پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۴

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۴

به مناسبت روز جهانی زن: سه روایت از تولد «سرود برابری»

مدرسه فمینیستی: به مناسبت روز جهانی زن، سرودی را که حاصل همکاری سه تن از همراهان مدرسه فمینیستی، و با امید به برقراری صلح و برابری در کشورمان تهیه شده، تقدیم به همه زنان ایرانی می کنیم. این سرود با نام «سرود برابری» حاصل فعالیت مشترک منصوره شجاعی، فرشته مولوی و گرجی مرزبان است.

مدرسه فمینیستی: به مناسبت روز جهانی زن، سرودی را که حاصل همکاری سه تن از همراهان مدرسه فمینیستی، و با امید به برقراری صلح و برابری در کشورمان تهیه شده، تقدیم به همه زنان ایرانی می کنیم. این سرود با نام «سرود برابری» حاصل فعالیت مشترک منصوره شجاعی، فرشته مولوی و گرجی مرزبان است. شعر این سرود را فرشته مولوی به نگارش درآورده و آهنگسازی آن را رفیع آرمان و تنظیم آن را آریو مرزبان برعهده داشته و در اسفندماه ۱۳۹۱ در وین و با خوانندگی نسرین ح. به اجرا درآمده است. این سرود را می توانید در بخش «صدای زنان» مدرسه فمینیستی که لینک آن در زیر می آید گوش کنید:

 http://soundcloud.com/feministschool/equality_song

در ادامه روایت منصوره شجاعی، فرشته مولوی و گرجی مرزبان را درباره چگونگی ساخت این سرود می خوانید:

**************

 تولد سرودی دیگر در روز جهانی زن  

 منصوره شجاعی

 انگار همین دیروز بود ، اما به سال ۱۳۸۴، دریکی از خیابان های اطراف میدان هفت تیر تهران، استودیوی کوچک و آرزوهای بزرگ زنانی که  قصد ساختن  «ای زن ای سرود زندگی» را داشتند.

انگار همین دیروز بود،  که ترجیع بند پرمعنای «جهان دیگری ممکن است»، آهنگ و ترانه معروف «جون بایز»  را ‌ بومی ساخت و بر زبان زنان کنشگر جاری.

 یادش به خیر، چند روزی همچون مشق مدرسه برابری بر کاغذهای کوچک نوشتیم «جهان دیگری ممکن است / این جنبش سازنده آن است»  و خواندیم و حفظ کردیم  تا که در خیابان، در گردهمایی ها، و حتی در جمع های کوچکمان بخوانیم و بیاموزیم.

 این اولین سرود جنبش زنان پس از انقلاب بود که به شکلی غیرحرفه ای، با کمی و کاستی  و با بهره گیری از آهنگ معروف  جون بایز و ترانه سرایی نوشین احمدی خراسانی و گروه خوانی زنان اکتیویست  ساخته شد. در میان این زنان  کسانی بودند که  برای اولین بار به صدای بلند در میان جمع آواز می خواندند. اما به هرحال این سرود نه همچون تولیدی  حرفه ای و هنری بلکه به عنوان حاصل تلاش گروهی اززنان «سرودی از آن خود» شد… شاید نوعی گوشزد به اربابان و خواتین هنر که وقتی شما نسازید… خودمان می سازیم!!  

 داستان سرود دوم، داستان توامان کمپین بود.  کمپین یک میلیون امضا، در خیابان متولد شد، پا به پای همرهان رشد کرد و چهره به چهره مردم قدرت گرفت. شور کار در خیابان  نوایی شورمند تر طلب میکرد. پس ترانه ای دیگر بر اساس یکی از سرودهای قدیم کوهستان سروده شد. همپایی ترانه و ضرباهنگ، حرکت کمپین را در کوچه هاو خیابان های شهر به تصویر کشید: «رو در کوی و برزن/ آگاهی پراکن/ گو از حق انسانها…»  این ترانه را هم نوشین احمدی خراسانی سرود و عده ای از اعضای جوان کمپین  اجرای آن را به عهده گرفتند. ترکیبی از کار حرفه ای و کار اکتیویستی، تولیدی هنری از سوی کمپین  که  به سال ۱۳۸۵ بود.

 اقبال به موسیقی و سرود در میان جنبش زنان، گروه «میدان زنان» را نیز  سر ذوق آورد  و سرود «بگو نه» که پری داریان شعرش را سروده بود  در همان سالها از سایت میدان زنان پخش شد.

