جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۱

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۱

تناقضات جنسیت یا رفاه کافی برای خرید یک همسر

برای بیشتر مردم، باور به این موضوع که جنسیت مرتبا توسط مناسبات انسانی در زندگی اجتماعی تولید و بازتولید می شود و الگو و نظم اجتماعی را می سازد، دشوار است. با این حال جنسیت، مانند فرهنگ، محصولی انسانی است و وابسته به عمل مداوم و پیوسته یک یک افراد جامعه به جنسیت است. هر آدمی به جنسیت "عمل می کند" بدون اینکه درباره ی آن بیاندیشد

صحبت درباره ی جنسیت برای بیشتر مردم مانند آن است که آدم از روشنی آفتاب بگوید. جنسیت آن قدر عادی و در زندگی روزمره جا افتاده است که طرح پرسش درباره ی فرضیات و پیش فرضهای بدیهی آن مانند این است که برآمدن خورشید را مورد سوال قرار داده باشیم. جنسیت آنقدر در روند زندگی همگانی جریان دارد که اجتماع تصور می کند این پدیده یک چیز ذاتی در ژنهای ماست. برای بیشتر مردم، باور به این موضوع که جنسیت مرتبا توسط مناسبات انسانی در زندگی اجتماعی تولید و بازتولید می شود و الگو و نظم اجتماعی را می سازد، دشوار است. با این حال جنسیت، مانند فرهنگ، محصولی انسانی است و وابسته به عمل مداوم و پیوسته یک یک افراد جامعه به جنسیت است.

هر آدمی به جنسیت “عمل می کند” بدون اینکه درباره ی آن بیاندیشد. امروز در مترو، مرد شیکپوشی را دیدم که بچه ی یکساله ای را در کالسکه حمل می کرد. دیروز هم در اتوبوس به مردی برخوردم که کودک لاغرش را در بغل گرفته بود. دیدن چنین مردانی که مراقبت از بچه های کوچک شان را بعهده گرفته اند در فضای عمومی، حداقل در شهر نیویورک، هر روز بیشتر از گذشته امری عادی تلقی می شود. با این حال کاملا مشخص بود که مردم به این دو مرد خیره شده اند و یا به آنها لبخندی از روی تحسین تحویل می دادند. همه مشغول عمل کردن به جنسیت بودند: آن دو مرد که نقش معمول جنسیتی پدر را تغییر داده بودند و همینطور مسافران که بی سر و صدا آن دو را تشویق می کردند.

با این حال اما صورتهای دیگری هم در عمل کردن به جنسیت در جریان بود که کمتر به آن توجه می شد. بچه ی کوچک یک کلاه سفید بافتنی بر سر داشت و لباسش هم سفید بود. نمی شد بگویی که او پسر است یا دختر. آن بچه ای هم که در کالسکه توسط پدرش حمل می شد، یک پیراهن آبی و شلوار تیره به تن داشت. وقتی که می خواستند از مترو پیاده شوند پدر یک کلاه بیسبال روی سر بچه گذاشت. ابتدا فکر کردم که بچه حتما باید پسر باشد ولی چند ثانیه بعد، برق گوشواره های بچه را دیدم و کفشهای گلدار و جورابهای توردارش را. پس پسر نبود. به نقش جنسیتی عمل شده بود.

جنسیت، بخشی کاملا آشنا و عجین شده با زندگی روزمره ی ماست تا حدی که اگر بخواهیم به این مسئله توجه کنیم که مردان و زنان چطور به نقشهای جنسیتی شان عمل می کنند، انتظارات مان دچار اختلال عمدی می شود. نشانه های جنسیتی آنقدر فراگیرند و حضور دارند که اغلب مورد توجه ما قرار نمی گیرند، مگر وقتی که حضور نداشته باشند یا حضورشان مبهم باشد. در این صورت ما احساس راحتی نمی کنیم تا موقعی که بتوانیم شخص مقابل را در جایگاه جنسیتی خودش قرار بدهیم. در غیر این صورت احساس می کنیم که از نظر اجتماعی در جای خود قرار ندارد. در اجتماعی که در آن زندگی می کنیم این جایگاه جنسیتی علاوه بر مرد یا زن بودن، می تواند “مبدل پوشی جنسی” (فردی که لباس جنس مخالف خود را به تن می کند) هم باشد و همینطور ترانسکشوال (فردی که عمل جراحی تغییر جنسی انجام داده). مبدل پوشهای جنسی و ترانسکشوالها به طور دقیقی جایگاه جنسیتی خودشان را از راه پوشش، طرز حرف زدن، راه رفتن و حرکات معین می کنند. حرکاتی که زنان یا مردان (همان جنسی که می خواهند آن باشند) به طور “نرمال و عادی” به آن عمل می کنند.

