پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۶

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۶

“چیستی” و “کیستی” در قدرت سیاسیآیا عجله می کنیم یا فرصتها را از دست می دهیم؟

اگر این دوستان ما و باورمداران فلسفی اندیشەهای آنها در طول تاریخ توانسته اند پینوشەها، فرانکوها، هیتلرها، صدام حسین ها، پول پوت ها و ده ها حکومت استبدادی دیگر را در طول تاریخ از طریق نصیحت از حکومت برکنار کرده و نهادهای دموکراتیک را جایگزین آنها بکنند، این بارهم موفّق خواهند شد

بازگشت دوباره مشروعه بر سر قدرت در ایران بیش از آنکه علّت درونی داشته باشد، ناشی از استراتژی ژئوپولیتیکی آمریکا در زمان جنگ سرد در منطقه ما بود. همین طالبانهای افغانستان و تروریسم بین المللی بن لادن ها در آن زمان به نامهای مجاهدین افغان تا دندان توسط غرب مسلح شده، تعلیم یافته و حمایت می شدند. روی کار آمدن حکومت ولایی مشروعه در ایران بخشی از همان استراتژی کمربند سبز بود که الان تاریخ مصرفش تمام گردیده است. بنا بر این مطرح کردن این که جامعه ما یک جامعه سنتی اسلامی می باشد که در آن مسیر گذر به دموکراسی خیلی سخت و دشوار و طولانی خواهد بود، با استناد به این که باز گشت دوباره مشروعه یکی از دلایل این عقب ماندگی فرهنگی ما می باشد، استنادی ضعیف و توجیه گرانه ای بیش نیست. دلایل اصلی بازگشت مشروعه در ایران یکی سرکوب نزدیک به نابودی سازمانهای اپوزیسیون سکولار دموکراتیک توسط سلطنت حاکمه و دلیل دیگر آن استراتژی ایجاد کمربند سبزی بدور اتحاد شوروی توسط بلوک غرب و بالاخره دلیل نهایی دست نخورده ماندن نهادهای سرتاسری مساجد وابسته به حوزه های علمیه و مراجع تقلید بود. با وجود همه آن سرکوبها، اپوزیسیون سکولار دموکراتیک بعد از انقلاب بهمن ۵٧ بصورت اپوزیسیون مستقل و قدرتمندی عرض اندام می کرد.

کشوری که میلیونها فارغ التحصیل دانشگاهی مسلح به اندیشه های مدرن سکولاریستی دارد، جنبش زنان، دانش آموزان و دانشجویان آن هیشه توسط نیروهای آزاده و دموکرات رهبری گردیده است، جنبشی آزادیخواهانه و ترقیخواه توام با سابقه مبارزاتی طویلی را پشت سر گذاشته است، کشوری که ۵٠ سال سابقه حکومت سکولاریستی بدون شکل گیری اپوزیسیون قابل توجه سنتی مذهبی تجربه کرده است، بدون کوچکترین شکّی قابلیت رهبری و هدایت جنبش مردمی در مسیر تحولی دموکراتیک به سکولاریسم و مدرنیته را دارا می باشد.

رنگ سبز برای من غیر از رنگ سبز مذهبی حسینی مفهوم دیگری ندارد. رنگ سبز می تواند یکی از رنگهای رنگین کمان رنگارنگ جنبش دموکراتیک مردم ایران باشد. اصرار در جمع کردن تمامی نیروهای حرکت تحول دموکراتیک و ازادیخواهانه زیر یک پرچم سبز نه تنها غیردموکراتیک می باشد، بلکه پیش شرط تعریف شده مذهبی محدود کننده تنگی را برای اتحآد نیروهای این جبهه تعیین می کند که مضمونی خاّص و شعارهایی ویژه ای را در بر می گیرد. دوستانی که با وجود مشمول گذشت زمان شدن و از دست رفتن مضمون ارتباطی رنگ سبز با روند چالشهای تحولگرایانه آینده حرکات مردمی، همچنان با کمندهای خود جنبش را به عقب کشیده و می خواهند زیر چادری سبز آن را بچپانند، به دلایل عدیده ای نقش ترمز کننده ای در تحولات تاریخی در حال وقوع ایفا می کنند.

