ستیز پنجاه و چهار سالهی کانون نویسندگان ایران با سرکوبگرانی که بنیادشان بر لگدکوبِ آزادی مردمان بنا شده است، رنج بسیار و نام سربلند کم ندارد. حاال سالی از پی سالیان این ستیز بیامان میگذرد؛ سالیان قتل و بند و ربودن و سربه نیست کردن، سالیان متعهد ماندن و دم فرو نبستن و ایستادن؛ سالیانی که شرح زیر و بماش، شرح تاریخ بالیدن یک نهاد مستقل روشنفکری در سرزمینی استبدادزده است؛ نهادی ناوابسته به قدرت که از آرمانهایش پا پس نمیکشد؛ چه آنجا که حکومت به قصد تصاحب، پیشنهاد روشن کردن »چراغش« را بر میز میگذارد، چه آنجا که با طناب خفه میکند و چه آنجا که نیمه جان به تخت بیمارستان میبندد و به کام مرگ میکشاند.
سالی بر عمر کانون نویسندگان ایران افزوده شده است. سال در بند ماندن رضا خندان مهابادی و آرش گنجی، آزادی مشروط کیوان باژن، تکرار احضارها و پروندهسازیها و سال قتل بکتاش آبتین؛ هم او که بر تخت بیمارستان، نیمه جان و بریده بریده همچنان از ضرورت مبارزه میگفت؛ هم او که مردها ش هم زنده ترینِ زندگان است و آزادی ستیزان را به هراس میاندازد. جز اینها، در میان این دو اردیبهشت، حاکمیت به سیاق همیشه اش در گسترش دوزخ کم نگذاشت؛ تیغ تیز بر آزادی اندیشه و بیان کشید، نویسندگان و هنرمندان مستقل و آزادیخواه را سانسور کرد، زندگی بسیارانی را به تاراج برد، بر فقر و فساد و تباهی و نیستی افزود، زندانها را از معترضان انباشت و بیماری همه گیر را چون تازیانه ای به دست گرفت. تداوم سرکوبها و آزارها اما خللی در عزم راسخ کانون نویسندگان ایران وارد نکرده است. این نهادِ اکنون پنجاه و چهار ساله همچنان بانگِ بلند آزادیخواهی است و خواب استبداد را میآشوبد. کانون با افروختن شعله هایی چند در این تیرگی بسیار، همواره نشان داده که عزم راسخش با قتل و بند خاموش نخواهد شد. اکنون که حق آزادی بیان بیش از هر زمان دیگری به خواست همگان بدل شده و در فریادهای معترضان به گوش میرسد، میتوان یقین داشت که پایداری در روشن نگاه داشتن آن شعله ها بیهوده نیست و آن عزم و اراده منتشر میشود.
نویسندگانی که همواره باور داشته اند ” کار جمعیشان ضامن استقلال فردی آنهاست” و این استقلال معنا پیدا نمیکند مگر با ناوابستگی تام و تمام به قدرت.
این پایداری ۵۴ ساله شده است؛ با تمام فرازها و نشیب هایش. در تمام این سالها نویسندگانی پیش آمدهاند و با یقین به ضرورت آزادانه اندیشیدن و آزادانه گفتن و با یقین به همگانی بودن حق این آزادی بر ستیز جمعی با قدرت سرکوبگر پای فشرده اند و رودرروی استبداد و ارتجاع ایستاده اند؛ آنها که نیرویشان نه در کمیت، بلکه در عزم استوارشان برای دفاع از آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا نهفته است. نویسندگانی که همواره باور داشته اند ” کار جمعیشان ضامن استقلال فردی آنهاست” و این استقلال معنا پیدا نمیکند مگر با ناوابستگی تام و تمام به قدرت. کمترین بهای این پیش آمدن، یقین داشتن، پای فشردن و ایستادگی کردن، عمر و زندگی آنها بوده و نتیجه اش پنجاه و چهار سالگیِ این استواری است. پس اکنون با یادِ آنها که بارِ بالیدن این نهاد یگانه را به دوش کشیدها ند، با یاد فروزان محمدجعفر پوینده، محمد مختاری و بکتاش آبتین، در غیاب یاران در بندمان و در غیاب تنی چند از یارانِ دیرینِ درگذشته ی این سال، اسماعیل خویی، منوچهر هزارخانی و رضا براهنی، پنجاه و چهارمین سالگرد تأسیس کانون نویسندگان ایران را گرامی میداریم.
۳۱ فروردین ۱۴۰۱