برای هر فرد برساخته شدن جنسیت با انتقال به یک کاتگوری یا مقوله ی جنسی بر اساس دستگاه تناسلی اش هنگام تولد، آغاز می شود. به بچه ها از همان دوران نوزادی آن طور لباس می پوشند و سر و رویشان را می آرایند تا جنسیت شان مشخص باشد. چون والدین آنها نمی خواهند به طور مداوم مورد این پرسش قرار بگیرند که آیا بچه دختر است یا پسر؟ یک مقوله و کاتگوری جنسی از راه نامگذاری، لباس و دیگر علامتهای جنسیتی، به یک جایگاه جنسیتی تبدیل می شود. آنگاه که جنسیت یک بچه تثبیت شد، رفتار دیگران با او بستگی به آن جایگاه جنسیتی اش دارد، و بچه ها به این رفتار متفاوت دیگران با احساساتی متفاوت و رفتاری متفاوت همگون با آن کاتگوری جنسیتی پاسخ می دهند. همین که بچه ها قادر به حرف زدن می شوند، آغاز به ارجاع دادن به عضویت در جایگاه جنسیتی شان می کنند. جایگاه جنسی، دیگر تا هنگام بلوغ نقشی بازی نمی کند ولی هنگامی که دوران بلوغ فرا می رسد احساسات و تمایلات و اعمال جنسی توسط نرمها و انتظارات جنسیتی شکل می گیرند. پسران و دختران بالغ در یک رقص موزون جنسی که از نظر جنسیتی به طرز استادانه ای ساخته و پرداخته شده به هم نزدیک و یا از هم دور می شوند. تربیت فرزند یک امر جنسیتی است، با انتظارات متفاوتی از مادران و پدران. همچنین افراد با جنسیتهای گوناگون در مشاغل متفاوتی به کار مشغول می شوند. کاری که افراد بالغ به عنوان مادر یا پدر انجام می دهند و یا بعنوان کارگران سطح پایین یا روسای سطح بالا، اینها تجربیات زنان و مردان را شکل می دهند و اینها احساسات متفاوت، آگاهیهای متفاوت، روابط متفاوت، مهارتهای متفاوت و بطور کلی بودن متفاوتی را بوجود می آورند؛ بودنی که آن را زنانه (feminine) و یا مردانه (masculine) می نامیم. همه ی این روندها برساخته شدن اجتماعی جنسیت را تشکیل می دهند.

نقشهای جنسیتی تغییر می یابند ــ امروزه پدران از بچه های کوچک مراقبت می کنند، دختران و پسران لباسهای مشابه هم می پوشند و مواد تحصیلی یکسانی دارند، مردان و زنان در محلهای کار با هم کار می کنند. با اینکه بسیاری از گروه های اجتماعی سنتی بر حفظ تفاوتهای جنسیتی اصرار می ورزند، در دیگر گروه های اجتماعی مرز میان این تفاوتهای جنسیتی کمرنگ تر می شود. پس چرا هنوز گوشواره در گوش دختربچه ی یکساله است؟ چرا هنوز نشانه های دختر یا پسر بودن یک کودک این قدر مهم است؟ مبادا که دختری به عنوان پسر یا پسری به عنوان دختر در اجتماعی ظاهر شود؟ چه اتفاقی می افتاد که به معنی واقعی کلمه، جای این دو در اجتماع با هم عوض می شد؟

