غرّش تاریخ ست
ترکشِ «برخیز» ست
شور مشروطه ست این
ساعت تبریز ست
روز و شب بیدارم
روزگارم «چیز» ست
راه می¬پیماییم
جا نزن، تجویز ست!
چشم¬هامان باز ست
گوش¬هامان تیز ست
خشمناکیم اما
خونمان پاکیزه ست
سبزها سرخ¬آلود
چه بهارآمیز ست
صبح خواهد آمد
صبرمان سرریز ست
نوبت بعضی¬هاست
قافیه تبعیض است
بحث هالوصفتی ست
هاله دستاویز ست
انّنا منک بری
موسم پرهیز ست
بشـُمار آرا را
آخر پاییز ست.
نیما ایرانی