دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۳

دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۳

شرایط بحرانی در زندان قرچک و ورامین!
باگذشت ۲۰ روز از تجاوز اسرائیل و جنایت جنگی علیه زندانیان بی‌دفاع، محبوسین همچنان در شرایط سخت و نامناسبی نگهداری می‌شوند. به‌نظر می‌رسد که شرایط نگهداری آن‌ها حتی اگر به...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امتداد
نویسنده: امتداد
گزارشی از تداوم وضعیت نامناسب زندانیان زن در زندان قرچک ورامین
زندانیان محبوس در بند ۱۱ (قرنطینه سابق) زندان قرچک ورامین، با مشکلات متعددی مواجه هستند. ازدحام بیش از ظرفیت بند، نبود تهویه مناسب، عدم دسترسی به اقلام ضروری و رفتار...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هرانا
نویسنده: هرانا
بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!
آن روز رانندهٔ اتوبوس از کلودت خواست که جایش را به مردی سفیدپوست بدهد، اما او خلاف انتظار حاضران گفت: «نه. من از جایم بلند نمی‌شوم.» کلودت کالوین اولین کسی نبود...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون
حمید احمدزاده: بیانیه موسوی، مطالبات ابتدایی و فوری مردم از حاکمیت را در قالب اقداماتی نمادین و عملی مانند آزادی زندانیان سیاسی و تغییر در سیاست‌های رسانه‌ی ملی مطرح می‌کند....
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حمید احمدزاده
نویسنده: حمید احمدزاده
عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.
مذاکراتی که زیر سایه جنگ برگزار می‌شوند ذاتاً ناپایدار هستند و گفتگو در میان تهدیدها هرگز واقعی نیست. برای موفقیت، دیپلماسی باید بر اساس احترام متقابل بنا شود.... مردم آمریکا...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: عباس عراقچی
نویسنده: عباس عراقچی
کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

بیرق رنگین

پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان جان گرفته، فریبرز (صالحی) صدایش می‌کنند. از پشت روزن تمام وجودم چشم می‌شود وبراین حرکات زیبا و نرم خیره می‌ماند. گلِ خندان، آرزو می‌کنم روزن مرا بشناسی. می‌خواهم قصه پریچهرِ به زنجیر کشیده‌ات را برایت بگویم. حلقه رقصان پرشور ده دقیقه‌ای چنان دستها و بدن‌ها را حرکت می‌دهند که گویی در میانه جشنی به پایکوبی ...

خاوران داغی به وسعت دل یک ملت، سندی تاریخی از کشتار زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ و نمادی برای به یاد داشتن و مبارزه با فراموشی این فاجعه ملی و خون به ناحق ریخته شده عزیزانمان می باشد. زنده نگه داشتن خاطره جان‌باختگان این فاجعه، وفاداری به عشق و وظیفه هر وجدان آگاه و بیدار است. از نام و یاد و رزم و عزم آنان صرف نظر از تعلق اندیشگی، سیاسی و سازمانی‌شان به بزرگی و عزّت یاد کرده و خاطرات زنده یادان سهیلا درویش کهن، حسن دشت آرا و فریبرز صالحی را باز نشر میکنیم «تا نگویند که از یاد فراموشانند».*

********************************

کودکان بسیاری را به نام تو می‌خوانند، کودکانی که هنوز زاده نشده‌اند، کودکانی که مادر زمین آبستن آنهاست، زمین نام ترا بر آنها خواهد گذاشت، نام تو، نام او، نام شما، نام همه تان که اکنون هفته‌هاست، ماه‌هاست، سالهاست، قرن‌هاست ستاره شده‌اید و شب که فرو می‌افتد در گوشه‌گوشه آسمان شب گرفته پیداتان می شود و مردم از روی زمین می‌بینند که با سیاهی سر ستیز دارید. شب که می شود می‌خواهم تک‌تک‌تان را از آن بالا بچینم، و بر قلب آتش گرفته‌ام بنشانم، شاید اندکی آرام گیرد. می خواهم یک شب، یک ساعت، یک آن چراغ خانه‌مان را روشن کنید. بیایید بنشینید. هیچ هم که نگویید، تمام غصه‌های دلمان با یک لبخندتان محو می‌شوند. چقدر چشمانم را ببندم و در کوچه پس کوچه‌های خیال پرسه بزنم؟

