در چهلمین سالگرد کشته شدن حمید اشرف رهبر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و چهل و ششمین سال تاسیس این سازمان، سمیناری یک روزه در شهر کلن آلمان برگزار شد.
هشتم تیرماه سال ۱۳۵۵ خورشیدی خانهای تیمی در منطقه مهرآباد جنوبی تهران مورد حمله نیروهای ساواک قرار گرفت که محل تشکیل جلسه سران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود. در جریان این حمله حمید اشرف رهبر سازمان چریکهای فدایی به همراه ۹ عضو دیگر این سازمان کشته شدند.
در چهلمین سالگرد این واقعه، روز یکشنبه ۱۳ تیر (سوم ژوئیه) سمینار یک روزهای در شهر کلن آلمان برگزار شد با عنوان “نونگاشتهها و نویافتهها پیرامون تاریخ جنبش فدایی، نگاه و جایگاه حمید اشرف در دوام سازمان چریکهای فدایی خلق ایران”.
در این سمینار ۱۱ تن سخنرانی کردند که چند تن از آنها از یاران و همرزمان حمید اشرف بودند، از جمله تنها سخنران زن این سمینار؛ شمسی شفیعی که با خواندن متنی، خاطراتش از حمید اشرف را برای حضار بازگو کرد.
دکتر سیاوش رنجبر دائمی استادیار تاریخ ایران در دانشگاه منچستر بریتانیا یکی از سخنرانانی بود که به ارائه تحقیقی درباره جنبش سیاهکل در اسناد بریتانیا پرداخت.
این پژوهشگر به استناد تحقیق و بررسی اسناد سفارت بریتانیا در تهران گفت که بریتانیا تنها به جنبه مسلحانه و تروریستی جنبش چریکی پرداخته و هیچگونه بررسی درباره جایگاه ایدئولوژیک این جنبش انجام نداده است.
در حقیقت واقعه سیاهکل از دید دولت بریتانیا تنها یک “حمله تروریستی” بدون پیشزمینههای اجتماعی بوده که سرکوب شده و تمام اثرات آن نیز از بین رفته است.
از دیگر سو به گفته این استاد دانشگاه، دادههای سفارت بریتانیا درباره جنبش چپ ایران غلطهای فاحشی نیز داشته است از جمله این که تعداد چریکهای حملهکننده به پاسگاه سیاهکل در سال ۱۳۴۹ بین ۱۱۰ تا ۱۲۰ نفر ذکر شده یا اینکه داریوش همایون به عنوان یکی از وابستگان حزب توده و کمونیست معرفی شده است.
معرفی آخرین اثر منسوب به حمید اشرف با نام “حماسه سیاهکل” از سوی انوش صالحی صورت گرفت. این نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران با ذکر دلایلی توضیح داد که چرا این اثر تنها میتواند نوشته حمید اشرف باشد و نه کس دیگری.
به گفته صالحی انبوه اطلاعات دقیقی که در این اثر از جریان سیاهکل وجود دارد در آن مقطع تنها میتوانسته در اختیار حمید اشرف باشد.
دستنوشته اصلی این اثر حدود ۱۰ سال پیش از ایران به دست انوش صالحی رسیده و او از این دستنوشتهها در کتاب اخیرش “اسم شب، سیاهکل” استفاده کرده است. خود این اثر نیز اخیرا توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است.
جمشید برزگر روزنامهنگار و تحلیگر سیاسی یکی دیگر از سخنرانان این سمینار بود که به بررسی چالشهای موجود بر سر راه تاریخنگاری جنبش چپ در ایران پرداخت. او این پیشنهاد را مطرح کرد که یک مرکز تاریخنگاری مستقل، با حضور تاریخنگاران زبده تشکیل شود تا بتواند بدون قضاوت مثبت یا منفی، تاریخ جنبش چپ ایران را به طور علمی و دقیق مستند کند.