یک سال بعد از آن در کمپین یک میلیون امضا سرود دیگری هم  ساخته شد، بازهم همنوایی حرفه ای ها و غیر حرفه ای ها  و به شعری اززبان زنان  که ترانه آن را مازیار سمیعی سرود و تنظیم آهنک از ثمین عابدی بود و شیرین اردلان و آزاده فرامرزی به شکل گروه خوانی اجرایش کردند. بازهم همنوایی حرفه ای ها و غیر حرفه ای ها .این کار از طریق سایت تغییر برای برابری معرفی شد و بر سر زبان ها افتاد : «جوانه میزنم به روی زخم برتنم فقط به جرم بودنم که من زنم زنم زنم …» و این به سال  ۱۳۸۶ بود. 

 چهارسال بعد از آن، فرشته مولوی، شاعر ونویسنده ایرانی ساکن کانادا، دوست و همکار دیرینه ام در کتابخانه ملی و شورای کتاب کودک، شعری سرود با آرزوی اجرای سرودی برای زنان. خطابه ای از زنان به زنان… « تو زنی مادر و دختر و خواهری…»

  پس به سراغم آمد که حالا تا هستی  بیا باهم کاری کنیم… قصد روشن بود… آزمودن راه شعر و ترانه در رساندن پیام یاری. اما دیگر نه از آن استودیوی کوچک و غیر حرفه ای نشانی بود  و نه به حضور در حلقه دوستان آن سالها امیدی… به امید نزدیک شدن هرکدام در دو قاره دور از هم قرار گذاشتیم  که ابتدا آهنگسازی را بیابیم  که دغدغه این کار را داشته باشد و بعد سراغ  نوازندگان همدل رویم و سرانجام هر دو در کنار زنان دیگر دوباره جمع شویم، آواز سر دهیم و  پژواک صدای یاران شویم… و این به سال ۱۳۹۰ بود.

شوق آفرینش  و شوق «به اتفاق» آفریدن موجب شد  که  قصه سرود زنان رابا  تعدادی از دوستانی  که تجربه  بیشتری از جامعه غرب داشتند و چم و خم این جامعه سخت و سرد اما غنی را می شناختند حکایت کردم اما در واقع بیشتر دلسردی حاصل شد تا دلگرمی… و پاسخ ها راه به جایی نبرد: سرود زنان مگر  قبلا ساخته نشده بود؟ دست خالی؟ بدون حمایت مالی؟ کدام استودیو؟ کدام آهنگساز ؟ کدام ارکستر؟… انگار تولید هنری هم  جذابیتی برای همکاری ایجاد نکرد که نکرد.

پرستو فروهر گفت که دوستان  ایرانی در وین، مهد موسیقی، شاید بتوانند کمک کنند که الحق  کمک کردند. برای  گرجی مرزبان، مهرزاد حمزه لو و ژاله گوهری که با مراکز هنری وین در ارتباط  هستند نامه ای فرستادم و قصه سرود ساز کردم.

گرجی مرزبان با رویی گشاده و بدون هیچ حمایت مالی و غیرمالی  یک سال تمام برای یافتن آهنگسازی معتبر و اهل فن، خواننده ای حرفه ای و خوش آوا، ارکستری کامل و هماهنگ،  استودیویی با کیفیت بالا  و… تلاش کرد که دست مریزاد بر او و همراهانش که کار تمام کردند، به سال ۱۳۹۱.

 هرچند که قرار فرشته مولوی و من چیز دیگری بود و هرچند که از همان روز آغازین قرار و مدارمان صدای  زنان اکتیویستی را که به تازگی از کشور خارج شده اند در اجرای این سرود می شنیدیم و به هیجان می آمدیم  اما نحوه ساخت و خواست آهنگساز و دوستان دیگر موجب شد که کار با مهارت های کلاسیک وبا صدای  آوازخوان سوپرانو انجام پذیرد.

  این هم  تجربه ای است برای خودش، و نشان از آن دارد که جنبش راه خود می رود چه ما آوازخوان آن باشیم و چه نباشیم…  این هم تجربه ای برای خودش و بشارت روزی است که  جنبش خود سرودی خواهد شد آهنگین  و جاری بر ذهن و زبان جامعه…

اینک جلوه ای از شکوه آوازهای زنان در پاییخت موسیقی جهان هدیه به جنبش زنان ایران!