 صدای کلنگ که گوشه‌ای از خاک باغچه را جابجا می‌کند مرا از جا بر می‌کند. نمی‌دانم کدام نیرو مرا از لوله نسبتا بلند شوفاژ بالا می‌کشاند و بر تاقچه کوچک روزنی کوچک که پنجره نام دارد می‌نشاند. از لابلای کرکره‌های نشسته برهم تماشایتان می کنم، بی آنکه شما بتوانید حتا چشمان مشتاقم را از آن سوی کرکره‌های رویهم غلتیده ببینید. شما، مردان سپید‌موی دو به دو گرداگرد حیاط می‌چرخید. پچپچه‌های‌تان را نمی‌شنوم. مثل مادربزرگم فقط قربان صدقه  قد و بالایتان می‌روم. حیاط نسبتا بزرگ است و زمان کوتاه. مگر در بیست دقیقه چند دور می‌شود چرخید؟ مگر در بیست دقیقه چندبار می‌شود درست روبروی روزنه‌هایی به نام پنجره قرار گرفت، آنهم برای چند؟ چندبار می شود دزدانه مشت‌های گره کرده را بالا آورد روبروی روزنه‌هایی که می دانید، و یا فقط حدس می زنید که چشمانی مشتاق نگاه‌تان می‌کنند. مگر در بیست دقیقه دزدانه انگشتان را به نشانه پیروزی بالا آورد برای چشمان عاشقی که هر روز بیست دقیقه، هزار و دویست ثانیه تنها از پشت روزنه‌هایی به نام پنجره، شما را، همه‌تان را یکجا در خود فرو می‌برند تا همه عمر بتوانند همچنان عاشق بمانند. و تازه از کجا معلوم که فقط نگاه‌های عاشقند که خیره نگاه‌تان می‌کنند؟ اما خطر می‌کنید. بخاطر همان یک جفت چشم عاشق هم که شده، هربار روبروی روزنه ها قرار می‌گیرید، لبخند می‌زنید، خم می‌شوید و با ملایمت گل سرخی را می‌بویید. مشت های گره کرده را دزدانه بالا می‌گیرید و تکان تکان می‌دهید.

چه زود هشدار پایان وقت هواخوری داده می‌شود. چشم‌هاتان را با چشم بند می‌پوشانید و رو به سوی دری می‌روید که به راهرویی دراز و نیمه تاریک می‌رسد. آخرین گام‌ها را که بر می‌دارید کسی از آن میان، سپیدمویی مشت‌ها را بالای سر گره می‌کند و دوبار تکان می‌دهد: بدرودی پرشور. چند دقیقه‌ای مبهوت آنهمه شور بر بالای روزن می‌نشینم. ناگهان  از درون همان راهروی بلند و نیمه تاریک جان‌های جوان رخ می‌نمایند. همه شان پرشور و خندان، انگار در بزرگ مدرسه‌ای باز شده و دسته پسران شلوغ و بی خبر از غم عالم به حیاط پای می‌گذارند، خنده‌هاشان  با تذکرها و فریادهای پیاپی نگهبان هم خاموش نمی‌شود.

درضلع شمال غربی حیاط پنج جوان دایره‌ وار حلقه می‌زنند، پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان جان گرفته، فریبرز (صالحی) صدایش می‌کنند.

از پشت روزن تمام وجودم چشم می‌شود وبراین حرکات زیبا و نرم خیره می‌ماند. گلِ خندان، آرزو می‌کنم روزن مرا بشناسی. می‌خواهم قصه پریچهرِ به زنجیر کشیده‌ات را برایت بگویم.

