خردادماه، ماه سرنوشت بار دیگر فرا رسید. انتخابات ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ یادآوری وحدت ۳ نسل از مردم ایران می باشد که برای آخرین بار نظام جمهوری اسلامی را آزمایش کردند که آیا با اصلاحات و انتخاب دولتی که تایید رهبری را ندارد تغییری در سیاست نظام بسود مردم پیش می آید یا این که باید دل به تغییر ساختار نظام داد؟ نتیحه شمارش آرا که حاکی از تقلب میلیونی نظام حکومتی بود، موجب راهپیمایی میلیونی مردمی در ۲۵ خرداد گردید که ثابت کند رای خود را به دولت فریبکار و وابسته رهبری و سپاه نداده است. در نتیجه جنبش سبزی که براه افتاد از سویی موجب ترس و وحشت حکومت و دولت جدیدش شد و از سویی دیگر به اهرم فشاری برای سران اصلاح طلب تبدیل شد تا به چانه زنی برای تعویض دولت بپردازند، اما چون حکومت کودتایی قصد آشتی نداشت دست به دستگیری، تیراندازی پراکنده و هدف دار برای ارعاب و کشتن مبارزان، شکنجه، زندانی کردن و اعدام وسیع زد. موج دستگیریها با استفاده از نیروی انتظامی، امنیتی، سپاه، بسیج و لباس شخصی ها چنان بود که علاوه بر بازداشتگاه ها و زندانهای موجود، مجبور به استفاده اماکن دولتی همچون وزارت کشور و نیز مکانهای غیربهداشتی همچون کهریزک و مشابه نیز شد که شرح جنایات آنها در سراسر جهان منتشر گردید.
هفته دیگر دومین سالگرد جنبش سبز خواهد بود: دو سالی که موجب گردید مبارزانی همچون فرزاد کمانگر، ندا، سهراب و … در خیابانها و زندانهای کشور جانشان را فدای رسیدن به آزادی و دموکراسی نمایند، دوسالی که همچنان فرزندان دلیر این آب و خاک امثال طبرزدی، مددی، جاوید تهرانی، ستوده، زیدآبادی، مومنی، بهاره هدایت و … هنوز در زندانهای رژیم هستند.
اما مگر این موج انسانی خواهان آزادی کوتاه می آمد؟ نه و آرمانش چنین بود: “کجاست مرگ، کدام مرگ؟ آزادی”. تظاهرات پی در پی مردم که اینبار رهبری را بدست جوانانی داده بودند که از همه اقشار جامعه خواه دانشگاهی، خواه کارگری، خواه دختر، خواه پسر، خواه فارس و کرد و ترک و غیره، خواه شیعه و سنی و سایر مذاهب، خواه سکولار، خواه اصلاح طلب و غیره و سایر اقشار تشکیل شده بودند، عزم قوی داشتند که به نتیجه ای برسند. تظاهرات که در سالگردهای دانشجویی، کارگری، مذهبی و غیره صورت می گرفت و هر بار تعداد بیشتری به زندان می افتادند و یا در خیابان کشته شده و یا اعدام می گشتند، نشان می داد که جنبش سبز نیز سر سازش ندارد. دستگیری بی سابقه سران اصلاح طلب همراه سایر گروه های سیاسی و افراد سرشناس همراه محدودیت برای دو کاندیدای انتخابات یعنی آقایان موسوی و کروبی از طرفی و کنار گذاشته شدن رفسنجانی و خاتمی از طرف دیگر، موجب گردید کنترل شعارهای خیابانی از سران اصلاح طلب خارج شده و شعارهای متنوع هماهنگ با افکار گوناگون طیف وسیع جنبش سبز در جمعیتهای میلیونی با ندای بلند فضای خیابانها را فرا گیرد.
رژیم که راه خود را انتخاب کرده بود سرکوب وحشیانه را در پیش گرفت و به گمان خود جنبش را متوقف گردانید، ولی خیزش مجدد جنبش در پی بهمن و اسفند ۸۹ بدنبال جنبشهای منطقه نشان داد که دیگر نه تنها اصلاحات مردم را راضی نخواهد کرد بلکه خواهان تغییر ساختار نظام می باشند.
اینک به مناسبت سالگرد راهپیمایی باشکوه خرداد سال ۸۸، جبهه متحد دانشجویی از هموطنان عزیز درخواست می کند که در حد توانایی در همه خیابانهای وسیع شهرهای بزرگ ایران با دهانی باز و مشتهای گره شده شعارهای ساختارشکنانه را ندا دهند تا بر همگان روشن شود که دیگر مردم جدایی مذهب از حکومت را برای رسیدن به آزادی و دموکراسی تنها راه حل برای کل کشور می دانند. دهان باز و فریاد شعارها بدین منظور است که آرمان مورد نظر برای وحدت همگانی روشن شده و از سوء استفاده گروه های انحصار طلب که حکومت را برای قشر خاصی می خواهند، جلوگیری گردد. دهان باز برای این هدف است که دیگر جهانیان بدانند که فریب حکومتی همچون سال ۱۳۵۷ را که موجب کشتارهای وسیعی از مبارزان برومند کشورمان گردید، نخواهند خورد. مردم ایران آزادی و دمکراسی را شناخته اند و آن را با دهان و چشمانی باز برای همه آحاد و اقشار طلب می کنند.
زنده باد آزادی، برقرار باد دمکراسی، گسسته باد زنجیر استبداد
جبهه متحد دانشجویی
تهران – خرداد ۹۰