از سمت و سوی سیاست ورزی های جمهوری اسلامی می توان به این نتیجه رسید که آن ها، میل به برقراری روابط عادی و عرفی با دنیای خارج ندارند و به ویژه با کشور های غربی. جمهوری اسلامی، به این نتیجه رسیده است که با کشور های غربی برخوردی کج دار و مریز داشته باشد. و از طرف دیگر، با نگاه کاملا استراتژیک، خود را در ارتباط با شرق که در جایگاه نخست روسیه است و در رتبه دوم چین، تنظیم نماید. باید تاکید نمود که این نگاه در اتاق فکر مسئولان حکومت دیگر به تصمیم نهایی رسیده است. و امروز این ارتباط استراتژیک به ویژه با روسیه، تا حد سر سپردگی اعتلا داده شده است. که در چگونگی تصمیم گیری های جمهوری اسلامی در نشست های اخیر برجام و بازار فروش نفت، به وضوح دیده شد. بی شک از دل چنین سیاستی، حداقل تا کنون نقش منافع ملی ایران نادیده گرفته شده و بیشتر به نوعی پناه گرفتن در سایه قدرت بر تر است، که در حفظ از نظام متزلزل مستقر در تهران می تواند تعبیرگردد. این نوع نگاه نشان می دهد که تیم جمهوری اسلامی هیچ نقش و اراده ای برای مذاکرات بعدی ندارد و تنها می تواند در حد یک تیم تحت الحمایه روسیه، در این مذاکرات ایفای نقش نماید.
نقش روسیه در هدایت تیم جمهوری اسلامی در برجام
در ادامه سیاست های بحران زای جمهوری اسلامی، قرار داد ” برجام” که به نتیجه مطلوبی رسیده بود و حتی می توانست در همان دور اول ریاست جمهوری باراک اوباما به نتیجه بینجامد، و همه شواهد بعدی هم نشان داد که رفع برخی تحریم ها، گشایش هایی در کارهای اقتصادی کشور به وجود آمد، به برخی تحریم ها پایان داد و انتقال میلیارد ها دلار پول بلوکه شده را امکان پذیر نمود.اما با تغییر جهت دادن ادامه مذاکرات که به درخواست و دخالت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی انجام گرفت و با کش و قوس دادن و تکرار برخی مطالبات که از پیش معلوم بود که نوعی سنگ اندازی در راه پیشرفت مذاکره است و همچنین با موشک پرانی ها و تهدید های مکرر نسبت به نابودی کشور اسرائیل، و با به وجود آوردن اختلال در روند توافق برجام، آن را به معضلی پیچیده تبدیل کردند. گرچه با انتخاب دونالد ترامپ قرارداد برجام مسدود اعلام گردید و فشار ها و تحریم ها ادامه پیدا نمود، اما بعد از شکست او، باز هم روند کار برجام در دستور قرار گرفت که متاسفانه مسئولان جمهوری اسلامی، همانند گذشته با فرصت سوزی ها و سنگ اندازی ها، نتوانستند این قرارداد را که عملا به سرنوشت اقتصادی کشور ما ارتباط پیدا می کند، اجرایی کنند و دائما از فضایی که آماده شده بود فاصله گرفتند.”طبق ارزیابی بانک جهانی، کشور عراق در سال جاری بیش از ۱۲۷ میلیارد و در سال آینده نزدیک به ۱۲۴ میلیارد دلار درآمد نفتی خواهد داشت”چرا رهبر جمهوری اسلامی اجازه احیای برجام را در اسفند سال ۱۳۹۹ نداد؟ بازگشت دوباره به میز مذاکره، با پیش داوری هایی جدی در کشور ما مواجه شده است و مردم ایران، به این نتیجه رسیده اند که تیم مذاکره طرف جمهوری اسلامی، اصولا در جهت حل مساله برجام نیست. دور جدید مذاکرات احیای برجام که پس از ۳ ماه و نیم تعلیق، از روز سهشنبه گذشته در دوحه، پایتخت قطر پی گرفته شد, بدون نتیجه به پایان رسید.