نبود جنبههای انتقادی به جنبش چریکی ایران
یکی از پررنگترین انتقاداتی که به این سمینار وارد بود، نبود یا کمبود جنبههای انتقادی به جنبش چریکی و شخص حمید اشرف بود. به غیر از چند جمله گذرا از سوی دو یا سه سخنران، بقیه سخنرانیها منحصر به تمجید از شخصیت حمید اشرف و نیز دفاع از عملکرد سازمان چریکهای فدایی در آن سالها بود.
در گفتوگویی که در پایان این سمینار با توران همتی عضو کمیته برگزارکننده داشتیم، او در پاسخ این نقد گفت: «اصلا انگیزه تشکیل این سمینار از آنجا آغاز شد که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی شروع کردند به تاریخنگاری در رابطه با جنبش فدایی. این انگیزهای بود به ویژه برای خود من که اطلاعرسانی از انحصار آنها دربیآید. برای همین ما بیشتر به جنبه تاریخی این قضیه پرداختیم، صحبت نقد نبود. ولی در ابتدای سمینار هم من گفتم، در آخر هم اعلام کردم که این شروع هست، ولی پایان نیست. ما قول سمینارهای بعدی را دادیم با موضوع نقد جنبش فدایی. قطعا این جنبش و هر کسی که به عنوان مسئول در این جنبش بوده باید نقد بشود. ما اصلا منکر نقد نیستیم. ولی این سمینار با این دید شروع نشده بود. این سمینار فقط برای بررسی جنبه تاریخی و جایگاه حمید اشرف بود.»
۳۹ زن چریک کشته شده و تنها یک زن سخنران در سمینار
نقطه ضعف دیگر این سمینار وجود تنها یک سخنران زن در میان ۱۱ سخنران بود. بنا بر آمار یرواند ابراهامیان در کتاب “ایران بین دو انقلاب” در جریان ۸ سال مبارزه چریکی در ایران ۳۹ چریک زن کشته شدهاند. با توجه به این آمار وجود تنها یک سخنران زن در میان سخنرانان، نقطه ضعفی برای این سمینار بود.
توران همتی در پاسخ به این انتقاد گفت: «فرصتی که ما داشتیم از شروع تصمیمگیری تا زمان برگزاری سمینار تنها دو ماه بود. برای برگزاری یک سمینار دو ماه فرصت بسیار کوتاهی است. ما به رفقای زن در آن دوره مراجعه کردیم. به نحلههای فکری مختلف فدایی چه زن و چه مرد مراجعه کردیم، چون این سمینار را متعلق به همه طیفهای فدایی میدانستیم. متاسفانه برخی به علت کوتاه بودن فاصله برگزاری سمینار گفتند نمیتوانند خودشان را برای این سمینار آماده بکنند. برخیها هم به دلایلی از سخنرانی امتناع داشتند که دلایلشان را مطرح نکردند. بنابراین یک بخشی برمیگردد به همین محدود بودن زمان که ما میخواستیم سمینار را هر طور شده برای ۸ تیر برگزار بکنیم. بخشی از آن هم برمیگردد به اینکه باید بگویم متاسفانه طیفهای مختلف فکری فدایی هنوز آمادگی همکاری با یکدیگر حتی برای برگزاری یک سمینار را هم ندارند.»
آیا هیچ نقدی به مشی مسلحانه وارد نیست؟
عنوان سخنرانی فرخ نگهدار در این سمینار “آیا مشی مسلحانه فداییان به هدف دست یافت” بود. وی در سخنانش هدف اولیه فداییان را تشکیل یک سازمان پیشاهنگی برای حرکت چریکی عنوان کرد که به نظر او این هدف نیز تامین شد.
نگهدار البته در سخنانش درباره نقد مشی مسلحانه نیز اشاراتی کوتاه کرد و در گفتوگوی اختصاصی با دویچه وله در پایان سمینار در این باره گفت: “به نظر من یکی از آسیبهای بسیار جدی روش مسلحانه ترویج خشونت در صفوف خودی است. من قبول ندارم که کسی بتواند خشونت را در رابطه با دیگری بهکار بگیرد، ولی در رابطه با خودی بهکار نگیرد.”
