دولت خاتمی هشت سال تلاش کرد تا معاند را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل کند و با وجود موفقیتهای اولیه در پیشبرد این سیاست به مشکل عدم ظرفیت نظام مواجه شد، اما دولت احمدی نژاد در مدت کوتاهی که از عمر آن گذشته است، توانست جهانی را بر علیه ایران به تفاهم برساند. عجبا که اپوزیسیون نظام با این همه هنوز به هیچ تفاهم ملموسی دست نیافته است. علاوه بر تلاش و سرمایه ای که حکومت برای پاشیدن بذر نفاق در میان اپوزیسیون مصرف کرده است، وجود بسترهای مناسب برای تفرقه و عدم وجود یک فرهنگ غنی سیاسی، عملا اپوزیسیون را در پیشبرد کار سیاسی در میان خود و رسیدن به یک تفاهم نسبی، ناتوان و علیل جلوه داده است.
مشکل کجاست؟
به نظر من مشکل در درجه اول این است که در امر اتحادها وقتی اپوزیسیون با مشکلی روبرو میشود و به دیواری بر میخورد، به جای آنالیز کردن مشکل و همزمان جستجوی راههای دیگر، پای دیوار متوقف میشود و به مشاجره ای قدیمی ادامه میدهد. همزمان عده ای کدخدا منشانه به نصیحت طرفین میپردازند و کسانی نیز به جای تلاش برای شناخت و برداشتن موانع سعی دارند که از دیوار بالا بروند و در آن سوی دیوار متحد خود را بیابند. غافل از اینکه دیوار همچنان بر پاست و عده ای دیگر در آن سو همچنان گل خود را لگد میکنند. به عنوان مثال میتوان به تلاشهایی که در جهت اتحاد و یا عدم اتحاد عمل، میان جمهوریخواهان ومشروطه خواهان شکل گرفت، توجه کرد. واقعیت این است که چنین اتحاد عملی در شرایط نابرابر و وجود دیواری از مشکلات شکل نخواهد گرفت و جز هدر دادن انرژی و تلاشهای ناموفق نتیجه ای نخواهد داشت.
مصالح این دیوارمشکلات چیست؟
پراکندگی و ضعف سازماندهی نیروهای جمهوریخواه و عدم دسترسی آنان به امکانات مالی و تبلیغاتی از یک طرف و نقش آقای رضا پهلوی در این تلاشها و امکان تبدیل شدنش به یک شخصیت کاریزماتیک، جمهوریخواهان را در شرایط نابرابری با سلطنت طلبان قرار داده است. ترس از این مسئله که نیروی آنها به پیاده نظام آقای رضا پهلوی تبدیل شود ترسی واقعی است که تجربه انقلاب بهمن و زیر سایه قرارگرفتن مخالفین نظام وقت، یک بار به تلخی آن را تجربه کرده اند. خمینی در شرایطی کاملا نابرابر یک بارحاصل کار تمامی تلاشگران دیگر را به نفع خود مصادره کرد.
در میان این دیوار مشکلات مصالح دیگری مثل زخمها و کینه های قدیمی و اختلاف ایدئولوژیک به چشم میخورد که با وجود ایفا ی نقش از اهمیت کمتری برخوردارند.
آیا راه دیگری هست؟
تلاش برای شکل دادن به یک اتحاد وسیع در میان جمهوریخواهان داخل و خارج از کشور میتواند جمهوریخواهان را از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار کند و اثر گذاری آنان در رویدادهای آینده کشور را به نوعی تضمین کند. به نظر نمیرسد که در شرایط کنونی تلاش برای منصرف کردن سلطنت طلبان در استفاده از نقش بسیجگر شاهزاده نتیجه بخش باشد و آنان را به شیوه های دموکراتیک و حزبی سوق دهد.شیوه ای که آنان را حد اقل برای مدتی از مخاطبان خود دور خواهد کرد و در آن تجربه ای نیاندوخته اند. جمهوریخواهان ناچارند قبل از هر چیز موانع میان خود را برطرف کنند و با هم به تعامل و گذشت سیاسی دست یابند.
سیاستهای احمدی نژاد و تاثیر آن در همگرایی مخالفان
در این چند ماه گذشته احمدی نژاد برای تبدیل موافق به مخالف و مخالف به معاند بسیار موفق عمل کرده است. گر چه این از قولهای انتخاباتی او نبود ولی تنها سیاستی است که قرین با موفقیت بوده است. نقش ایجاد اتفاق و اتحاد میان مخالفین و معاندین را دیگر نمیتوان از وی انتظار داشت. هوش و ذکاوت اپوزیسیون در اجرای هر چه سریعتر این سیاست محک خواهد خورد.
معجزه درمعجزه مجاهدین
مجاهدین خلق ایران گرچه خود برای تغییر و به روز شدن به معجزه ای نیاز دارند اما با فرض وقوع چنین معجزه ای و همگام شدن با اپوزیسیون دموکرات ، قادر به تحولی بزرگ در در میان اپوزیسیون نظام ولایی خواهند بود. انحلال دولت در تبعید و گشودن بندهای بسته تشکیلاتی با مجاز شمردن امکان وجود نظرات متفاوت و وجود فراکسیونهای نظری در میان تشکیلات این سازمان گر چه به معجزه شبیه است ولی با ضروریات جهان امروز همخوانی دارد. متاسفانه بسیاری از نیروها و احزاب دموکرات از برخورد و نقد آنها به دلایل مختلف چشم پوشیده اند. مجاهدین با صرف هزینه بسیار در بروکسل نمایش میدهند و امیدوارند که نام آنها از لیست تروریستها خارج شود. اما به جای صرف این همه هزینه و گردآوری افرادی که اکثر آنها یا برای گرفتن عکسی برای پرونده پناهندگی خود و یا به دلایل دیگری[ * ] در این تظاهرات شرکت میکنند، خود را تغییر دهند.
* در تظاهرات بروکسل افراد بسیاری در صف مجاهدین ازاتباع دیگر کشورها حضور داشتند که حضور همه آنها در
دفاع از مجاهدین نمیتواند اتفاقی باشد.
* هزینه تظاهرات بروکسل بیش از ۲۰ هزار یورو برآورد میشود.