بیش از هجده ماه از تصمیم جمعی ما برای بازیافت کنشگری کامل، و همه جانبه سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) میگذرد. در این فاصله سازمان ما توانسته است بخش عمدهای از کنشگری مستقل خود را بازیابد. نشریۀ «کار» همانطوری که شاهد هستید به طور کامل به فعالیت خود دست یافته و ساختار جدید سامانۀ کار از اول فروردین ۱۴۰۲ رونمایی شده است. هیئت سیاسی-اجرایی سازمان طی سال گذشته در تمام مسائل روز کشور و نیزدر زمینه دیدگاههای نظری اعلام موضع نموده است. «جنبش زن، زندگی، آزادی» که تمام کشور و جهان را با نوعی شگفتی روبهرو ساخت در مرکز توجه سازمان ما قرار گرفت و میتوانیم ادعا کنیم که واقعبینانهترین موضعگیریها را در این رابطه داشتهایم. ما هیچگاه منافع کنشگران داخل و مبارزان میدان جنبش را قربانی صحنهگردانهای لحظه در خارج کشور نکردیم و هر تصمیم و تعقل را با نگاه به داخل اتخاذ نمودیم. در ارتباط با رویکرد سازمان نسبت به نیروهای سیاسی کشور، توجه اکید ما بر این اصل استوار است که همکاری ها، ائتلاف ها و اتحادهای ما با تشکلهایی میتواند شکل بگیرد که با برنامۀ سازمان و مصوبات کنگره نوزده ما هماهنگ باشند. بدیهی است که برای اتحادهای موضعی در ارتباط با اهداف راهبردی با همگامیها و کنشگرانی همسو و همراه خواهیم بود که در تضاد ماهوی با برنامۀ سیاسی ما و مصوبات روز آمد شده آنها نباشند.
در برنامه سازمان ما از جمله میخوانیم:
“میدان عمل اجتماعی ما، جهان سرمایهداری و جامعه سرمایهداری ایران است که در آن مبارزه طبقاتی امری است عینى و واقعى. ما در مبارزهاى که هم اکنون در نظام سرمایهدارى جهانى میان کار و سرمایه در جریان است، در جانب کار قرار داریم. دفاع از حقوق صنفی و سیاسی و مطالبات کارگران و زحمتکشان و خواستههای دمکراتیک طبقه متوسط جدید کشور ما خصلت نمای برنامه ما است. ما خود را سازمان چپ دمکرات و سوسیالیست میدانیم.“
“ما جنبشهاى جدید اجتماعى دارای خصلتهای دمکراتیک و ترقیخواهانه (جنبشهاى صلح، فمینیستى، ضدنژادپرستی، زیست محیطى، دمکراتیک، ضدسلاحهای هسته ای، حقوق بشر و جنبشهای اجتماعی فراملی…) را پدیده دگرگون ساز و عرصه مناسب برای حضور و شرکت فعال انسانها و گروههای مختلف اجتماعی در حیات سیاسی و اجتماعی کشورها در جهت تامین شرایط زندگی صلح آمیز، دمکراتیک و عادلانه میدانیم و در جانب آنها قرار داریم.“
“ما مدافع منافع ملی و همبستگى جهانی و مخالف سلطهطلبى کشورهاى قدرتمند جهانی و جهانی سازی تحت رهبری بازار مالی بین المللی و شرکتهای فراملی هستیم و در روند جهانی شدن خود را جزو صفوف مبارزان آزادیخواه و عدالت پژوه برای دستیابی به “جهانی دیگر، جهانی بهتر” میدانیم.“
“برای ما ارزشهای پایه ای و سوسیالیسم دمکراتیک، بیش از همه در ارائه برنامه برای گذار ایران به کشور مدرن و توسعه یافته، در تحقق حقوقی و حقیقی آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی، تامین حقوق بشر، رفع تبعیض و حفظ محیط زیست و در پیریزی جامعه نیرومند، دولت مدرن، دمکراتیک و سکولار و فراهم آمدن زمینههای سوسیالیسم دمکراتیک تبلور میباید.”
