٣٧سال از انقلاب بهمن ۵٧، انقلابی کە با هدف پایان دادن بە دیکتاتوری و با شرکت پرشور و شمار مردم شروع و تا سرنگون کردن دیکتاتوری سلطنتی نیز پیش رفت و با استقرار رژیم جدید و خیانت روحانیون بە مردم روند آن معکوس شد گذشت.
انقلاب بهمن یقینا بدون پشتوانە مبارزاتی دەها سالە نیروهای ضد دیکتاتوری و بویژە احزاب و سازمان های چپ و بدون مشارکت وسیع و موثر کارگران کە از همان فردای کشتار بی رحمانە تظاهر کنندگان در میدان ژالە تهران از روز ١٨ شهریور ۵٧ با آغاز اعتصاب کارگران پالایشگاە تهران شروع شد، و بە سرعت بە یک اعتصاب عمومی فلج کنندە تبدیل و تا سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاە ادامە پیدا کرد، اساسا بعید بود کە بە پیروزی برسد.
در واقع کارگران و کارمندان با اعتصاب عمومی سراسری کە چهار ماە بطول کشید و بویژە با توقف تولید و فروش نفت توسط کارگران نفت کە شاهرگ حیاتی رژیم دیکتاتوری شاە درست در شرایطی کە رژیم با بحران اقتصادی دست بە گریبان بود ضربە کاری را بر نظام دیکتاتوری وارد نمودند و روند سقوطش را شتاب بخشیدند.
هم از این روی بود کە شعار، “کارگر نفت ما، مبارز دلیر و سرسخت ما”پس از آغاز اعتصابات کارگری در اکثر تظاهرات مردم شنیدە می شد. البتە با وجود اهمیت منحصر بە فرد اعتصاب نفتگران، اما سایر گروهای کارگری و مزد بگیر مانند کارکنان بانک ها، گمرک، آب و برق، استادان دانشگاە، معلمان …نیز هرکدام سهم خاص خودشان را در انقلاب داشتند و بهمین دلیل فضای تظاهرات ها در آن روزهای از یاد نرفتنی، کلا ملهم از حضور ماهیتا مطالباتی وسیعترین گروەهای مختلف مزد بگیران بە شدت دمکراتیزە بود و پیداست کە نادیدە گرفتن آنها عملا برای روحانیت تحت رهبری خمینی کە بر خلاف اکثریت قریب بە اتفاق شرکت کنندگان در انقلاب کە قصدشان برافکندن بساط دیکتاتوری برای همیشە بود، سودای استقرا استبداد فقاهتی و بسط استثمار را در سرمی پروراندند.
طبیعتا از مردمی کە تحت سیطرە طولانی دیکتاتوری و سانسور قرار داشتند نمی شد انتظار داشت کە بە نیات پنهانی خمینی و روحانیون طرفدار وی پی ببرنند و فریب آنها وشعارهایشان را نخورند. خود شاە و بطورکلی نظام ٢۵٠٠ سالە سلطنتی در واقع قربانی دیکتاتوری شدند کە خودشان بوجود آوردە و پروراندە بودند.
خمینی کە بە خوبی با این نقطعە ضعف آشنا بود و ضمنا میدانست کە بدون حمایت کارگران و قطع تولید و فروش نفت نمی تواند قدرت را تسخیر کند، در آن موقع مرتب از کارگران تمجید میکرد و از مطالبات آنها در ظاهر دفاع می کرد. “انقلاب ما انقلاب کوخ نشینان است، خدا هم کارگر است، انقلاب ما انقلاب مستضعفین است، ما هم زندگی مادی و هم معنوی شما را درست می کنیم، آب و برق و اتوبوس “را مجانی می کنیم، …”این ها تنها بخشی ازشعارهایی بودند کە او در زمانی کە نیازمند حمایت مزدبگیران بود می داد، اما وقتی کە بە قدرت رسید خلاف همە شعارها و وعدە هایش با کارگران رفتار کرد.
