید کنند.
آنها برای چنگیز به عنوان یک رهبر عظیم الشأن تُرک ستودنیهایی را ساختند و مدعی شدند که او آیینهای کهنه را با یاسای انقلابی خود در آسیا و اروپا برانداخت و جوامع بشری را به دنیای جدیدی رهنمون گردید. آنان حتا فردوسی و زرتشت را نیز ترک دانستند و زمانی دیگر هم گفتند که عید نوروز در اصل «بیرام نوروزی» بوده و ایرانیان به تقلید از تُرکها آن روز را جشن میگیرند. و اینکه تخت جمشید، ساخته دست نژاد تورانی است[۱۲]!
اورهان پاموک، نویسنده و رماننویس اهل ترکیه و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات، در مصاحبه با یک نشریه سوییسی اعلام کرده بود: “در ترکیه سی هزار کُرد و یک میلیون ارمنی کشته شدند در حالیکه به غیر از من هیچکس جرئت بیان این مطلب را ندارد.” اوغور اومیت اونگور، از اندیشمندان جوان ترکیه و استاد تاریخ، که پژوهشهای گستردهای درباره نسل کشی ارمنیان کرده، میگوید: “بنظر من مردمان بسیاری در دنیا هستند که باید از نسل کشی ارمنیان آگاه شوند. کشتار ارمنیان بدست عثمانی در دانشگاهها تدریس شود، به ویژه در خاور میانه.”
یحیی دولتآبادی، شاعر، نویسنده و از رجال سیاسی مشروطه و نماینده مجلس شورای ملی، هنگام جنگ جهانی از راه آذربایجان و حلب به قسطنطنیه[۱۳] رفت و در راه اوضاع فلاکت بار ساکنان عثمانی را به چشم دید. او درباره وضع آنها مینویسد: “ارمنیهای آواره شده شاید زیاده از دویست هزار تن بوده باشند. هر جا قافله ما ایست میکرد، مخصوصاً در نزدیک آبادیها، اطفال کوچک دختر و پسر این قوم اطراف ما جمع میشدند برای گرفتن لقمه نان و بعضی از آنها دیده میشد که در همان حال هجوم آوردن برای گرفتن نان غش کرده بر زمین میافتادند و بعضی از آنها میمردند.”
جنایات عثمانی ها در ایران
در دوران صفویان، بخشهای غربی ایران، بویژه قفقاز و آذربایجان، بارها و بارها مورد هجوم سپاهیان عثمانی قرار گرفت. در این تجاوزها، بسیاری از شهرها و روستاهای منطقه تصرف، ویران و افراد بیشماری قتل عام شدند. در همه تهاجمهای عثمانی، مردم آذربایجان در صف مقدم جنگ با عثمانی و دفاع از کشور و تحمل جنایتهای وحشیانه آنها بودند. ارتش عثمانی در بیشتر حملههای خود به شهرها و روستاهای ایران، با نهایت بیرحمی به کشتار و قتل عام و قصابی مردم ایران میپرداخت. بیرحمانهترین قتل عامها در تبریز و خوی و سلماس انجام گرفت. در لشگرکشی دوم سلطان سلیمان در سال ۹۵۵ هجری، بار دیگر به تبریز حمله و به قتل و غارت مردم شهر پرداختند. در سال ۹۸۵ هجری مصطفی پاشا به خوی و سلماس و تبریز حمله کرد و در سه شهر چنان به غارتگری و کشتار مردم پرداخت که نشانه خوی وحشیگری در آنها بود.
در حمله عثمان پاشا به تبریز در سال ۹۹٣ هجری، وحشیانه تر از گذشته مردم شهر را در برابر مقاومت قهرمانانه آنان قتل عام کرد و سپاه تُرکان عثمانی از سرهای بریده مردم منارهها ساختند. عثمان پاشا سربازان خود را به قتل و غارت مردم و آتش زدن خانهها در سراسر شهر واداشت و تبریز به یک ویرانه تبدیل شد[۱۴]. ابراهیم پچوی، تاریخ نویس عثمانی درباره حمله عثمان پاشا به تبریز مینویسد: “به فرمان عثمان پاشا قتل عام اهالی تبریز آغاز شد. سادات و شرفا، بازرگانان و ارباب صنعت و هر که در شهر بود را در سه شبانه روز از دم شمشیر گذراندند[۱۵].” در سال ۹۹۹ هجری، بار دیگر عثمانیها به فرماندهی جعفر پاشا، به تبریز حمله کردند و کشتار دیگری صورت گرفت. سرانجام در زمان شاه عباس ارتش ایران نیروهای عثمانی را سرکوب و از ایران بیرون راند و تبریز نجات یافت.
