از روز شنبه پنجم مهرماه، مهدی فراحی شاندیز، فعال سیاسی و زندانی محبوس در بند هفت زندان اوین، در اعتراض به مرگ سمیه رشیدی و شرایط غیرانسانی زندان قرچک دست به اعتصاب غذا زده است.
سمیه رشیدی، زندانی سیاسی جوانی بود که اردیبهشتماه ۱۴۰۴ به دلیل شعارنویسی در محله جوادیه تهران بازداشت و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محبوس شد. او بهرغم ابتلا به بیماری صرع، ماهها در زندان قرچک در بلاتکلیفی ماند، چرا که وثیقه سنگینی برای آزادی موقت او تعیین شده بود که امکان تأمین آن را نداشت. رشیدی بارها به دلیل تشنجهای مکرر به بهداری زندان مراجعه کرده بود، اما مسئولان از اعزام او به بیمارستان خودداری کردند. سرانجام سوم مهرماه، پس از یک حمله شدید صرع و بازگرداندن به بند بهجای بستری در بیمارستان، به کما رفت و جان خود را از دست داد.
زندان قرچک سالهاست بهعنوان یکی از کانونهای بحران در نظام قضایی و کیفری ایران شناخته میشود. گزارشهای متعدد از مرگ زندانیان مالی و محرومیت از خدمات درمانی نشان میدهد که مشکل صرفاً خطای فردی یا سهلانگاری مقطعی نیست، بلکه بخشی از الگویی ساختاری است. مرگ سودابه اسدی در ۲۵ شهریور به دلیل بیتوجهی پزشکی نمونهای روشن از این وضعیت است. او که از بابت اتهامات مالی در این زندان نگهداری میشد، در شرایطی جان باخت که مقامات قضایی و مسئولان زندان تاکنون درباره مرگ او سکوت کردهاند. پس از انتقال زنان زندانی سیاسی از اوین به قرچک در پی حمله اسرائیل به زندان اوین، اخبار مربوط به شرایط نابسامان، رفتارهای غیرقانونی و برخوردهای غیرانسانی در این زندان بیش از پیش نگرانیها را برانگیخته و عملاً قرچک را به نمادی از برخورد امنیتی و تنبیهی با زندانیان سیاسی تبدیل کرده است.
در چنین بستری، اعتصاب غذای مهدی فراحی شاندیز اقدامی فراتر از یک واکنش شخصی به مرگ سمیه رشیدی است. او با طرح مطالباتی چون بازگرداندن زنان زندانی سیاسی به اوین، آزادی زندانیان بیمار و اصلاح فوری وضعیت بهداشتی و درمانی زندانها، تلاش دارد توجهها را از یک «حادثه فردی» به «مسئلهای ساختاری» جلب کند. اعتصاب او نشان میدهد که بیتوجهی به سلامت زندانیان در ایران، نه استثنا بلکه بخشی از سیاست مدیریت زندانهاست؛ سیاستی که هدف آن اعمال فشار و حذف تدریجی معترضان است.
این وضعیت را میتوان در چارچوب استانداردهای بینالمللی نیز بررسی کرد. قواعد نلسون ماندلا بهعنوان معیار حداقلی سازمان ملل تأکید میکند که حق سلامت زندانیان نباید محدودتر از افراد خارج از زندان باشد. مقایسه شرایط زندانهای ایران با این استانداردها نشان میدهد که شکاف عمیقی وجود دارد؛ شکافی که در مواردی حتی به مرگ زندانیان منجر میشود.
از این منظر، مرگ سمیه رشیدی و اعتصاب مهدی فراحی شاندیز را میتوان دو روی یک سکه دانست: نخست، پیامد بیتوجهی ساختاری به حقوق زندانیان؛ و دوم، مقاومتی اعتراضی در برابر همان ساختار. این دو رویداد هشداری جدیاند نسبت به روندی که اگر ادامه یابد، نهتنها جان شمار بیشتری از زندانیان را به خطر خواهد انداخت، بلکه مشروعیت نهادهای قضایی و امنیتی کشور را بیش از پیش زیر سؤال خواهد برد.
منابع:
گزارشی از اعتصاب غذا و بلاتکلیفی مهدی فراحی شاندیز در زندان اوین – حقوق بشر در ایران
سمیه رشیدی، زندانی سیاسی به دلیل تاخیر در درمان جان باخت – DW – ۱۴۰۴/۷/۳
خبرگزاری هرانا | مرگ یک زندانی زن دیگر در زندان قرچک ورامین – خبرگزاری هرانا