همانطوریکه در اسناد دیدگاهی ما مصوب کنگرۀ نوزدهم آمده است سازمان ما خود را پایبند به اهداف بنیانگذاران شصت سالهٔ خود، همچنان یک تشکل وابسته به کارگران و زحمتکشان با دیدگاه سوسیالیستی چپ دموکراتیک تعریف میکند. آنچه مایۀ امیدواری است آن است که در دهههای اخیر رشد تمایلات چپ مارکسیستی در جهان چندین برابر شده است. غرب در دوران پس از جنگ دوم جهانی و همزمان با شیوع مارکسیسم لنینیسم در بلوک شرق، با عرضۀ «سوسیال دموکراسی» و «دولتهای رفاه» سعی کرده بود بدیل نرمی دربرابر سرمایهداری لجام گسیخته پرورش دهد. اما به دنبال رشد اقتصادی غرب در سایۀ جهانی شدن اقتصاد و سرمایهداری وابسته به آن در دهه ۱۹۹۰، جهان در سدۀ بیستویک با افول رشد در غرب روبرو شد و سرانجام به بن بست خود رسید. در این زمان و با رشد نولیبرالیسم در تمام جهان که قویاً به دولتهای رفاه پشت کرده بود، چندین دهه است که به مرور با لغو دستاوردهای مبارزات کارگری، به رفاه اجتماعی و خدمات دولتی در تمام گسترههای غرب و شمال سیاسی خاتمه داده است. نئولیبرالیسم در واکنش به فشار ناشی از این رکود اقتصادی که دائماً در فشردن طبقات ضعیف اجتماعی و زحمتکشان تا حد مرگ عمل میکند، به جای آنکه سعی در متعادل کردن فشار بر اقشار یکدرصد حاکم بر اقتصاد جهانی نماید، مدعی شد که بازهم باید بیشتر از خدمات رفاهی بکاهد؛ سیاستی که نودموکراتهای آمریکایی و نولیبرالهای حزب کارگر در بریتانیا پیش قراولان آن بودند. اما رشد ایدهآلیسم چپ در اروپای غربی و آمریکای شمالی که در آمریکا با ظهور سناتور برنی ساندرز و حزب دموکراتیک سوسیالیست آمریکا و جرمی کوربین در حزب کارگر انگلستان همراه بود، باعث جانگرفتن، تبلیغ گسترده و انتشار اسناد مارکسیستی و نشریات چپ در تمام جهان شده است. در ایران هم رشد ایدهآلهای چپ در سالهای اخیر رژیم حاکم را در میدان مبارزۀ طبقاتی و با شعار عدالت اجتماعی به چالش کشیده است. جوانان بیشماری در میدان مبارزۀ عدالتطلبانه حضور یافتهاند و مبارزۀ سیاسی بر علیه نظام سلطه را تنها در انهدام ساختار سرمایۀ رانتی و نابودی بیعدالتی تعریف میکنند.
در فضای سیاسی کشور اما این روند شیب عکس گرفته است، بدین معنی که برخی مدعیان علم اقتصاد تحصیلکرده و آموختۀ مدارس غرب که عمدتاً نیز مبلغ اقتصادهای نولیبرالیاند به واسطۀ شرایط بد اقتصادی ایران و بهویژه در سایۀ تحریمهای کمرشکن میداندار صحنۀ سیاست شدهاند. بازیگران این وضعیت در داخل کشور و تقریباً همۀ دولتمردان رژیم اسلامی به نوعی و در خارج کشور به نوع دیگر از نولیبرالیسم شکست خورده در غرب دفاع و آن را تبلیغ میکنند. این سیاست ها بدون توجه به تخریب های زیست محیطی اقتصاد جهانی خواهان تبدیل بیشتر ایران به کارگاه هایی برای رشد سرمایه و استفاده از نیروی کار تحصیلکرده در کشور هستند تا بتوانند منافع خود را راحت تر از کشور خارج کنند. نمونه قابل عرضه انها رشد مالی شاه نشین های کرانه خلیج فارس است که همه با سرمایه رانتیری و درامد تجاری ناشی از نفت حاصل شده است و نه از ارزش افزوده فراورده های صنعتی و تولیدی.