دو ماه پیش از کشته شدن حمید اشرف، نیروهای ساواک به یک خانه تیمی در محله تهران نو حمله کردند. در جریان این حمله دو کودک کشته شدند. ساواک ادعا کرد که این دو کودک توسط حمید اشرف کشته شدهاند تا او را لو ندهند اما این ادعا هرگز ثابت نشد و بعدتر معلوم شد که این دو کودک در جریان درگیری و توسط نیروهای ساواک کشته شدهاند.
پرسش اما اینجاست که اصولا این دو کودک چرا در یک خانه تیمی بودهاند؛ پرسشی که در جریان این سمینار نه اشارهای به آن شد و نه طبعا پاسخی به آن داده شد.
فرخ نگهدار در پاسخ به این پرسش به دویچه وله گفت: «کسی که مشی مسلحانه در پیش میگیرد، قادر نیست این مشی را در رابطه با تمام ارزشهایی که برای ما مقدس و محترم است رعایت بکند. این مسائل هم در آن هست. نقد اصلی من هم به مبارزه مسلحانه این است که تعهد میدهد به اینکه فقط خیانتکاران به ملت را مورد مجازات قرار میهد اما نمیتواند به این تعهد پایدار بماند. صرف نظر از اینکه این مجازات و کشتن آیا راهگشای مسائل ما هست یا نیست، این تعهد تعهدی پایدار نیست و تا بهحال هیچ جنبش مسلحانهای نبوده که بتواند به این تعهد خودش وفادار بماند. در مبارزه مسلحانه بحث از بین رفتن حقوق اعضا مطرح است، از بین رفتن دموکراسی درون سازمانی مطرح است، از بین رفتن حق انتخاب مطرح است و همه اینها پیامدهای انتخاب مبارزه مسلحانه است.»
نقش جنبش چریکی در وقوع انقلاب ۵۷
یکی از نقدهای مطرح به مبارزه مسلحانه در سالهای پیش از انقلاب ایران از این دید مطرح میشود که این مبارزات با رادیکال کردن فضا، فرصت هرگونه اصلاحی را از رژیم شاه گرفت و زمینه را برای وقوع یک انقلاب به عنوان تنها راه تغییر هموار کرد.
بررسی این جنبه از جنبش چریکی ایران در سمینار شهر کلن صورت نگرفت. فرخ نگهدار نیز در پاسخ به این نقد به این مسئله اشاره کرد که جنبش چریکی تنها جنبش اعتراضی موجود در ایران نبود و جریانهای مذهبی، مجاهدین خلق و جریان آیتالله خمینی نیز در آن زمان فعال بودند.
او گفت: «من قاطع میتوانم بگویم که شاه را “ایران” سرنگون کرد و نه این گروه یا آن گروه خاص. انقلاب ایران، انقلاب فداییان نبود، انقلاب مجاهدین نبود، انقلاب خمینی هم نبود، انقلاب همه مردم ایران بود. رفتار شاه با ملت خودش به گونهای بود که همه آنها را علیه خودش بسیج کرد و به میدان آورد. من میتوانم از شاهان دیگری در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نام ببرم که تدبیر داشتند و مهمترین مسئله برای آنها نوع رفتار با مخالفین خودشان بود. از ملک حسن در مراکش یا ملک حسین در اردن نام ببرم که رابطه با مخالفین، شنیدن صدای مخالفین، راضی کردن آنها و کارکردن با آنها برایشان اهمیت داشت. ضمن آنکه کنترل قدرت سیاسی را هم در دست خود داشتند. شاه از مخالفینش نفرت داشت و در میان تمام مخالفین خودش هم تولید نفرت میکرد و اصلا تحمل مخالف را نداشت. با یک چنین سلطنتی جز این سرنوشتی که دچارش شد، من تصور دیگری را نمیتوانم داشته باشم. شما اگر بخواهید فداییان خلق را به عنوان نیروهایی در نظر بگیرید که فضای نفرت علیه نظام سلطنت را در جامعه ما به وجود آوردند، من قبل از هر کس این نسبتها را به شخص محمدرضا و رفتاری که او با مردم داشت و نفرتی که از مردم در دلش داشت نسبت میدهم.»