در مقاله “راه آزادی: بیمها و خطرها” با اشارەهایی به انقلاب مشروطه و مقایسەهای تاریخی آندوره با امروز، این طور می خوانیم که خوشبختانه طرفداران آیت الله خمینی ـ کاشانی به صفوف منتقدین اسلام (آیت الله بهبهانی ها و طباطبائی ها) می پیوندند. آیا رهبری آرمانی انقلاب مشروطه دست میرزافتحعلی خان آخوندزاده ها، طالبوف ها، تقی زاده ها و ده ها روشنفکر پیرو راه دموکراسی و مدرنیته بود، یا [در دست] آقایان نامبرده؟ نمی دانم آیات بهبهانی ها و طباطبائی ها غیر از سوار شدن بر امواج انقلاب مشروطه و مسخ و مهار و از مضمون تهی کردن انقلاب در راستای مشروعه چه نقشی در انقلاب مشروطه ایفا می کردند.

در ادامه نویسنده مطرح می کند که چیستی قدرت که پرسش اصلی در استراتژیهای جامعه محور است، معطوف به جایگزین ساختن نظام دموکراتیک … به جای نظامی استبدادی است. شاید منظور نویسنده این باشد که از نظر نگرش و عملکرد سیاسی دو فلسفه سیاسی “جامعه محور” که اتکا به سیاست چیستی حکومت دارند در یک طرف، و در طرف دیگر فلسفه سیاسی دیگری که “قدرت محور” است و تمرکزش بر کیستی قدرت می باشد، و به همین دلیل استراتژی محوری آن بر اساس تنظیم رابطه با قدرت حاکمه روز استوار است. در ادامه می خوانیم که طبق منطق استراتژی قدرتمدار، تنظیم رابطه با هسته اصلی قدرت، عنصر تعیین کننده در طراحی استراتژی سیاسی است. از این نوشته از یک طرف نمی شود استنباط کرد که بالاخره نویسنده این استراتژی را تأیید می کند، یا نه. چون در این رابطه مضمونی دو پهلو را تعقیب می کند. می شود این استنباط را کرد که تنظیم مناسبات با جناحهای حکومتی یکی از استراتژیهای (تاکتیک) مورد نظر نویسنده را شامل می شود. فکر می کنم روی این نگرش محوری سیاسی باید مکثی کرد و آن را تا حدودی شکافت.

آیا بحث “کیستی” و “چیستی” ساختار و مناسبات سیاسی اجتماعی در کشوری مثل ایران، یک بحث آکادمیک است، یا یک بحث و نقد اجتماعی جاری در سطح کلیت جامعه سیاسی کشوری؟ بحثهای آکادمیک به میزان و مراتب بیشتری به این دلیل که آکادمیسینها و دانشجویان به نحو خیلی کمرنگتری می توانند جهتگیری مستقیم سیاسی بکنند، نقش خنثی تری دارند تا بحث در مقیاس مناسبات سیاسی اجتماعی مابین نمایندگان سیاسی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی. در محیط مباحثه ای آکادمیک اگر هم اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد، آکادمیسینها و دانشجویان می توانند شرایط و ضوابط لازم را جهت پیشبرد بحثهای سازنده در مسیر باروری اندیشه های مختلف و نهادینه شدن مناسبات بحث درون دسته بندیهای فکری جهت طرح، نقد اندیشەها و احتمالا نتیجه گیریهای لازم را فراهم می آورند. آیا در مناسبات اجتماعی سیاسی درون کشوری ما با چنین وضعیتی روبرو هستیم؟ آیا الگوی دانشگاه را می شود با جامعه سیاسی ایران انطباق و بسط داد. در سطح جامعه منافع اقتصادی، طبقاتی، گروهی، مذهبی، ملّی، جنسی و سازمانی با چنان قدرتی عمل می کند که فعالین آنها حاضرند بخاطر دستیابی به اهداف آرمانی خود جهت کسب یا حفظ قدرت سیاسی به تاکتیکهای افراطی دست بزنند.