در خارج کشور برخی کنشگران سیاسی توانسته اند سوار بر موج نارضایتیها از کل حاکمیت اسلامی خود را تنها بدیل سرنگونی رژیم به مثابۀ تنها راه بازگشت به اقتصاد پویا و زندگی عادلانه معرفی کنند، بیآنکه بگویند در فردای سرنگونی چگونه میخواهند عدالت را در جامعه متحقق کنند، عدالتی که جامعهٔ ما به آن نیاز عاجل دارد. دستۀ دیگری با بلند کردن عَلَم مبارزۀ ضد امپریالیستی صرف، مردم را با خطرات سرنگونی به عنوان مقدمۀ حضور غرب و امپریالیسم و عامل لغو استقلال و یکپارچگی ارضی کشور و خطر تجزیه تهدید میکنند و از این ناحیه سیاست سرکوب خشن حاکمیت را کم رنگ جلوه میدهند و حتی آنرا توجیه مینمایند. برخی از نیروهایی که خود را در اردوی چپ معرفی میکنند نیز در این میان با سلب هرنوع امید به آیندۀ مبارزه طبقاتی و صنفی، در اردوگاه اول قرار گرفتهاند و هیچ برنامهای برای عدالت اجتماعی عرضه نمیکنند و اولویت خود را در استقرار یک نظام لیبرال مبتنی بر جمهوری سکولار دموکرات بدون قید عدالت اجتماعی محصور نمودهاند. تعریف این نیروها از چپ در نهایت محدود به سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسیهای غربی است که در محیط خودشان نیز با ورشکستگی سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند.
در عین حال مایه خوشنودی ست که در داخل کشور تشکلهای دانشجویی، کارگری، کارمندی، معلمان و بازنشستگان در صنایع مختلف توانستهاند پرچمدار مبارزۀ صنفی و طبقاتی باشند. این تشکلها که به طور ارگانیک در فضای خفقان گرفتۀ سیاسی داخل کشور رشد کرده و سازمان داده شدهاند بر خلاف ساختارهای مهندسی شده در خارج کشور «ریشه در خاکاند» از همان خاک آب میخورند و میوهشان همانجا به بار میرسد و مصرف میشود. تجربۀ جنبش «زن، زندگی، آزادی» در نه ماههٔ گذشته بهخوبی نشان داد که ساختارهای مهندسی شده در خارج همچون باد خزان میخوابند و ویرانگر و بیحاصلند. احزابی هم که در خارج کشور بیریشه در خاک ساز و برگ میگیرند نیز به همان سرعت به خواب میروند و باد از بادبانشان میگریزد. عرصۀ میدانی اتحادهای خارج کشوری اگر در داخل آبشخور نداشته باشند به سرعت خشک خواهند شد. به همین اتحاد ها و منشورهایی که در شش ماه گذشته تأسیس و سپس سقوط کردهاند نگاه کنید.