در سال ۱۰۴۹، مراد چهارم به شهر خوی حمله کرد و مردم شهر را قتل عام و شهر را ویران نمود. این حملهها از دوران شاه سلطان حسین صفوی دوباره آغاز شد. شهر خوی به علت نزدیکی به مرز عثمانی بیشترین تلفات و خرابیها را تحمل میکرد. لکهارت آلمانی مینویسد وقتی عبدالله پاشا در بهار ۱۱٣۶ هجری برای تصرف تبریز به خوی حمله و آنرا محاصره کرد، پادگان خوی در طی ۵٣ روز چنان دلاورانه پایداری کرد که ۸ هزار سرباز پادگان و نیروی کمکی و سرانجام فرمانده قهرمان آن شهبازخان کشته شدند. عبدالله پاشا که از پایداری مردم خوی ترسیده بود، برای حمله به تبریز درخواست نیروی کمکی کرد. در حمله به تبریز هم که سه ماه بعد انجام گرفت با پایداری شدید مردم تبریز که از کشتار خوی خشمگین بودند شکست سختی خورد و فرار کرد. تبریز در حمله دیگری در سال ۱۱٣۸ به دست عثمانی افتاد و کشتار وحشیانه مردم تبریز تکرار شد. سرانجام در سال ۱۱۴۸ هجری در جنگ با نادرشاه، سپاه عثمانی با دادن پنجاه هزار تلفات و کشته شدن عبداللهخان از ایران پاکسازی شد.
شرح رفتار عثمانیها، از زمان پیدایش دولت عثمانی جنایت علیه بشریت، کشتار و غارت و قساوت توصیفناپذیر بوده، و کشتنهای قصابی مانند آنها در طول تاریخ موجودیتشان نه از روی احساس خشم، تنفر، انتقامجویی یا درس عبرت دادن به دشمن، بلکه از روی غریزه و سرشت آنها انجام میگرفته است. با آغاز جنگ جهانی یکم، دولت ایران اعلام بیطرفی کرد؛ اما خاک ایران از سوی نیروهای روسیه و بریتانیا مورد تجاوز قرار گرفت. نیروهای عثمانی نیز با حمایت مالی و تسلیحاتی امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش-مجارستان، در پی تجاوز و اشغال بخشهایی از ایران برآمدند. در این شرایط سخت، در حالی که بخشهایی از خاک کشور در اشغال نیروهای متجاوز قرار داشت، دولت ایران درهای سفارت این کشور در اسلامبول و کنسولگریهای خود در خاک عثمانی را به روی پناهجویان ارمنی گشود و کوشید تا آنجا که ممکن است آنان را از چنگال دژخیمان عثمانی نجات بخشد. بسیاری از ارمنیانی که از این نسلکشی گسترده نجات یافتند، پناهندگان به سفارت و کنسولگریهای ایران در خاک عثمانی بودند. تُرکان عثمانی، حتا در آذربایجان نیز در پی قتل و کشتار ایرانیان ارمنی برآمدند؛ اما مردم آذربایجان با پناه دادن و پنهان کردن آنان حتا در چاهها، اجازه ندادند به چنگال دژخیمان عثمانی بیافتند.
تبار مردم ترکیه
پژوهش های ژنتیکی دی ان ای که در سال ۲٠٠٣م، انجام گرفت این نتیجه را داد که کمتر از ۱٠% شهروندان ترکیه تُرک تبار هستند. آزمایش های ۵۲٣ فام تن ایگرگ (کروموزوم) برای تعیین نسب پدری، نشان داد که بیش ار ۹۴% مردم ترکیه اروپایی و ایرانی، و کمی هندی و افریقایی است. برآوردهای متفاوتی توسط پژوهشگران مختلف شده که حداکثر مهاجران ترک زبان آسیای میانه برپایه دی ان ای ۱٠% و برپایه کروموزم ٣٠% میباشد. توالی ژنتیکی در مردم آناتولی فقط ۵/۱درصد است، ولی در آزمایش ۱٣ قوم آسیای میانه ۱۸% و در مطالعه ۴۹ قوم آسیای میانه ۳٣% شیوع داشته است. نتیجه گیری این مطالعات علمی این بوده که شاید به علت افزایش جمعیت در دوران امپراتوری روم به ۱۲ میلیون، تاثیر مهاجرت سلجوقیان و دیگر تُرکان از آسیای میانه کاهش یافته باشد. بنابراین، بخش عمده ای از شهروندان ترکیه خودتُرک پندار هستند و هیچ خویشاوندی با تُرکان آسیایی ندارند.