بر کسی پوشیده نیست که نویسنده “چیستی” ساختار و چرخش سیاسی کشوری را در راستای نهادینه شدن اندامهای اجتماعی دموکراتیک توصیه می کند. ایشان که جنبش و حرکت میلیونی ملّی مردمی را بصورت “پشت جبهه” ای در نظر می گیرند، این دگرگونی دموکراتیک را از طریق تاثیرگذاری بر قدرتمداران جناحهای مختلف داخل قدرت حاکمه سیاسی توصیه می کنند. ایشان آن دسته از اصلاح طلبان داخل حکومتی را که از جنبش اعتراضی مردمی می ترسند و به چانه زنی در بالا می پردازند به انتقاد می گیرند، و به آنها و همه جنبش سکولار دموکراتیک نوید می دهند که “جنبش سبز با گسست از اسلام فقاهتی و نقد اسلام سیاسی بسوی جدایی دین از دولت تعمیق می یابد”. البته ایشان نوید هایی از گفته های آقایان موسوی و کروبی هم می آورند که آقای موسوی گفته اند که ” نه اسلام شما و نه ایران شما را قبول داریم”، و آقای کروبی هم گفته اند که “مردم می توانند حکومت دینی یا غیردینی را انتخاب بکنند”.

به زبانی سادەتر، این بینش همچنان این اندیشه را ترویج می کند که باید تمامی جنبشهای زنان، کارگران، دانش آموزان، دانشجویان، کارمندان و معلمان، نویسندگان، هنرمندان، وکلا، پزشکان و سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک پشت سر کسانی صف بکشند که فرسنگها از نظر بار سکولار دموکراتیک و مسلح بودن به دانش و فرهنگ علمی و زیستی قرن بیست و یک از آنها عقب مانده ترند، تا این حضرات تمام اقشار روشنفکری نامبرده را در مسیر تحول دموکراتیک (چیستی ساختار سیاسی) پیشگامی و هدایت بکنند. این نگرش با دل خوش کردن به جملاتی از گفتارهای آقایان کروبی و موسوی، تمام آمال جنبش تحولخواهانه مردمی را در گرو این جملات دل خوش کنک اسیر می کند. این در شرایطی است که اولاً این جملات شامل تفسیرهای زمانی و مکانی شرایط خواهند بود، از طرف دیگر پتانسیلهای جنبش و ارزشهای آرمانهانی تحول آینده و نیروهای محرکه و آنهایی که قابلیت پیشاهنگی چنین دوره گذری را دارند، کّلاً به کناری گذاشته می شوند. در یک کلام این بینش جنبشی بنام جنبش سبز را فقط در وجود و با رهبری آقایان موسوی و کروبی خلاصه می کند و ایشان را بنام “رهبران نمادین” جنبش تعریف می کند. از طرف دیگر شاخص اندازه گیری درجه عمق پیدا کردن جنبش دموکرتیک مردمی را فقط در جملاتی از بیانیه های آین آقایان جستجو می کند.

این تحلیل فراموش می کند که نیروهایی که ناخواسته در شرایط ویژه تاریخی در موقعیتی قرار می گیرند که از یک طرف نیاز و ضرورت تاریخی خواسته های خارج از ظرفیت از آنها طلب می کند، و از طرف دیگر آن خواسته ها تامین کننده آمال اقشار و طبقات اجتماعی که آنها نمایندگی آنها را می کنند نیست، با عوض شدن شرایط امکان بازگشت با جایگاه قبلی خود را دارند. لذا فقط امیدوار بودن به این که این مرغ ما تخم دو زرده خواهد کرد و دل خوش کردن به کلمات قصاری از طرف این آقایان نمی تواند استراتژی تحول و گذر سکولار دموکراتیک را تعریف کند. شاید بی جا نباشد حتی چنین تصویری ارائه گردد که این نگرش دنبال معجزه ای الهی از زبان این آقایان برای گذری دموکراتیک می باشد. ما در آن روزهایی که پشت سر آقای خمینی صف کشیده و با قاطعیت تمام علیه استکبار جهانی مقابله می کردم، نه تنها آدمهای عجولی نبودیم، بلکه فرصتهای گرانقیمتی را بخاطر عدم شکلدهی بلوک واحد جبهه سکولار دموکراتیک که نیروهای جبهه سوسیال دموکراسی می توانست وزنه اصلی و موتور محرکه آن باشد از دست می دادیم. امروز هم عوض این که چشم به کلمات قصار این آقایان دوخته باشیم، باید جهت سنجش تعمیق جنبش دموکراتیک، انگشت خود را روی نبض حرکت جنبش زنان، کارگران ، جوانان، جنبش دموکراتیک ملّیتها و دیگر اقشار دموکراتیک بگذاریم. عوض این که شاخص تعمیق جنبش را در کلمات قصار این آقایان ببینیم، این شاخص را در مضمون نامەهایی که از زندانها می نویسند، تعداد اعتراضات و اعتصابات مردمی، شکل گیری نهادهای دموکراتیک فراسازمانی صنفی سیاسی و ارتقای شعارها و خواسته های اقشار و طبقات اجتماعی جستجو بکنیم.

