“پرگار” بی بی سی را مرتب دنبال می کنم. زمانی که شنیدم در رابطه با “ساواک و شکنجه” برنامه ای دارد مشتاقانه خواهان دیدن آن شدم. از آن جا که پرگار قصد دارد بحث ها را به عمق ببرد و از پلمیک های سبک سیاسی بپرهیزد، تصور می کردم در این بحث هم مسائل قابل فکر و درنگانگیزی مطرح میشوند، مثلا این که در چه شرایط انسان ها به خود اجازه میدهند تا دیگری را بهخاطر مخالفت و مبارزه شکنجه کنند، چه شخصیتهایی امکان سقوط به چنین مرحلهای و تبدیل شدن به شکنجه گر را دارند و چه عوامل اجتماعی می تواند “شکنجه گر”پرور باشند.
شنیدن نام آقای قانعی فرد که در نوشتههایشان در سطحی نازل دفاع از سرکوبگران قبل و بعد از انقلاب را پیش می برند مرا به شک انداخت که شرکت این فرد با انتظارات یادشده مغایر است، اما زمانی که برنامه را دیدم حیرتم دوچندان شد.
نزدیک به سی سال از زمانی میگذرد که آقای اسدالله لاجوردی در برابر دوربین تلویزیون با لبخندی پیروزمند از سرکوب و تعزیر کسانی که به زعم ایشان محارب بودند و علیه رژیم جنگیده بودند سخن میگفت. از آن زمان به بعد ندیده بودم کسی از شکنجه ء دیگران با غرور دفاع کند. آقای فراستی رسما پا جای آقای لاجوردی گذاشت، همان حرف ها را در رابطه با مخالفین تکرار کرد و از سیاست ساواک یعنی شکنجه و سرکوب دفاع کرد و این دفاع، دفاع از شکنجه، نه از یک رسانه بی نام، بلکه در تلویزیون بااعتبار و پربیننده ای چون بی بی سی پخش شد.
مسئله اصلی خود “شکنجه” است
گفته می شود که ساواک هم بخشی از تاریخ ایران است و ساواکیها هم باید امکان داشته باشند تا حرف بزنند و از مواضع خود دفاع کنند. این امکاندادن به آنها جزیی از دمکراسی عنوان میشود و برنامه پرگار بی بی سی چنین وظیفه ای را در برابر خود قرار داده است. این ایده درست است اما سوال این است که ایا این چنین بحث هایی در رسانه های عمومی هیچ محدودیتی ندارند؟ آیا می توان در رسانههای عمومی کشورهای اروپایی، مثلا بی بی سی انگلیسی هم دفاع از شکنجه را شاهد بود؟
در هفته های اخیر با نوشتههای متعددی مواجه شدم که نشان میدادند ادعای آقایان فراستی و قانعی فرد که گویا سرکوب و شکنجه در دوران شاه محدود به چریک ها بوده و همه مخالفین را در بر نمیگرفت کذب محض است. اثبات کذب بودن سخنان این دو با مجموعه شواهد و افراد زنده ای که هنوز بعد از حدود ۴۰ سال آثار شکنجه را روی بدن خود دارند دشوار نیست. مساله اصلی رد تلاش آقای فراستی برای اینکه شکنجه در آن زمان را به شکنجه چریک ها محدود کند، نیست. مساله اصلی دفاع از امر “شکنجه” است.
شکنجه بهعنوان یکی از بارزترین عناصر نفی حقوق بشر، سالهاست که توسط افکار عمومی کشورهای غربی محکوم شناخته شده است. میلیون ها نفر مبارزه کردهاند تا شنیع بودن امر شکنجه در اسناد حقوق بشری جهانی به ثبت برسد. مدتهاست که حتی در ایران نیز نفی شکنجه در افکار عمومی همهگیر شده است. آیا دمکراسی حکم می کند درستی یا نادرستی موضوعی که مستقیما حقوق اولیه انسان را زیر پا میگذارد دوباره به بحث گذاشته شود؟ حتی کسانی یا دولت هایی که به شکنجه متوسل می شوند بخاطر شنیع بودن این امر آنرا تکذیب و لاپوشانی میکنند. موضع نظامیان و سیاست مداران تندروی آمریکایی در بیخبری از شکنجه در زندان های ابوغریب و گوانتانامو و رد اتهام از خود، از این دست است.
آقای پرویز ثابتی هم با علم به همین موضوع در کتاب خود نه به دفاع از شکنجه بلکه به انکار آن میپردازد. جمهوری اسلامی در برخورد با جنایت کهریزک نه به دفاع، بلکه به انکار آن پرداخت و طرح نمود که عاملین مجازات خواهند شد. در چنین شرایطی یک برنامه پر بیننده در سطح عمومی کشور عملا درست یا نادرست بودن شکنجه را بحثی باز القا میکند و این تصور را بوجود میآورد که چنین رسانهای می تواند در قبال این شیوه شنیع سرکوب و نقض حقوق انسانی بی طرف باشد. حتی بدتر از آن میکوشد صحبت در این باره را بهعنوان نشانهای از پایبندی به دمکراسی جا بیاندازد. موضوع مرکزی این نیست که در کشور ما هنوز افرادی چون آقای فراستی و آقای قانعی فرد وجود دارند که اگرهمین امروز امکان یابند احتمالا به شکنجه و کشتار مخالفین میپردازند و یا همفکران آنان در قدرت سیاسی هرگاه فرصت یابند چنین می کنند. مساله مرکزی به بحث گذاشتن امر درستی و نادرستی “شکنجه ” در تلویزیون بی بی سی است.
خطاب مطلب من مسئولین تلویزیون بی بی سی هستند.
مسئولین گرامی!
آیا می توان بحث کرد که کشتار ارامنه عمل درستی بوده است یا نه ، آیا کشتار یهودیان به دست نازیها مجاز بوده است یا نه، آیا ارضا جنسی بزرگسالان با کودکان را می توان تایید کرد، آیا تجاوز به زنان یا مردان مجاز است؟ ایا امر شکنجه قابل قبول است؟ آیا در جامعه انگلیس این بحثها در رسانههای عمومی انجام میگیرد؟ آیا بخاطر دمکراتیک بودن فضا، تلویزیون بی بی سی می تواند سازمانده چنین بحث هایی باشد و بعنوان مجری موضع بی طرفانه داشته باشد؟