در این هفته نوشته ای بقلم اقای محمد مالجو در شبکه های مجازی منتشر شده است که تحت عنوان «چپ محور مقاومتی: زخم چپ بر چهرۀ چپ» به نقد نیروهایی پرداخته است که تحت عنوان مبارزه ضد امپریالیستی از نقد حکومت جمهوری اسلامی پرهیز میکنند. با تمام تفاوت هایی که من با ایشان دارد اما ضروری دانستم از دیدگاه خود توضیحاتی درباره شرایط امروز ژئوپولیتیک منطقهای کشورمان بدهم که ظاهرا از چشم ایشان مغفول مانده است.
ایران امروز در یکی از حساسترین مقاطع تاریخی خود قرار دارد. فشارهای اقتصادی گسترده ناشی از تحریمهای بینالمللی، تهدیدات امنیتی و نظامی، و مداخلات آشکار و پنهان قدرتهای جهانی، وضعیتی پیچیده و شکننده پدید آورده است.
در چنین شرایطی، اولویت حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور، پیششرط هر تحول دموکراتیک و تحقق عدالت اجتماعی است. این اولویت به معنای چشمپوشی از حقوق و مبارزه اقلیتهای قومی یا تعویق عدالت اجتماعی نیست؛ بلکه ضرورت تنظیم تدبیرها بر اساس شرایط حساس ملی را ایجاب میکند.طرح موسوم به «اسرائیل بزرگ» که ریشه در گفتمان سیاسی نتانیاهو و راست افراطی اسرائیل دارد، نهتنها تهدیدی برای امنیت منطقه، بلکه پروژهای مستقیم علیه استقلال و یکپارچگی ایران است. این طرح با هدف بازتعریف مرزهای منطقه و تجزیه کشورهای مستقل، بهویژه ایران، طراحی شده است تا از طریق تحریک اقوام، گسترش بیاعتمادی قومی و تضعیف اقتدار ملی، ایران را به مجموعهای از دولتهای کوچک، وابسته و بیثبات تبدیل کند.
نتانیاهو و متحدانش با تکیه بر ابزارهای جنگ ترکیبی ـ از عملیات سایبری و حملات هدفمند تا فشارهای اقتصادی و روانی ـ میکوشند با ایجاد شکاف در مناطق مرزی، بستر تجزیه ایران را فراهم کنند. تجربه جنگ ۱۲روزه اخیر نشان داد که اسرائیل در اتخاذ اقدامات نظامی علیه ایران، منتظر مجوز آمریکا یا جامعه جهانی نخواهد ماند. هدف، تضعیف قدرت ملی ایران و تبدیل آن به کشوری آسیبپذیر است که توان ایستادگی در برابر سیاستهای سلطهگرانه را نداشته باشد.
در این شرایط، دفاع از انسجام ملی ایران و مقابله با تهدیدات خارجی، مقدم بر سایر وظایف سیاسی و اجتماعی است. با این همه، این رویکرد هرگز به معنای بیتوجهی به نقد داخلی، حقوق اقلیتها یا تحقق عدالت اجتماعی نیست. تنها در چارچوب یک ایران واحد و مستقل میتوان به آزادی، عدالت و پیشرفت اجتماعی دست یافت.
در این راستا، همه نیروهای آزادیخواه، چپ، ملی و میهندوست، موظفاند انرژی و ظرفیت خود را به ایجاد همبستگی ملی، تقویت امنیت داخلی و دفاع از مرزهای کشور متمرکز کنند. این اقدام نه نشانه انفعال، بلکه نشانه درک عمیق از شرایط تاریخی است: آزادی و عدالت تنها در سایه استقلال و تمامیت ملی ممکن میشوند.
در برابر پروژه «اسرائیل بزرگ»، ایجاد شبکهای از همکاری و هماهنگی ملی و منطقهای ضروری است. تشکیل گروههای تحلیل و رصد تهدیدات محلی، توسعه سامانههای هشدار و پیشبینی حملات سایبری، آموزش نیروهای مدنی و دانشجویان برای آمادگی در شرایط بحرانی، و همکاری اطلاعاتی و سیاسی با نیروهای مترقی در کشورهای همسایه، از جمله اقداماتی است که میتواند به مقابله مؤثر با تهدیدات کمک کند.
همزمان، بهرهگیری از ظرفیت رسانههای اجتماعی و نهادهای مدنی برای گسترش آگاهی عمومی، تقویت روحیه مقاومت ملی و مقابله با تبلیغات تجزیهطلبانه اهمیت ویژهای دارد. ارتباط مستمر میان نیروهای ملی و مترقی داخل و خارج کشور، و پیوند با احزاب و سازمانهای چپ و ضدامپریالیستی منطقه و جهان، میتواند شکلگیری یک جبهه جهانی علیه سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل و متحدانش را تسهیل کند.
اگر نیروهای مترقی و عدالتخواه در برابر تهدیدات خارجی سکوت کنند یا صرفاً به نقد داخلی بپردازند، عملاً به تحقق اهداف پروژه «اسرائیل بزرگ» کمک خواهند کرد. بیتوجهی به واقعیت خطر تجزیه و تضعیف انسجام ملی میتواند ایران را وارد مرحلهای از بحران کند که در آن نه از آزادی نشانی بماند و نه از عدالت اجتماعی.
حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران، نخستین گام در مسیر تحقق اهداف مترقی و دموکراتیک است. دفاع از ایران واحد، مسئولیتی تاریخی است که بر دوش همه نیروهای آگاه و آزادیخواه این سرزمین سنگینی میکند. تنها با حفظ یکپارچگی ملی و ایستادگی در برابر پروژههای تجزیهطلبانه و سلطهگرایانه است که میتوان فردایی آزاد، عادلانه و انسانی برای ایران متصور شد.