*****************

 یادداشتی بر سرودی

فرشته مولوی 

 در اسفند ۱۳۵۷ با به خیابان ریختن خود‌به‌خودی زنان برای نه گفتن به چماق “یا روسری یا توسری” برای نخستین بار “جنبش زنان” در نگاه و خیال من پررنگ شد. از آن اسفند دور و دردناک تا دو رو بر شکل‌گیری “همگرایی” در میان کوشندگان جنبش زنان در ۱۳۸۸ که نوید خیزشی نو را می‌داد، دغدغه‌ی یافتن کلام و بیانی گویای حال و امیدبرانگیز گهگاه گریبانم را می‌گرفت. این دغدغه هر بار با این باور که “من نثرنویس را چه کار به ترانه و سرود” پس می‌نشست. از این گذشته  نان و گل سرخ هم بود که گرچه برگردان‌های فارسی آن یاس‌برانگیز می‌نمود، کم و بیش می‌شد هر هشت مارس را با آن سرکرد. تب توفنده‌ی خرداد ۸۸ و آنچه بر “صدا و ندای ما” رفت، ناگهان و ناخواسته  ترانه‌ی ندای ما را در گوش و بر زبانم سُراند و رَواند. بار دیگر در افسون هم‌آمیزی موسیقی و کلام و شور هستی‌بخش “ترانه – سرود” فرورفتم و عاقبت عشق به ترانه و نیاز به سرودی ویژه کار خود را کرد. در هشت مارس ۲۰۱۱ سرود برابری بر روی صفحه‌ی کامپیوترم بود. اما سرود هم‌صداییِ جمع است و برآمده از همکاری گروهی و پیشکش به همگان؛ آنچه من داشتم، تنها کلامی بود در حبسِ بایگانیِ من که همراه با آن ملودی که تنها در سر من می‌نواخت، در خلوت تنهایی من زمزمه می‌شد. چنین ترنمِ تک‌خوان و تک‌شنویی به کارِ آن بی‌شمار زنانی که صدایشان در قلم من دمید، نمی‌آمد. پس دوباره به  نان و گل سرخ برگشتم. در هشت مارس ۲۰۱۲ از آن نوشتم و برگردان فارسی این ترانه-سرود را پیشکشِ جنبش زنان ایران کردم. سرانجام دستِ یاری دوستان دیده و نادیده پیش آمد و سرود برابری از حبسِ بایگانی من آزاد شد. به یاری منصوره شجاعی و به کوشش ستودنی گرجی مرزبان این سرود هم آهنگساز یافت و هم خواننده تا در این هشت مارس ۲۰۱۳ از سوی تنی چند از همراهانِ جنبش زنان ایران پیشکش همه‌ی زنانی بشود که در پیشبرد جنبش زنان ایران و جهان می‌کوشند.   

 

سرود برابری

 

به کار ما نگر

حرف ما شنو

هم‌سخن شو!

 

تو…

تو زنی، مادر و دختر و خواهری

با مردان هم‌سری

هم‌دوش و هم‌آوری

       برابری.

 به کار ما نگر

راه ما ببین

هم‌پا شو!

 تو…

نیمی از جهانی، همچو مهر و ماهی

هماره‌ای

رویشی، زایشی، به کار آفرینشی

آزاده‌ای.

 

به کار ما نگر

دست ما بگیر

با ما شو!

 تو…

تو زنی، تو زنی، آزاده‌ای

برابری.

بند از پای خود بگسل

پرده از روی خود برفکن

بر ساز آزادی بزن

آواز آبادی بخوان

آزاده‌ای، برابری

برابری، آزاده‌ای.

 به کار ما نگر

حرف ما شنو

راه ما ببین

دست ما بگیر

هم‌سخن، هم‌پا، با ما شو

با ما شو!

**********************

 سرود زنان: کاری مشترک و ماموریتی شریف

گرجی مرزبان

 در بهار ۲۰۱۲ هنگامیکه منصوره شجاعی پیشنهاد ساخته شدن سروده مستقلی برای جنبش زنان را بر مضمون شعری از فرشته مولوی با من در میان گذشت، فکر می‌کردم که می‌دانم چه کسانی این سرود را خواهند سخت. آنچنان این امر برایم روشن و بدیهی‌ می‌نمود که بدون لحظه‌ای تردید این مهم را بر عهده گرفتم. اینکه این وظیفه مهم به بنده حقیر محول شد بجز فعالیت فرهنگی من و آشنایی با هنرمندان ساکن اطریش بیشتر این گمان بود که در پایتخت موسیقی‌ جهان از موسیقیدان و استعداد و جسارت کمبودی نخواهیم داشت.

 اما یافتن هنرمندی که روحیه صلح آمیز جنبش زنان ایران را منعکس کند و شعر هم فارسی را بشناسد و آنرادر  فضای موسیقایی پست مدرن منتقل کند کاری آسان نبود. ماموریتی که ماهها بطول انجامید. تا اینکه در آبان ماه سر انجام رافی آرمان آهنگساز و فلوتیست ایرانی مقیم وین با خوشحالی فراوان این امر را بر عهده گرفت. وقتی‌ جزییات پروژه را با او در میان گذشتم گفت نرد آدم درستی آمده ایید و بسرعت مشغول به کار شد. با وجودیکه سه روز در هفته در شهر دیگری در هفتصد کیلومتری وین در کنسرواتوار تدریس میکرد، هفته‌ها ی پی در پی اوقات فراغتش را با ساختن موسیقی‌ متن سرود بسر آورد: با نگارشهای نخست هیچ راضی‌ نبود.این سرود می ببایست یگانه و منحصر بفرد باشد و روحیه عصر خویش را در بر گیرد. می بایست سرودی برای یک قرن باشد و هما هنگ با روحیه پیشرو و زنانه شعر فرشته مولوی. و از همه مهمتر شبیه هیچ سرود دیگری نباشد.