برای توضیح این که فعلیت یافتن جنسیت از همان آغاز تولد به طور مداوم و توسط همه ی افراد شروع می شود، ما نباید فقط به راههایی که افراد از طریق آنها، جنسیت را تجربه می کنند توجه کنیم بلکه باید به جنسیت به عنوان یک نهاد اجتماعی نگاه کنیم. جنسیت، به عنوان یک نهاد اجتماعی یکی از راه های اصلی برای آن است که بر طبق آن انسانها زندگی خودشان را سازمان می دهند. اجتماع انسانی وابسته است به یک تقسیم قابل پیشبینی نیروی کار، به تعیین میزان برخورداری از کالاها و امکاناتی که در دسترس همه نیستند. وابسته است به تعیین مسئولیت سرپرستی کودکان و آنهایی که نمی توانند از خودشان مراقبت کنند. وابسته است به ارزشهای مشترک و انتقال مداوم آن ارزشها به اعضای جدید اجتماع. وابسته است به یک رهبری دارای مشروعیت. وابسته است به موسیقی، هنر، داستانها، بازیها و دیگر تولیدات سمبولیک. یک راه انتخاب افراد برای به عهده گرفتن وظایف مختلف، استعدادها، انگیزه ها و تخصصهای آنهاست، که بر اساس دستآوردهای شان سنجیده می شوند. راه دیگر اما عبارت است از واگذاری وظایف بر اساس جنسیت، نژاد و قومیت، یعنی بر اساس منتسب بودن به یک گروه و مقوله ای از گروه های انسانی. با این که جوامع مختلف از نظر میزانی که در آنها یکی از این دو راه برای تقسیم کار و تعیین وظایف و مسئولیتها مورد استفاده قرار می گیرد دارای تفاوت هستند، هر جامعه ای از جنسیت و سطوح سنی استفاده می کند. هر جامعه ای مردم را تقسیم می کند به: “کودکان دختر و پسر”، “دختران و پسرانی که وقت ازدواج شان است” و “زنان و مردان کاملا بالغ”. بدینوسیله میان آنها وجوه تشابه و تفاوت می آفریند و برای آنها نقشها و مسئولیتهای متفاوتی تعیین می کند. خصوصیات فردی، احساسات، انگیزه ها، آرزوها و اهداف از درون این تجربیات متفاوت جاری می شوند، بصورتی که اعضای گروه های متفاوت، به افرادی متفاوت بدل می شوند. روند فعلیت یافتن جنسیت و نتایج آن بوسیله ی دین، قانون، علم و دانش و تمامی ارزشهای اجتماعی، مشروعیت می یابد.

ارزشهای جامعه ی غربی با این ادعا که منشاء تمامی تفاوتها از فیزیولوژی زنانه و مردانه سرچشمه می گیرد، به مشروعیت فعلیت یافتن جنسیت می پردازد. ولی جنسیت و جنس (sex) یکسان نیستند و جنسیت به عنوان یک برساخته ی اجتماعی بطور اتوماتیک از نوع آلت تناسلی، یعنی مهم ترین تفاوت جسمی زنانه و مردانه، ناشی نمی شود. در ساخته شدن انتساب به جایگاه های گوناگون اجتماعی، تفاوتهای جسمی مانند جنس، میزان رشد، رنگ پوست و اندازه ی بدن، نشانه های خام و ناپخته ای هستند. این نشانه ها، منشاء جایگاه اجتماعی جنسیت، میزان سن و نژاد نیستند. جایگاه های اجتماعی بطور دقیق توسط روندهای دستوری آموزشی، رقابتی و اجباری برساخته می شوند. هرآنچه که بوسیله ی آن، ژنها، هورمونها و تکامل بیولوژیک در نهادهای اجتماعی مشارکت می کنند، آن چیز هم از نظر مادی و هم از نظر کیفی توسط عملکردهای اجتماعی تغییر تحول پیدا می کند. هر نهاد اجتماعی دارای یک پایه ی مادی است، ولی فرهنگ و عملکردهای اجتماعی آن پایه را به چیزی با الگوهای کیفیتا متفاوت متحول می کنند. اقتصاد، چیزی بسیار بیشتر از تولید غذا و کالا و توزیع آنها به مصرف کنندگان است. خانواده و خویشاوندی مساوی با همخوابگی و تولید مثل نیست. اخلاقیات و باورهای دینی را نمی توان با ترسها و تهییج شدگی مغز برابر دانست. زبان بسیار فراتر از اصواتی است که توسط زبان و تارهای صوتی تولید می شوند. هیچ کس “پول” یا “اعتبار” را بعنوان غذا نمی خورد. مفهوم “خدا” و “فرشتگان” مواد مطروحه ی علم دین شناسی (theology) هستند. نه فقط واژه ها بلکه اشیاء مانند پرچم، چیزهایی هستند که با شهروندان یک کشور “حرف” می زنند.