در عرصۀ جهانی نیز کارگران، مزدوحقوقبگیران، زحمتکشان و همهٔ اقشار محروم و تحت ستم دوران بغرنج و دشواری را از سرمیگذرانند. سلطهٔ نظام غارتگر سرمایهداری بر جهان به سرکردگی سرمایهٔ جهانیشدهٔ مالی، که خصیصهٔ تعیینکنندهٔ آن ویرانگری خانمانبرانداز و موریانهوار در تمام ارکان هستی آدمیست، موجب افزایش تصاعدی و پیوستهٔ شکاف بین فقر و ثروت و نیز تجمیع هرچه متمرکزتر داراییهای کهکشانی در دست چندهزار نفر با ثروت چندمیلیارد دلاریست. همزمان تحمیل جنگ اقتصادی به مجموعهٔ ائتلافها و قدرتهای نوپدید اقتصادی و سیاسی از سوی امپریالیسم سلطهگر جهانی که کماکان مدیریت نهادهای جهانی در امور اقتصادی – سیاسی را در دست دارد، از جمله با تحمیل تحریمهای اقتصادی – مالی – تجاری غاصبانه، ظالمانه و غیرقانونی، موجب تشدید شکاف در جهان و محدودتر کردن امکانات مالی و کوچکتر کردن هر چه بیشتر سفرهٔ کارگران و زحمتکشان جهان است. مزید بر این خصائل ویرانگر، سرمایهداری جهانی با تحمیل و کشاندن جنگ بر هستی مردمان و کشورهای گوناگون، موجب تشدید تصاعدی فلاکت و محرومیت زحمتکشان به قیمت ثروتمندتر شدن توانگران جهانی گشته است.
از این منظر مبارزهٔ کارگران و زحمتکشان برای دستیابی به آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و حقوق حقهٔ خود بیش از پیش در پیوند تنگاتنگ با روندهای حاکم بر جهان درهمتنیدهٔ ماست. ما فداییان خلق ایران که در نبرد بزرگ میان غارت سرمایهداری و حقوق قاطبهٔ مردم جهان، همواره در سنگر زحمتکشان بودهایم، پیکار اردوی کار در برابر اردوی غارتگر سرمایه را امر و نبردی جهانی و جهانشمول میدانیم و بر نیاز و ضرورت همگرایی و رزم مشترک کارگران، زحمتکشان ، مزدوحقوقبگیران و همهٔ بشریت مترقی؛ مجموعهٔ انسانها با نظام غارتگر سرمایهداری جهانی تأکید میکنیم.
سازمان ما، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با همان آرمان شش دههٔ پیش خود، با برنامهٔ مدون، با چارچوب سیاستگذاری روزآمد و با سیاستهای روزانهٔ خود در راه ارزشها و اهداف والای صلح، آزادی، برابری، مردمسالاری و عدالتاجتماعی استوار در راه برپایی جامعه و نظام سوسیالیستی دموکراتیک در میهن و جهان میرزمد.
6 Comments
درود رفقا، مواضع شما همچنان مبهم و از الگوی آنچه که پایه های ارزشی سازمان را برپا داشته بود، بسیار دورید. مو به مو از داده های گرانبار ِ رفیق کبیر ” بیژن جزنی” در برنامه های راهبردی تان ،سود بجویید، تا بر دوگانگیِ حاکم بر تفکرات نیم بندِ سازمانی،فائق آیید..بهروز و فیروز باشید
با درود. برای من همچنان این سوال باقیست که چه چیزی سازمان شما رو از حزب چپ ایران متمایز میکنه. از مقایسه برنامه سازمان شما و حزب چپ ایران هم نتونستم نتیجه مشخصی بگیرم.
مشاهدات شما کاملا درست است که برنامه مصوب سازمان و حزب بسیار شبیه است و دلیل واضح آنست که برنامه حزب پس از تشکیل به مقدار متنابهی از برنامه سازمان که دوسال قبل از ان تکمیل شده بود کپی شده است. در هر حال تفاوت ها در برنامه مدون نیست در عمل و اقداماتی است که در پاسخ به نیاز لحظه ها صورت میگیرد. ناگفته روشن است و در اسناد کنگره نوزده ما هم قید شده است که ما حزب چپ ایران را نزدیک ترین نیروی سیاسی بخود میدانیم و علیرغم عکس العمل های طرف مقابل همواره آماده اشتراک در عمل با رفقای هم سنگر دیرینه مان هستیم.