روحانیون و بازاری های طرفدارخمینی نیز کە نگران نفوذ نیروهای چپ و دیگر ترقی خواهان در میان کارگران و کارمندان بودند، و دستەجاتی از جنس موتلفە در آن روزگار تلاش می کردند با دادن شعار های کە مضمون حمایتی داشتند، کارگران را بفریبند و مانع جذبشان در سازمان های کارگری کە از حق و حقوق کارگران براستی دفاع می کردند شوند. این تلاشها پس از تسخیر قدرت و تا زمانی کە هنوز قدرت روحانیون بطور کامل مستقر نشدە بود و پروسە سرکوب شوراها و سندیکاهای واقعی کارگری و سازمان های سیاسی چپ در جریان بود همچنان ادامە داشت.
پس از استقرار کامل نظام فقاهتی کە با سرکوب و کشتار مخالفین و منتقدین بویژە سرکوب بیرحمانە سازمان های کارگری اعم از صنفی و سیاسی بە سرعت همە آن وعدەها توسط مسئولین خرد و کلان رژیم زیر سوال رفت و بە سرعت کنار گذاشتە شد و فراتر از آن دست آوردهای مبارزاتی تاریخی طبقە کارگر نیز مورد تاخت و تاز بیرحمانە سرمایەداران حریص حاکم قرار گرفت. بدین ترتیب کارگران نە تنها از انقلاب بدفرجام بهمن ۵٧ بە رغم نقش بزرگی کە در آن داشتند بهرەای نگرفتند، بلکە بخش زیادی از حق و حقوقی را کە در گذشتە بواسطە مبارزاتشان بدست آوردە بودند نیز توسط حکومت بە یغما بردە شد.
با این وصف اما در طی ٣٧ سال گذشتە مبارزات کارگران برای رسیدن بە آن مطالباتی کە برایش انقلاب کردند البتە با افت و خیزهایی بە رغم سرکوب بی سابقە جنبش چپ کە مدافع واقعی حقوق کارگر و مزدبگیر است همچنان ادامە داشتە و سال بە سال نیز دامنە اعتراضات و مبارزات کارگران و عموم مزدبگیران گستردە تر از پیش شدە.
بی جهت نیست کە شمار کارگران و معلمان زندانی طی سال گذشە نسبت بە سال قبل سە برابر شدە، بسیج برای مقابلە با شورش های کارگری مانور برگزار می کند، مقامات ارشد قضایی خوزستان و تهران آشکارا و بر خلاف معمول بیشرمانە کارگران معترض را تهدید بە سرکوب می کنند، رئیس دیوان بە اصطلاح عدالت اداری رسیدگی بە شکایت کارگران را بە خدا حوالە می دهد و تشکل های وابستە بە قدرت برای بە انحراف بردن تلاش هایی کە برای سازمانیابی مستقلانە توسط کارگران در جریان است بە ناگهان با یک چرخش صدو هشتاد درجەای طرفدار اتحادیە و سندیکا می شوند و بفکر الگو برداری از سندیکاهای رستاخیزی برای مقابلە با سندیکاهای واقعی و اصیل می افتند.
آری آقایان، حاکم شما تا کنون هرکاری کە از دستتان بر می آمدە علیە کارگران و حق و حقوقشان انجام دادەاید. کارگران را با از میان برداشتن حق و حقوقشان تحقیر و آنها را بە شهروندان بی حقوق تبدیل کردەاید. دیگر کاری نماندە کە نکردە باشید، اما همە اینها می بینید کە نتوانستە کارگران را از میدان مبارزە برای مطالباشان بدر کند. از این بە بعد هم جنبش کارگری تسلیم شما نخواهد شد. مبارزە تا رسیدن بە مطالبات انقلاب بهمن و پس گرفتن حق و حقوقی کە از کارگر دزدیدەاید همچنان ادامە خواهد یافت و همان کسانی کە شما را بە قدرت رسانند شما را بە شکلی کە شرایط اقتضا کند از اریکە قدرت بە زیر خواهند کشید. در این تردید نکنید، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!