“چیستی” ساختار سیاسی آینده، ارتباطی جدائی ناپذیری با “کیستی” قدرت سیاسی دارد. نهادینه کردن سیستم حکومت سیاسی دموکراتیک در کشور تنها وقتی قابل تحقق می باشد که قدرت سیاسی در کشور در دست نیروهای کاملاً دموکراتیک و سکولار باشد. تنها پیشاهنگان سکولار دموکراتیک با اتکا به جنبشهای زنان، جوانان، دانشجویان، ملّیتها، کارگران، معلمان و دیگر اقشار دموکراتیک می توانند با تشکیل دادن ساختاری سیاسی به موازات جمهوری اسلامی ایران بصورت آلترناتیوی موثر، قابل اعتماد و قابل اتکا برای مردم مطرح باشند. تنها پیشاهنگانی که از نطر مضمون منشور برنامه ای خود و سابقه مبارزاتی رهبران آن و حضور روزمره فعال در تحولات سیاسی می توانند ثابت کنند که رهبران و پیشگامان این حرکت بزرگ در راستای تحول دموکراتیک می باشند. تاریخ ده ها بار برای ما ثابت کرده است که به امید شام همسایه نشستن، “شب ابستن” نخواهد شد.

آیا قبضه کردن قدرت سیاسی اقتصادی کشور توسط سپاه پاسداران و کسب قدرت سیاسی توسط طالبانهای شیعه و یا صدام حسین های داخلی را می شود به بحثهای آکادمیک دانشگاهی دانشگاههای اروپایی تشبیه کرد؟ آیا می شود به این حضرات توصیه کرد که بیایید و بیشینیم اول با همدیگر شرایط اجتماعی دموکراتیک انتخابات آزاد را نهادینه بکنیم. آیا می شود با این حضرات طالبانهایی که قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی را در دست قبضه کرده اند گفت که “کیستی” قدرت مهم نیست، “چیستی” قدرت مهم می باشد؟ با چنین نگرش فلسفی سیاسی می شود از این حضرات خواهش کرد که به اصول دموکراتیک “چیستی” ساختار سیاسی احترام بگذارند، و به اراده دموکراتیک مردمی تن داده و قدرت سیاسی را که یک فاکتور درجه دو از نظر اهمیت در برابر “چیستی” قدرت می باشد تحویل نمایندگان منتخب مردمی بدهند. اگر این دوستان ما و باورمداران فلسفی اندیشه های آنها در طول تاریخ توانسته اند پینوشه ها، فرانکو ها، هیتلر ها، صدام حسین ها، پول پوت ها و ده ها حکومت استبدادی دیگر را در طول تاریخ از طریق نصیحت از حکومت بر کنار کرده و نهادهای دموکراتیک را جایگزین آنها بکنند، این بارهم موفق خواهند شد.

از یک طرف باید اشاره کرد که اسلام افراطی یک مقوله دینی سیاسی ارتجاعی گلوبال می باشد، نه اینکه فقط مختصّ ایران بوده و در چهارچوبه کشوری و داخلی ایران قابل حّل باشد. ثانیاً این بینش سیاسی فلسفی ریشه های هزار و چهارصد ساله دارد که باید تحت تاثیر رنسانسی دموکراتیک، علمی و صنعتی ایزوله شده و جایگاه واقعی خود را در اجتماع پیدا بکند. ثالثاً باید اشاره کرد که کسانی که از حکومت ولایی حاکمه کنده می شوند، ریشه های عمیقی در گروه بندیهای اقتصادی اجتماعی کشوری و دستگاه حاکمه دارند که در پروسه بکارگیری اندوختەهای سرمایه این گروه ها در مسیر بازتولید اقتصادی و سرمایه گذاری مجدد دچار مشکلات ساختاری جدّی گردیده، لذا رو بسوی اندیشه های لیبرالیستی می آورند. در این ساختار در هم رفته بافتها و روابط گروهبندیهای داخل حکومتی، همیشه این امکان به قدرت و قوت فراوان وجود دارد که این دسته بندیها با همیدگر کنار بیایند. حتی ممکن است در انتخابات بعدی آقای موسوی یا کروبی رئیس جمهور مملکت انتخاب گردند. آیا آنها پتانسیل این را دارند که سپاه، بسیج و مافیاهای قدرت اقتصادی، سیاسی و فقهی را سر جای خود بنشانند، یا این که بصورتی پراگماتیک با آنها به توافق خواهند رسید. چه کسی می تواند تضمین بکند که مسیر تصمیمگیریهای آنها در آن شرایط ویژه چگونه خواهد بود.