حلقه رقصان پرشور ده دقیقه‌ای چنان دستها و بدن‌ها را حرکت می‌دهند که گویی در میانه جشنی به پایکوبی مشغولند. ده دقیقه باقی مانده را دور حیاط می‌چرخند. دویدن مجاز است ولی توقف حتا به قدر یک لحظه ممنوع.

یک آن از کنار روزن من می‌گذرند، فریاد هم که بزنم در یک آن چه می‌توانم گفت؟ لیوان آبی با خود بر بالای روزن می‌برم. تلاش می‌کنم از لابلای کرکره‌های بهم چسبیده قطره‌هایی آب بیرون بریزم، به نشانه آنکه در پشت این روزن کسی را با آنها کاری است، دلی پرتپش به انتظار نشسته است. تلاشی بی حاصل. بیست دقیقه به پایان می‌رسد. صف جوانان به طرف دری که به راهروی دراز و نیمه تاریک گشوده می‌شود به راه می‌افتد. صدای خنده‌هاشان انگار از خیلی دوردست به گوش می‌رسد. چشم بندها را به چشمانشان می‌زنند. دستها بر شانه‌های نفر جلویی آخرین قدم‌ها را به طرف در بر می‌دارند. درست در آستانه در گلِ خندان دست‌هایش را درهم مشت کرده بالای سرش می‌گیرد و دوبار تکان می‌دهد، انگار حدس می‌زند از پس روزن یا روزن‌هایی چشمانی بدرقه‌شان می‌کنند، با صاحبان آن چشمان است که بدرود می‌گوید. سکوتی وهم‌انگیز بر حیاط سایه می‌اندازد. انگار سالهاست هیچ موجودی بر سنگفرش‌های آن نگذشته است. 

از قاب روزن پایین می‌پرم. شادی همه عالم یک جا از قلبم فوران می‌کند. سلولی که فقط با پنج قدم کوتاه می‌توانم به انتهای آن برسم وجودم را از هر سو در خود می‌فشارد. نمی دانم چند ساعت، چند صد بار پنج قدم رفته‌ام، پنج قدم بازگشته‌ام. اینجا برخلاف اتاق‌های بند، از خاموشی خبری نیست. در میان نور چراغ باید چشم ها را بست و به خواب رفت. امشب اما خواب با من سرآشتی ندارد. نوک مداد باریکی را از نهانگاهش بیرون می‌آورم، آن را میان دو انگشتم می‌گیرم، انگشت شصتم را بر آن می‌فشارم . قصه پریچهر را بر حاشیه‌های سفید باریکی که از صفحه آگهی‌ها بریده‌ام باز می‌نویسم.

پشت به در دراز می‌کشم. می‌دانم نگهبانان شب ها از دریچه کوچکی که بر بالای در قرار دارد همه سلول‌ها را می‌پایند. پشت به در دراز می‌کشم. بی حرکت. مانند کسی که به خوابی عمیق فرو رفته است. انگشتانم مغزی مداد را در خود می فشارد وحکایت‌ها در حاشیه باریک جان می گیرند. قصه امشب که پایان می‌گیرد، روزنامه را لوله می‌کنم. جای محکم ومطمئنی قرارش می‌دهم تا اگر بهر دلیلی مجبور به ترک سلول شدم از هجوم گشت در امان بماند.

ادامه دارد..

 

*******************************

*این مطلب قبلا در نشریه کار منتشر شده است  و از طریق لینک زیر قابل دسترسی می‌باشد
http://kar-online.com?p=79546http://kar-online.com?p=79546
تاریخ انتشار : ۱۷ شهریور, ۱۴۰۳ ۳:۳۵ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

شرایط بحرانی در زندان قرچک و ورامین!

گزارشی از تداوم وضعیت نامناسب زندانیان زن در زندان قرچک ورامین

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!

بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون

عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.