دو روز پس از پایان مذاکرات بی نتیجه ایران و آمریکا، روز جمعه ۱۰ تیر – ۱ ژوئیه, علی باقری کنی، بدون اعلام قبلی به مسکو سفر کرد. سفر او به مسکو و دیدار با مقامات کرملین راحتی مسئولین جمهوری اسلامی بعد از پایان سفرهم اعلام نکردند، بلکه این روسها بودند که خبر و گزارش آن جلسه را علنی کردند. سفر غیرعلنی باقری به روسیه با انتقادهای متفاوتی در ایران روبرو شده است. این امر, گمانه زنی های جامعه حساس ایرانی را نسبت به سرسپردگی رهبران جمهوری اسلامی به روسیه را بیش از پیش تقویت نمود. بنا به گواه اکثریت سیاستمداران و دلسوزان ایرانی, جمهوری اسلامی, بیش از هر چیز به منافع روسیه, به ویژه بعد از آغاز جنگ این کشور علیه اوکراین, می اندیشد.علی مطهری، نماینده سابق مجلس در توئیتی نوشته است: سیاست شرق گرایی در ایران به آنجا رسیده که قبل از مذاکره دوحه، وزیر خارجه روسیه به ایران میآید، یعنی این مذاکره بدون حضور ما، اما با اجازه ما صورت می گیرد. و بعد از مذاکره دوحه ، بلافاصله هیات مذاکره کننده ایرانی برای دادن گزارش و دریافت رهنمود به مسکو میرود و بدون آنکه به مردم گزارشی داده باشد و در اخبار داخلی انعکاس گردد. او در ادامه به اختلاف منافع ایران و روسیه در بازار نفت و گاز اشاره کرده و احیای برجام را با مصالح روسیه همساز ندیده و به مسئولین ایران در پیوند زدن منافع کشور با منافع روسیه انتقاد کرد: بدیهی است که روسیه مایل نیست که برجام احیا و ایران وارد بازار نفت و گاز شود، چون با هدف او در تجاوز به اوکراین سازگار نیست.
بسیاری بعد از ناکامی مذاکرات دوحه به طور کلی، صلاحیت و کارآیی تیم مذاکره کننده ایران به ریاست باقری را مورد هدف قرار داده و حتی خواهان کنار گذاشتن او شده اند. باقری در زمان مدیریت سعید جلیلی در مذاکرات برجام نیز از مسئولان پرونده اتمی ایران بود؛ مذاکراتی که در آن دوران به نتیجه نرسید و به صدور چندین قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران انجامید. گرچه باید تاکید نمود که هدایتگر اصلی این روند, آقای خامنه ای می باشد. می شود قاطعانه گفت: که هیچ نقطه مشترکی بین جمهوری اسلامی, روسیه و چین وجود ندارد. نابرابری های اقتصادی, مالی, صنعتی و مدیریتی بین آن ها به چشم می خورد. و شاید تنها نقطه اشتراک این کشور ها، استبداد آسیایی است که نمود آن، سرکوب مخالفین، عدم آزادی بیان و مداخله آزادانه شهروندان این کشورها در روند تصمیم گیری ها می باشد. همانطور که از قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری جمهوری اسلامی و چین, هیچ خبری داده نشد و همه چیز در اما و اگر ها پنهان ماند. و حتی از دسترسی وزیر خارجه وقت نیز دور ماند و همچنین، همان طور که قرارداد شرکت توتال نیز پشت در های بسته انجام گرفت و وزیر سابق نفت، آقای بیژن زنگنه از هر گونه توضیحی خود داری کرد.! حکومت، گسست غیرقابل ترمیمی را بین خود و مخالفین و دیگر اندیشان به جا گذاشته است.آن ها، به این نشست های بی نتیجه “برجام” راضی هستند تا مثل همیشه موضوعی برای نمایش مظلوم نمایی و حق طلبی های خود داشته باشند و علاقه ای هم به صلح و تامین آرامش کشور ما ندارند. آن ها از همان آغاز تاسیس جمهوری اسلامی، زندگی در بحران و دشمنی با دیگران را به کشور ما تحمیل کردند و مایل اند به آن ادامه دهند. اما مردم کشور ما دیگر بر سر مرز بین حیات و ممات مانده اند. معیشت و تامین نان، به اصلی ترین مقوله زندگی بدل گشته است. و هر گونه راه حلی برای توافق بر سر برجام، می تواند به بخشی از این مصائب بی کران پایان دهد . اما سؤال این جا است که اتوبوس برجام را چه کسی هدایت می کند ؟
دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