سخن پایانی:
دهها شاهد عینی دیگر هم گزارشهای کتبی از خود بجای گذاشتهاند، ولی هنوز دولت ترکیه وقوع نسل کشی را انکار میکند. تا کنون بیش از سی کشور جهان از جمله ایران نسلکشی ارمنیان را به رسمیت شناختهاند. کشتارها، جنایات جنگی و علیه بشریت حکومت اسلامی عثمانی پیامدهای ناخوشایندی هم داشته که در بالا توضیح داده شده است.
اکثریت مردم ترکیه پان ترکیسم را برنمیتابند و از کشتار ۱۹۱۵، شرمنده هستند و میخواهند که دولتشان اقرار و پوزشخواهی کند. در تارنمای (http://www.ozurdiliyoruz.com/) تا کنون بیش از ۳۲ هزار تن از دانشمندان و روشنفکران ترکیه پوزشخواهی کردهاند. افزون بر آن، نویسندگان، پژوهشگران و روزنامه نگاران ترک، مانند: کمال یالچین، تانر آکجام، تمیل دمیرر، اورهان پاموک، اوگور اوموت اونگور، دکتر اوموت اوز کیریملی، ارگون باباهان در میان شمار زیادی از فرهیختگان ترکیه هستند که با وجود ماده ۳۰۱ مجازات عمومی و ۶ ماه مجازات زندان برای اشاره به نسل کشی، با نوشتن کتاب، مقاله و پژوهش نسل کشی ارمنیان را محکوم کردهاند و تاوان این اعتراف را هم پرداختهاند.
مردم ترکیه، یا آناتولی، از تبار و تاریخ و فرهنگ والایی برخوردارند و با ما ایرانیان، ارمنیان، یونانیان و رومیان خویشاوندی نزدیک دارند، چنانکه کورش بزرگ یکی از شش دانشگاه ایرانی را در شهر میلت آناتولی بنیاد نهاد. ما به هیچوجه نباید آنان را با تُرکان عثمانی که به عنوان غلامان دربار عباسی از شمشیر زدن و کشتار کردن برای خلیفههای عباسی آغاز کردند و با ایجاد جو رعب و وحشت قدرت گرفتند و سرانجام روم خاوری را شکست داده مردم آناتولی را به بردگی ایدئولوژیک خود گرفتند اشتباه بگیریم. آنان که در ترکیه و اخیرا در ایران سنگ عثمانی و پانتُرکیسم را به سینه میزنند از تاریخ عثمانی و از تبار غیرترک خود بیخبرند و تسلیم تحریف تاریخ و تبلیغات جهتدار سیاسی تفرقهانگیز شدهاند. دولت ترکیه باید بداند که با تغییر نامهای تاریخی از ارمنی و ایرانی به ترکی و تغییر آثار شعرای ایرانی در کاخ توپکاپی از فارسی به ترکی، و میراث تاریخی و فرهنگی آناتولی را ترکزبان تُرک قلمداد کردن، مردم آناتولی که ژنتیکی نود درصد آریایی هستند ترک نمیشوند. دولت ترکیه بهتر است برای احترام به ملت بزرگ کشور خود، نسل کشی عثمانیان تقبیح کند و حساب مردم ترکیه را از آن حکومت منفور مردم جهان، که از آذربایجان ایران تا ارمنستان و کشورهای اروپای خاوری، چیزی بجز منارههای سرهای بریده و رعب و وحشت و جوی خون بر جای نگذاشتند، فاصله بگیرد.
ولی به نظر میرسد که آقای اردوغان که وارث پیشرفت اقتصادی معجزهآسایی است که در طی ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۳ توسط تورگوت اوزال، نخست وزیر و رییس جمهور باسواد و هوشمندی که باجگیری سنگین ۲۰ درصدی از واردات و صادرات ایران و عراق را در دوران جنگ هشت ساله وضع کرد و با سرمایه گزاریهای هوشمند علمی این درآمد بادآورده در راه پیشرفت اقتصادی ترکیه فقیر و درمانده، ترکیه را از فقر نجات داد و احترام بینالمللی ترکیه را جلب نمود. اردوغان که وارث این موفقیت بود، توهم باززنده سازی امپراتوری عثمانی و خلیفهگری خود را آشکار کرد. نخست ارتش ترک اوراسیا را بنا نهاد که مورد پذیرش کشورهای ترک زبان بجز باکو قرار نگرفت. سپس وقتی ولادیمیر پوتین روسیه برای رقابت با اتحادیه اروپا سازمان اوراسیا را بنا نهاد و ترکیه و