فرخ نگهدار همچنین به نقش تغییر رژیم در آمریکا و روی کار آمدن جیمی کارتر اشاره کرد و گفت: «متاسفانه استراتژیای که شاه در برابر کارتر در پیش گرفت این بود که اگر من نباشم ایران به دست کمونیستها میافتد و خواست این خطر را برجسته بکند و شروع کرد به کمونیستکشی و بیرحمانه کشتن. من نسبت این رادیکالیسمی را که بعد از تشکیل حزب رستاخیز در جامعه ما رخ داد بههیچ وجه به چریکها نسبت نمیدهم. آنها در آن زمان فقط قلع و قمع شدند. این تاکتیک شاه در برابر غرب بود که میخواست کمونیستها را برجسته بکند و حمایت کارتر و غرب را پشت خودش داشته باشد و این مهمترین خطای سیاسی در آستانه انقلاب ۵۷ بود.»
سمیناری برای تجلیل از حمید اشرف یا نقد او
اکثریت قریب به اتفاق سخنرانان این سمینار به تجلیل از شخصیت حمید اشرف پرداخته و از او به عنوان یک “رهبر خودبنیاد، مدرن، منصف و معتدل” یاد کردند. یکی از سخنرانان او را نماد “هوش عملگرا و عمل هوشمندانه” خواند و سخنران دیگری از مشی منصفانه او در برخورد با یکی از رهبران وقت حزب توده علیرغم اختلافات عمیق جریان چریکی با این حزب سخن گفت.
آنچه اما یا اصلا شنیده نشد و یا بسیار کمرمق بود، نقد کارنامه چریکی حمید اشرف بود. آیا این رهبر سازمان چریکهای فدایی هیچ جنبه منفی در کارنامهاش وجود نداشته است؟
پاسخ فرخ نگهدار به این پرسش این بود: «نقاط قوت و ضعفی که ما در جنبش چریکی شاهدش هستیم، فشرده شده در عمل و کردار حمید اشرف که هم جنبههای خشونتگرایانه در آن میبینیم و هم جنبههای قهرمانانه. عمل چریکی در ذات خود یک عمل متناقض است که هم ترویج خشونت میکند و هم ترویج شجاعت، از خود گذشتگی، ایثار و فداکاری در راه مردم، در راه آرمان و در راه سازمان و چون به افراط فداکاری میکند، به خودش حق میدهد دست به خشونتهایی بزند که از نظر یک روح دموکراتیک و انسانی یا محکوم است و یا باید کنار گذاشته شده و از آن امتناع شود.”
فرخ نگهدار در سخنرانیاش و نیز در مصاحبه با دویچه وله به بخشی از کتاب منسوب به حمید اشرف “حماسه سیاهکل” اشاره کرد که در آن اشرف صحبتهایش با نوشیروانپور یکی دیگر از اعضای سازمان را بازگو میکند.
در این گفتوگو حمید اشرف، نوشیروانپور را تنها به دلیل عاشق شدن و ازدواج محکوم کرده و به او میگوید تو که میخواستی در این راه بیایی، حق نداشتی عاشق شوی و یک نفر دیگر را هم بدبخت کنی.
فرخ نگهدار ادامه میدهد که بعدها در یک تصمیم سازمانی نوشیروانپور که مبارزه را ترک کرده و به زندگی عادی روی آورده بود، “محکوم” به اعدام شد.
سمینار یک روزه شهر کلن با این وعده که در سمینارهای بعدی جنبههای انتقادی بیشتری درباره جنبش چریکی ایران مطرح شود و از سایر گروههای فکری چپ نیز برای شرکت در آن دعوت به عمل آید، به کار خود پایان داد.