به همین ترتیب، جنسیت را نمی توان با تفاوتهای بیولوژیک و جسمی میان انسانهای نر و ماده یکی دانست. آجرهای سازنده ی جنسیت، جایگاه های برساخته شده ی اجتماعی هستند. جوامع غربی دارای تنها دو نوع جنسیت هستند: “مرد” و “زن”. برخی جوامع دیگر دارای سه نوع جنسیت هستند: مردان، زنان و خنیثها. خنیثها مردانی (از نظر بیولوژیک) هستند که از نظر لباس پوشیدن، طرز رفتار و کار بعنوان زن تلقی می شوند. آنها نه مرد و نه زن، بلکه به زبان ما آنها زنان مردصفت (male women) هستند. جوامعی در آفریقا و در میان بومیان آمریکا هستند که در آنها جنیستی وجود دارد به نام “زنان دارای دل مردانه”، زنانی که مانند مردان کار و ازدواج می کنند و مسئولیت تربیت فرزندان را مانند مردان برعهده دارند. جایگاه اجتماعی آنها “مردان مادینه” است. آنها لازم نیست که مانند مردان رفتار کنند یا لباس بپوشند تا مسئولیتی را که شوهران و پدران دارند بر عهده شان باشد. آنچه به آنها جایگاه مرد می بخشد رفاه کافی برای خریدن یک زن (همسر) است.

مبدل پوشهای جنسی و ترانسکشوالها در جوامع مدرن غربی نزدیک ترین گروه ها به این جنسیتهای ادغام شده هستند ولی آنها به عنوان یک جنسیت سوم نهادینه نشده اند. ترانسکشوالها مردان و زنان بیولوژیکی هستند که مورد عمل جراحی تغییر جنسیت در اندامهای جنسی شان قرار گرفته اند. آنها برای به نظم درآوردن آناتومی بدن شان نسبت به راه زندگی و هویت جنسیتی خود، این نوع جراحی را انجام می دهند. آنها به یک جنسیت سوم بدل نمی شوند بلکه فقط جنسیت شان را تغییر می دهند. مبدل پوشهای جنسی مردانی هستند که مانند زنان زندگی می کنند یا بر عکس، ولی نمی خواهند برای تغییر جنسیت مورد جراحی قرار بگیرند. لباس اینها، طرز رفتار و آداب شان همانگونه است که در افراد جنسیت مخالف مورد انتظار است. اینها نیز جنسیت شان را تغییر می دهند، گاه بصورت موقت و گاه برای بیشتر عمرشان. زنان مبدل پوش جنسی – تا همین قرن نوزدهم- به همراه مردان در جنگها رزمیده اند. بعضی از اینها زنان شوهردار بوده اند و بعضی دیگر پس از جنگ بازگشته و با مردی ازدواج کرده اند. برخی از این زنان موقع درمان زخمهای بدن شان افشا شده اند، برخی دیگر فقط پس از مرگ، زن بودن شان آشکار شده است.

بیلی تیپتون که یک زن بود برای کار کردن به عنوان یک موزیسین جاز، یک حرفه ی مردانه، بیشتر عمرش را مثل یک مرد زندگی کرد. او در همین سالها (۱۹۸۹) در هفتاد و چهارسالگی در گذشت و پس از خودش یک همسر زن و سه پسرخوانده از زنی که او نقش شوهرش را بازی می کرد، بر جای گذاشت. برای دوستان موزیسین اش که به همراه آنها کار و سفر کرده بود بیلی “یکی از پسرهای گروه” بود. موارد فراوانی وجود دارند از اینگونه زنان که برای دستیابی به پرستیز یا کارهای جالب مردانه، خودشان را به صورت مرد در می آورند.

بنابراین جنسیتها، بسته به یک پایه و زمینه ی بیولوژیکی نیستند. مرزهای جنسیتی پاک شدنی هستند و تغییر سازماندهی شده ی فردی و اجتماعی از یک جنسیت به جنسیت دیگر موجب عدم توافق فرهنگی، اجتماعی یا زیبایی شناسانه (aesthetic) می گردد. این جنسیت غریب، انحرافی یا جنسیت سوم، به ما آنچه را خیلی بدیهی می دانیم نشان می دهد ــ این که مردم باید یاد بگیرند که زن یا مرد باشند. مردانی که لباس جنسیت دیگری را برای کار یا لذت بردن به تن می کنند اغلب از مجلات زنانه می آموزند که چگونه به طرز قانع کننده ای زنانه “عمل” کنند. از آنجا که مبدل پوشی جنسی گواه روشنی است بر آنکه جنسیت چگونه برساخته می شود، ماریوری گاربر (Marjorie Garber) بر آن است که این پدیده “دارای قدرتی خارق العاده برای درهم شکستن، به زیر سوال بردن و به چالش کشیدن هر مفهومی به نام هویت ماندگار و اصیل است”.

