نمایندگان کنگرۀ امریکا روز چهارشنبه گذشته در قالب متممی به بودجۀ وزارت انرژی این کشور، خرید آب سنگین از ایران را ممنوع کردند. ایران، در چارچوب توافق هسته ای، متعهد است که ذخیرۀ آب سنگین خود را تقلیل دهد و پیشتر اعلام شده بود که امریکا ۳۲ تن آب سنگین را از ایران خواهد خرید. گرایش راست و مخالف توافق هسته ای در دستگاه حاکمۀ امریکا ابتدا کوشید که در مجلس سنای این کشور ممنوعیت خرید آب سنگین ایران را به تصویب رساند، اما در کوشش خود موفق نشد. با این حال به این کوشش ادامه داد و در روز چهارشنبه گذشته توانست به مقصود خود نائل آید. قابل ذکر است که در جریان کشمکشها در سنای امریکا اوباما تهدید کرده بود که در صورت تصویب ممنوعیت خرید آب سنگین از ایران، این مصوبه را وتو کند. اکنون پیش بینی می شود که او چنین کند.
مقدمتاً باید گفت که تصمیم نمایندگان امریکا یادآور و نشانۀ دیگری از سیاست پردازی شناخته شده ای در ساختمان سیاسی این کشور است که جز با صفاتی چون نابالغ، لجوج، ناواقع بین، متکبر و از این دست قابل توصیف نیست. واقعیت این است که توافق برجام، شکستی برای این سیاست و این نوع سیاست بود. حال این سیاست به عوض درنگ بر خود، در کار مشت کوبیدن به دیوار است. حتی نوعی سیاست امپریالیستی به معنای رایج آن – یعنی گستاخانه، خطرپذیر و قَدَر هم نیست؛ زبون، بی مایه و از سر یأس است. تصمیم به ممنوعیت خرید آب سنگین از ایران، ابتدا با توسل ناموفق به سنا و اکنون کنگره امریکا، واکنشی به شکست برای انکار شکست است.
اما آیا هر چه در این تصمیم نمایندگان امریکا باریکتر می شویم، به شباهت آن در کنه خود، با تصمیمی که فقط دو روز پیشتر از آن در کشور خودمان شاهدش بودیم، نمی شویم؟ منظور، تصمیم به نشاندن احمد جنتی، منتخب نفر آخر تهران برای مجلس خبرگان، بر کرسی ریاست این مجلس است. به لحاظ نابالغی، لجاجت، واقع گریزی، تکبر ووو، این دو تصمیم طابق نعل بالنعل هم اند. “برکشیدن” جنتی به ریاست مجلس خبرگان، منبعث از سیاستی است که آماده نیست بر عواقب تعرضات پیشین خود علیه مردم درنگ کند و به عوض آن، چنین زبون، بی مایه و از سر یأس عمل می کند. نشاندن جنتی بر کرسی ریاست مجلس خبرگان نیز واکنشی به شکست برای انکار شکست است.
به نظر می رسد شباهتها از این نیز بیشتر باشند. امروز، جمعه ۲۷ ماه می، عباس عراقچی – معاون وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی و رئیس ستاد پیگیری اجرای برجام – در واکنش به مصوبۀ کنگرۀ امریکا اعلام کرد “اهمیتی ندارد که آب سنگین ایران به فروش برسد یا نه”. او توضیح می دهد که “بر اساس مفاد توافق هسته ای، امریکا یا هیچ کشور دیگری متعهد به خرید آب سنگین از ایران نیست. ایران تعهد داده مازاد آب سنگین خود را برای فروش به بازارهای بینالمللی عرضه کند. اگر خریدار پیدا شد، شد و اگر نشد هم نشد.” و تا آنجا که موضوع نقض برجام توسط امریکا در میان است، تصریح می کند: ” “نه آنها متعهد به خرید هستند و نه ما متعهد به فروش، ما فقط متعهد به عرضه هستیم. اگر هم مشتری پیدا نشود در اجرای برجام مشکلی رخ نداده است.”