 پس از پانزده نگارش سرانجام موسیقی‌ آماده شد. باید بفکر خواننده‌ می‌بودیم. از یکی‌ از خوانندگان اپرا و بنام مقیم وین خواستیم که صدایش را به سرود هدیه کند. نسرین ح. به گروه ما ملحق شد. درحین تمرین‌ها متوجه شدیم که مجموعه ایده‌آلی حاصل شدهاست. مراحل تمرین و ضبط صدا با همت و همکاری آریو مرزبان، دانشجوی جوان هنر و فیلم به نتیجه نهایی رسید. همینقدر بگویم که سرود در فاصله نیمه شب دوم ماه مارس تا روز چهارم مارس ضبط و آماده انتشار شد. می خواستیم ۸. مارس ۲۰۱۳ نه تنها به زنان ایران و بلکه به همه فعالین زن در سراسر جهان به پاس تلاشهای شان در راه برابری حقوق مسلم شان سرودی اهدا کنیم که پیام آنان را به گوش جهانیان برساند. به امید آینده یی روشن و برابر!

 

 

 

 

بخش : زنان
تاریخ انتشار : ۱۸ اسفند, ۱۳۹۱ ۷:۰۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز
اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران

کارزار علیه انحلال قانونی نهاد وکالت در برنامه هفتم توسعه را امضا کنید!

طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی، کانون وکلا باید صدور و ابطال پروانه وکالت را از طریق درگاه ملی مجوزهای وزارت اقتصاد انجام دهد. به گفته رئیس کانون وکلای گلستان “ماده ۴ لایحه برنامه هفتم توسعه، خسارت‌بارترین مقرره پس از انقلاب و به منزله انحلال قانونی نهاد وکالت است.”
امضا کنید: کارزار اعتراض به طرح‌ها و لوایح ضد استقلال کانون‌های وکلا و امنیت قضائی (karzar.net)

مطالعه »
یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
آخرین مطالب

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

از روزی که این ماراتن مرگ را آغاز کردید، مبارزه و مقاومت شما را در بند دنبال کرده ایم. این را درک می کنیم که وقتی همه راههای مبارزه و مقاومت را بر آدمی بستند و او جز جان و هستی  خود چیز دیگری نداشته باشد، ناگزیر است با همین وسیله ای که در اختیار دارد، به مقاومت ادامه دهد.

تعبیر گویای ویتگنشتاین

قصه‌ی مردی که هرگاه در خلوتِ قبرستان و «اهل قبور» می دیدمش؛ پرسش‌هایم را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت…

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

یک سال از جنبش «زن، زندگی، آزادی» که با جان باختن خانم مهسا (ژینا) امینی آغاز شد و اوج گرفت، گذشت. جنبشی که سپهر میهن را در نوردید و در گسترهٔ جهانی پژواک یافت. در بزرگداشت سال‌روز این جنبش، بررسی فراز و فرودها و تاثیر و دستاوردهای ماندگار آن، در بستر رخداد یکساله، تجربه‌ای گرانبها برای فعالان مدنی، کنشگران سیاسی، احزاب و سازمان‌های ایرانی است در راستای ترسیم افق آینده و تداوم آن.

عصای عیسی

اولین تصویری که از او داشتم مربوط به روزهایی می شد که شانزده سالم بود. نجف مخزن ساز بود و تابستان ها که مدارس تعطیل بود خرده کارهایی به من می داد. آن روز گرما داشت بیداد می کرد که پیدایش شد. پرسان پرسان در بیابان های اطراف بوارده، مخزن شماره دو را پیدا کرده بود. شلوار مشکی و پیراهن سفیدش نشان نمی داد دنبال کار آمده باشد. بدون این که با کسی حرف بزند مستقیم از محوطه خاکی دور مخازن بالا آمد و یکراست بالای سر نجف ایستاد.

یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
پيام ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

تعبیر گویای ویتگنشتاین

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

عصای عیسی

جنبش «زن زندگی آزادی»: شکست یا فروکش نسبی و موقت؟

فرانسیس بیکن: فیلسوف تجربه گرا ولی بی خبر از اختلافات طبقاتی