تنها راه برون رفت از این بحران، شکل دهی به ساختاری جبهه ای فراگیر، سکولار و دموکراتیک از همه نیروهای اپوزیسیون سکولار دموکراتیک است که به موازات جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته و به رقابت سیاسی با آن بپردازد. چنین ساختاری با مضمون و منشورسکولاریسم، دموکراسی و مدرنیته در راستای رفع هر گونه تبعیض جنسی، ملّی و غیره و استقرار عدالت اجتماعی باید برنامه مستقل خود را داشته باشد، که بعداً می تواند به قانون اساسی آلترناتیو تبدیل گردد. این حرکت باید رهبران پیشاهنگ شایسته مستقل خود را که سمبل آرمانهای دموکراتیک و علمی فرهنگی مدرن و تحولگرایانه می باشد را در سطح جنبش ارائه و برجسته نماید.

تاریخ انتشار : ۷ شهریور, ۱۳۸۹ ۸:۰۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز
اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران

کارزار علیه انحلال قانونی نهاد وکالت در برنامه هفتم توسعه را امضا کنید!

طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی، کانون وکلا باید صدور و ابطال پروانه وکالت را از طریق درگاه ملی مجوزهای وزارت اقتصاد انجام دهد. به گفته رئیس کانون وکلای گلستان “ماده ۴ لایحه برنامه هفتم توسعه، خسارت‌بارترین مقرره پس از انقلاب و به منزله انحلال قانونی نهاد وکالت است.”
امضا کنید: کارزار اعتراض به طرح‌ها و لوایح ضد استقلال کانون‌های وکلا و امنیت قضائی (karzar.net)

مطالعه »
یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
آخرین مطالب

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

از روزی که این ماراتن مرگ را آغاز کردید، مبارزه و مقاومت شما را در بند دنبال کرده ایم. این را درک می کنیم که وقتی همه راههای مبارزه و مقاومت را بر آدمی بستند و او جز جان و هستی  خود چیز دیگری نداشته باشد، ناگزیر است با همین وسیله ای که در اختیار دارد، به مقاومت ادامه دهد.

تعبیر گویای ویتگنشتاین

قصه‌ی مردی که هرگاه در خلوتِ قبرستان و «اهل قبور» می دیدمش؛ پرسش‌هایم را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت…

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

یک سال از جنبش «زن، زندگی، آزادی» که با جان باختن خانم مهسا (ژینا) امینی آغاز شد و اوج گرفت، گذشت. جنبشی که سپهر میهن را در نوردید و در گسترهٔ جهانی پژواک یافت. در بزرگداشت سال‌روز این جنبش، بررسی فراز و فرودها و تاثیر و دستاوردهای ماندگار آن، در بستر رخداد یکساله، تجربه‌ای گرانبها برای فعالان مدنی، کنشگران سیاسی، احزاب و سازمان‌های ایرانی است در راستای ترسیم افق آینده و تداوم آن.

عصای عیسی

اولین تصویری که از او داشتم مربوط به روزهایی می شد که شانزده سالم بود. نجف مخزن ساز بود و تابستان ها که مدارس تعطیل بود خرده کارهایی به من می داد. آن روز گرما داشت بیداد می کرد که پیدایش شد. پرسان پرسان در بیابان های اطراف بوارده، مخزن شماره دو را پیدا کرده بود. شلوار مشکی و پیراهن سفیدش نشان نمی داد دنبال کار آمده باشد. بدون این که با کسی حرف بزند مستقیم از محوطه خاکی دور مخازن بالا آمد و یکراست بالای سر نجف ایستاد.

یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
پيام ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نامه ناصر زرافشان به زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قزل‌حصار که در اعتصاب غذا به سر می برند

تعبیر گویای ویتگنشتاین

بزرگ‌داشت سال‌روز جنبش «زن، زندگی، آزادی»: سلامی و کلامی بر آن آبی بیکرانه

عصای عیسی

جنبش «زن زندگی آزادی»: شکست یا فروکش نسبی و موقت؟

فرانسیس بیکن: فیلسوف تجربه گرا ولی بی خبر از اختلافات طبقاتی