 

* این نوشته ترجمه ی بخشی از فصل اول کتاب جودیت لاربر (Judith Lorber) است به نام “تناقضات جنسیت” (Paradoxes of Gender) از انتشارات دانشگاه ییل (۱۹۹۴)

بخش : زنان
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر, ۱۳۸۹ ۵:۴۱ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز

آغاز جنگ و حماسه مقاومت خرمشهر:‌ مصاحبه نشریه کار با اکبر دوستدار

خبر حمله عراق را در واقع ما با مشاهده بمباران اهواز و آبادان دریافت کردیم. هواپیماهای عراقی در همان ساعات اول، بسیاری از شهرهای خوزستان و جمعاً ده شهر کشور را بمباران کردند. البته هدف مقدم و اصلی آنها تسخیر برق آسای خرمشهر توسط نیروی زمینی بود که در نزدیکی مرز عراق قرار داشت. از قرار و طبق نقشه جنگی صدام، آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد اهداف بعدی آنان بودند. ۱۲ لشکر زرهی عراق با همه تجهیزات بسوی خرمشهر سرازیر شده بودند.

مطالعه »
یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
آخرین مطالب

مهاجرت

فکر مادر دل تنگش کرده بود، مادرش را خیلی دوست داشت و می دانست که او را هرگز نخواهد دید، چه در این سفر موفق باشد و چه نباشد. خود را سرزنش می کرد. او را خیلی رنج داده بود. او را پیر و پیرتر کرده بود. دلخوشی مادرش به بچه هاش بود و آنها هم که هر کدومشون یک سر داشتند و هزار سودا.

آغاز جنگ و حماسه مقاومت خرمشهر:‌ مصاحبه نشریه کار با اکبر دوستدار

خبر حمله عراق را در واقع ما با مشاهده بمباران اهواز و آبادان دریافت کردیم. هواپیماهای عراقی در همان ساعات اول، بسیاری از شهرهای خوزستان و جمعاً ده شهر کشور را بمباران کردند. البته هدف مقدم و اصلی آنها تسخیر برق آسای خرمشهر توسط نیروی زمینی بود که در نزدیکی مرز عراق قرار داشت. از قرار و طبق نقشه جنگی صدام، آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد اهداف بعدی آنان بودند. ۱۲ لشکر زرهی عراق با همه تجهیزات بسوی خرمشهر سرازیر شده بودند.

جنبش مهسا، زمانه‌ی خستگی از خستگی‌ها

واقعیت هستی‌شناسانه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» به ما نشان داد که با ویژگی‌های نسل جدید آشنا نیستیم و حتی محمل‌های نوین جامعه‌ی مدنی را که از سوی آنها خلق می‌شود به رسمیت نمی‌شناسیم.

بیانیه‌ی جمعی در اولین سالگرد جنبش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی»

دفاع از آرمان‌های ظلم‌ستیز و رهایی‌بخش جنبش «زن، زندگی، آزادی» در هر زمان و مکانی قالب خودش را می‌یابد. تحقق این آرمان‌ها، نیازمند تعمیق مشفقانه‌ و سازمان‌یافته‌ی همبستگی‌ها و پیوندهای معطوف به کنش‌های جمعی است. این یعنی ظرفیت‌سازی برای ترسیم چشم‌اندازی بدیل در مبارزات رهایی‌بخش در ایران، خاورمیانه و بطور کلی جنوب‌جهانی.

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

از روزی که این ماراتن مرگ را آغاز کردید، مبارزه و مقاومت شما را در بند دنبال کرده ایم. این را درک می کنیم که وقتی همه راههای مبارزه و مقاومت را بر آدمی بستند و او جز جان و هستی  خود چیز دیگری نداشته باشد، ناگزیر است با همین وسیله ای که در اختیار دارد، به مقاومت ادامه دهد.

یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
پيام ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

آغاز جنگ و حماسه مقاومت خرمشهر:‌ مصاحبه نشریه کار با اکبر دوستدار

جنبش مهسا، زمانه‌ی خستگی از خستگی‌ها

بیانیه‌ی جمعی در اولین سالگرد جنبش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی»

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

تعبیر گویای ویتگنشتاین