بنابراین برجام در خطر نیست. پس مصوبۀ نمایندگان امریکا فاقد اهمیت سیاسی و احتمالاً نظامی است. و مگر ارزش اقتصادی “معاملۀ انجام نیافته” بر سر خرید آب سنگین ایران توسط امریکا چقدر است؟ علیرغم این که عراقچی می گوید: “آب سنگین محصول باارزشی است و مشتریان زیادی برای آن وجود دارد”، اما دیگر بر این واقعیت نمی توان سرپوش گذاشت که قرار بوده است امریکا آن ۳۲ تن آب سنگین ایران را به ۶/۸ میلیون دلار بخرد. یعنی کیلوئی کمتر از ۲۷۰ دلار. از این قرار کل ذخیرۀ آب سنگین ایران حدود ۵۰ میلیون دلار می ارزد؛ پس ۶ برابر این مقدار کل هم هنوز به درآمد یکروز نفت در زمان احمدی نژاد نخواهد رسید. محصول میلیاردها میلیارد هزینه برای پروژۀ بی چشم انداز و سرمایه سوز هسته ای، اکنون به بار نشسته است و شخص عراقچی که امروز از “ارزش آب سنگین و مشتریان زیاد آن دم می زند، از یاد برده است که کمتر از یک ماه پیش اعلام کرد “ایران انباری در عمان دارد و می تواند ذخایر آب سنگین را تا زمان فروش در آنجا نگهداری کند”.
حال پرسیدنی است که آیا انتخاب کس دیگری به جای جنتی به ریاست مجلس خبرگان، مثلاً اهمیت سیاسی می داشت؟ صجبت بر سر مجلسی است که در چنبرۀ پرتناقض مناسبات حقیقی و خاصه حقوقی جمهوری اسلامی، وظیفۀ “انتخاب جانشینی برای رهبر” را به عهده دارد و صلاحیت کاندیداهای انتخابات آن باید توسط شورای نگهبان “احراز” شود. صحبت بر سر شورای نگهبانی است که نیمی از اعضایش توسط همان “رهبر” منصوب می شود. صحبت بر سر “رهبری” است که در همان کادر حقوقی جمهوری اسلامی هم دیگر رهبر نیست و دیری است که خود را به مقام رهبر اپوزیسیون درون نظام تنزل داده است. صحبت بر سر انتخاب جانشین به عنوان وضعیت بسیار محتملی است که عموم شواهد حاکی از آن اند که روزگار هر جانشین ممکن، به انتخاب نرسیده به پایان رسیده است. نتایج همین “انتخابات” ریاست مجلس خبرگان، آخرین این شواهد است. پس شباهت دیگر انتخاب جنتی با ممنوعیت خرید آب سنگین این است که به واقع “انتخاب جنتی به ریاست مجلس خبرگان هم اهمیتی ندارد”.
در عین حال این دو رویداد حداقل از یک زاویه با هم متمایز اند، و آن واکنش درون دستگاه های حاکمه در دو کشور است. چنان که اشاره شد، اوباما اعلام کرده است که مصوبه ای دایر بر ممنوعیت خرید آب سنگین از ایران را وتو خواهد کرد. او به اتکای اختیار و قدرت قانونی خود در ساختار حقوقی نظام امریکا می تواند چنین بگوید و چنین بکند. مخالفان درون دستگاه حاکمۀ ایران با انتخاب جنتی به ریاست مجلس خبرگان، فاقد چنین اختیاری در ساختار حقوقی نظام جمهوری اسلامی اند، اما نمی توانند مدعی باشند که نیز فاقد قدرت حقیقی در این ساختار اند. جز این نیست که موقعیت امروز آنان در مجلس خبرگان و کیفیتی که آنان را به نمایندگی این مجلس رساند، چنان بوده است که انتخاب جنتی، به عنوان تعرضی به این موقعیت، آن را به تعرضی زبونانه، بی مایه و از سر یأس علیه مردم تبدیل می کرده است. انتقاد محمدرضا عارف، نمایندۀ اول مردم تهران در انتخابات شورای اسلامی، از پاره ای نمایندگان دایر بر این که ائتلاف “لیست امید” را تا درب مجلس فهمیدند، فقط به نمایندگان مورد نظر عارف وارد نیست. اگر اینان ائتلاف خود با “لیست امید” را تا درب مجلس فهمیدند، مخالفان درون دستگاه حاکمۀ ایران با انتخاب جنتی، ائتلاف خود با مردم را تا درب مجلس فهمیدند.