گودرز عزیز!
در پاسخ به یکی از خوانندگان نوشته اید: “مشاهدات شما کاملا درست است که برنامه مصوب سازمان و حزب بسیار شبیه هستند و دلیل واضح آنست که برنامه حزب پس از تشکیل به مقدار متنابهی از برنامه سازمان که دوسال قبل از ان تکمیل شده بود کپی شده است.” متاسفانه شما در این پاسخ حقیقت را کتمان کرده اید و به نادرستی نوشته اید که برنامه حزب از برنامه سازمان کپی شده است. در زمانی که برنامه سازمان تهیه و به تصویب کنگره رسید، شما در سازمان حضور نداشتید و نمی دانید چه کسانی برنامه سازمان را تدوین کرده اند. برای اطلاع شما باید بگویم که همان کسانی که برنامه سازمان را نوشته اند، در حزب حضور دارند و برخی از آن ها “راستاهای عمومی برنامه حزب” را تهیه کرده اند. برنامه ای را که آن ها در سازمان تدوین کردند، به نفع خودتان مصادره کرده اید و امروز به نادرستی می نویسید که برنامه حزب از سازمان کپی شده است. نظر تدوین کنندگان برنامه سازمان تغییر نکرده است و با همان دیدگاه راستاهای عمومی برنامه حزب را نیز نوشته اند.
رفیق توران گرامی از کلمه کپی مطلقا برداشت من و هرکس که در دوران معاصر زندگی کرده باشد به این معنا نیست که کسی تقلب کرده است. حداقل مراد من صرف استفاده از متنی است که قبلا تهیه و تدوین شده بوده است. و از انجاییکه رفقای حاضر در سازمان ان راستاها را نوشته اند و تعدادی از آنها هم به حزب رفته اند، طبیعی ست که متون مشابه باشد. از همین رو نیز هست که سازمان در مصوبه کنگره نوزده خود نیز حزب را نزدیک ترین تشکل سیاسی بخود میداند و علیرغم تمایلات برخی از مسئولین حزب از این ابا ندارد که ان را هر از گاه تکرار کند. متاسفم که برداشت کردید که من خواستم ادعای رقابت و یا برتری به حزب را عرضه کنم. مطلقا چنین قصدی را نه من و نه هیچ کس در سازمان ما ندارد. در هر حالت برنامه راهبردی در سازمان تدوین شده بود و در حزب عینا استفاده شد. تصدیق میفرمایید که این دیگر صندوق مالی سازمان نیست که عده ای بخواهند بخشی از آن را به حزب منتقل کنند. برنامه ایست که عده ای از اعضای سازمان فداییان خلق ایران اکثریت در هنگام مسئولیت در سازمان نوشته اند زمانی که حزبی وجود نداشت.
در هر حال یک چیز مسلم است: هیچ تفاوت ماهوی بین برنامه سازمان و برنامه مصوب حزب چپ و جود ندارد.
اگر چنین است باید پرسید پس دلیل این که حزب چپ چرا از همکاری و گفتگو با سازمان اکثریت امتناع میکند؟ اصلا آیا برای جدا ماندن این دو تشکل هیچ دلیل برنامهای یا سیاسی وجود دارد؟
تا آنجا که من جستجو کردهام هیچ اختلاف بنیادینی این دو را تز هم جدا نمیکند.
هر چتد تجربه نشان میدهد که جدا ماندن این دو جریان خود به تولید اختلاف و تمایز سیاسی فاحش کمک میکند.
به نظر من پایان دادن به این سیر اشتباه وظیفه همه رفقایی است که در صفوف حزب یا سازمان فعالیت میکنند. اکثر اعضای هر دو تشکل در سنینی نیستند که برای فشردن دست یک دیگر و همکاری در راه برنامه و سیاست مشترک دههها وقت داشته باشند.