دیگر کشورهای ترک زبان عضو شدند. اردوغان تلاش کرد در درون اوراسیا ارتش ترک اوراسیا را تشکیل دهد که مورد نارضایتی روسیه و لغو شد. دولت اردوغان بجای مبارزه با گروه تروریستی خلافت اسلامی (داعش) به پشتیبانی تسلیحاتی، آموزشی و امنیتی از آن پرداخت و همراه با آن دو دولت، سوریه و عراق را به امید گسترش نفوذ سیاسی و سرزمینی به خون و ویرانی کشید. در حالیکه سدها هزار مردم بیگناه سوریه و عراق کشته و زخمی و آواره شدند، دولت اردوغان به بهانه مبارزه با تروریسم داعش، با آنها معامله نفتی میکرد، اسلحه میداد، آموزش جنگی میداد. در انتخابات گذشته هم بجای پذیرش نتیجه انتخابات که نسبتا سالم بود و چند تن کُرد و ارمنی وارد مجلس شدند، به شهروندان کُرد خودش حمله و به کشتار آنان پرداخت و نمایندگان ارمنی را اخراج نمود. انتخابات نسبتا دموکراتیک اردوغان در انتخابات گذشته میتوانست برخی گروههای کرد ترکیه را هم که به علت نقض حقوق شهروندی و حقوق بشری در ستیز با دولت مرکزی بودهاند را وادار به مشارکت سیاسی کند. ولی لغو انتخابات و تغییر قانون اساسی و حملههای دولت ترکیه به مردم غیرنظامی کُرد تنش را ماندگار کرد. امیدواریم ایشان به خاطر ثبات و آرامش و تداوم پیشرفت کشورش دست به یک چرخش ۱۸۰ درجهای در سیاست راهبردی دولتش نسبت به شهروندان کرد و ارمنی ترکیه بزند.
کورش زعیم، هموند جبهه ملی ایران
تهران – ۲۴ آوریل ۲۰۱۹
[۱] ر.ج. رومل، هولوکاست در چشم انداز تطبیقی تاریخی،۱۹۹۸) و (هاسمیک استپانیان، نقش ارمنیان در امپراتوری عثمانی، ۲٠۱۲
[۲] ژان ماری کارزو، ارمنستات ۱۹۱۵
[۳] ویکتور برار، مجله پاریس، ۱۵ دسامبر ۱۸۹۶
[۴] اسماعیل رایین، قتل عام ارمنیان، ۱٣۵۷؛ روبن پال آدالیان، امپراتوری عثمانی و نسل کشی ارمنیان؛ تارنمای سده نسل کشی ارمنیان، ۲٠۱۵؛ سازمان نسل کشی ۱۹۱۵، دلایل و هدفهای نسل کشی.
[۵] اسماعیل رایین، قتل عام ارمنیان، ۱٣۵۷.
[۶] ادیک باغداساریان، نگاهی به نژادکشی ارمنیان، ص ۳۴.
[۷] خاطرات نعیم بیگ – آرام آندونیان
[۸] گزارش شماره ۱۴٠۹۴، ۶ دسامبر ۱۹۱۶
[۹] خاطرات نعیم بیگی درباره اخراج و کشتار ارمنیان، آرام آندونیان، ۱۹۶۴، ص ۴۹-۲۵
[۱۰] گزارش راسلر، کنسول آلمان در حلب، ص ۱۶۹
[۱۱] اسماعیل رایین، قتل عام ارمنیان، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷
[۱۲] سفر مهاجرت، رضاعلی دیوانبیگی، ۱٣۵٣، ص ۱٠۲
[۱۳] کنستانتینو پولیس
[۱۴] صبحی تعلیق زاده، ص ٣۲۴
[۱۵] تاریخ پچوی، ص ۹۸و۹۹
1 Comment
اگر نس کشی درست باشد و ترکهای عثمانی قصد نسل کشی داشتند ارامنه در ۶۰۰ سال حاکمیت ترکهای عثمانی نه تنها نمیتوانستن براحتی در طول ۶۰۰ سال در آناتولیا زندگی کنند حتی صاحب سمتهای بالا در امپراطوری عثمانی نمیشدند.عثمانی حاکم سودان را یک ارمنی تعین میکند.ترکهای عثمانی ۲۰۰ سال قبل از اروپائیان در بخش عمده آفریقا حاکم شد ولی مثل اروپائیان آفریقا را مستعمره نکرد و میلیونها آفریقائی را برده نکرد و به آناتولی نیاورد تا با سرمایه دزیده و نیروی کار مجانی در رقابت جهانی از بقیه جلو افتد.استعمارگران برای بدنام کردن جبهه ضد استعمار در شرق به پروپاگاندای نسل کشی دست زدند و چون ترکان از آفریقا تا بنگال با استعمار میجنگیدند لذا ترکان هدف این پروپاگاندا و سیاه نمائی شدند و متاسفانه بعضی اقلیتها در منطقه به تله سیاستهای کلونیالیستها افتاداند و این سیاه نمائی را تکرار کردند و میکنند.