پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۴

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۴

از نمایش تا گزینش انتخاباتی

جبهه تحریم و تحریمیان که با غرش جنبش سبز به هوش آمدند و تلاش تازه ای را آغاز کرده اند، هنوز حرف روشن و مردم پسندی در سطح ملی نزده اند. این که همه جناحهای رژیم در ایران سرو ته یک کرباسند و یا هیچ فرقی با هم ندارند و یا این که این انتخابات فرمایشی است و همه نتایج آن از پیش معلوم هستند و یا تنها تقلب در ایران حاکم است، با واقعیت ها وفق ندارند و مردم در ایران و دولتها در سراسر جهان تفاوت برنامه های تشکلهای سیاسی داخل ایران و تاثیرشان در زندگی روزمره و دیپلماسی را آشکارا می بینند.

 

در دهه ۷۰ شمسی، وقتی هاشمی رفسنجانی می گفت که در انتخابات برای همه گونه سلیقه ها کاندیدا وجوددارد، انتخابات را نمایشی می دید که می بایست تماشاگرانش را راضی به خانه هایشان برگرداند. مردم، اما در خرداد ۷۶ روی دست حاکمیت و چنین سیاستی زدند و با رای خود نه بزرگی به ولایت فقیه و کاندیدا و نمایشش گفتند.غافلگیری حاکمیت از این حرکت از یک سو و شرایط سیاسی آن زمان در ایران و جهان و تهدیدهای نظامی و سیاسی و اقتصادی از سوی دیگر، مانع از آن شدند تا حاکمیت بتواند زیر نتایج ناخواسته این نمایش بزند و این خود آغازی شد برای شکل نوینی از مبارزه سیاسی مردم با حاکمیت در جمهوری اسلامی با هدف به هم ریختن نقشه های دیکتاتوری فقاهتی. هرچند محدود و هرچند کم ثمر.

۸ سال بعد، پس ‌از دوره ای از رو شدن اختلاف نظرها در خیمه ولایت فقیه و تظاهرات بزرگی همچون ۱۸ تیر ۷۸ و اعتراض های علنی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، این بار حاکمیت اسلامی خود را آماده کرده بود تا کاندیدای مورد نظرش را برنده انتخابات کند. “بخشدار” سابق و مظلوم رفسنجانی، احمدی نژاد آمده بود تا در مقابل “رهبرساز” رژیم قد علم کند. فساد و لاف و دروغ رفسنجانی بقدری در میان مردم روشن و آشکار بود که شانسی برایش نگذاشت تا برای بار سوم رئیس جمهور شود. دستگاه های تقلب و رای ساز حاکمیت، احمدی نژاد را برنده بازی اعلام کردند! اما این تمام ماجرا نبود. انتخابات ۸۴ شکاف عمیقی را در هیئت حاکمه و مابین مردم و حاکمیت رقم زد. برای اولین بار حزبی که به حزب پادگانی معروف شد و بسیج و سپاه اساس آن را تشکیل می دادند همراه با شبکه ای ازهیئت های مذهبی، بازاریان خرده پا وکسبه و قشر وسیعی ازدریافت کنندگان صدقه ها و کمکهای کمیته های امداد و غیره تشویق و تر‎‌‎‎غیب شدند تا در انتخابات به کاندیدای خاصی رای دهند. کروبی، حزب و سازمانی نداشت .حزب سازندگی رفسنجانی رمقی نداشت و اصلاح طلبان در پیکر جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بخاطر ۸ سال بی لیاقتی که از خود نشان داده بودند نقش “تدارک چی” را بعهده گرفته بودند و در ضعف بودند. انتخابات ۸۴ اولین بار نیروی دیگری را هم خارج از دایره ولایت فقیه و رژیم به مردم معرفی کرد: نیروی تحریمیان! تمام جناحهای جمهوری اسلامی اشاره کردند و پذیرفتند که تحریمیان حداقل ۴۰ درصد از آرا را در اختیار دارند! اصلاح طلبان داد و قال کردند که تحریمیان باعث شکستشان شدند. حال آن که عملکرد ناموفق و سست و دو پهلوی خود را به فراموشی سپردند.

با هدف برانداختن احمدی نژاد و گروهش که تمام محاسبه ها‌‎ی سیاسی و بده بستانهای مالی و اقتصادی را همچون یک بسیجی و هیئتی که با اعمال غیرقابل پیش بینی خودش به هم می زند، ۴ سال جناحهای مختلف اصلاحات به همراه کارگزاران سازندگی و دنباله های آنها در خارج از کشور، به سازماندهی و تشکلیابی پرداختند تا به مقطع انتخابات ۸۸ رسیدیم. بر خلاف جنب و جوش عظیم در حول وحوش حاکمیت، تحریمیان چرت می زدند و بی توجه به تحول بزرگی که در جامعه در حال وقوع است به تکرار چند شعار علیه احمدی نژاد و تمامیت نظام و از این دست پرداختند و خود را برای طوفانی که در راه بود آماده نکردند.

طوفان در انتخابات ۸۸ وزیدن گرفت و جامعه دو قطبی شد، اما تحریمیان و هواداران نظام دو قطبش را تشکیل نمی دادند بلکه دو قطب آن شامل خط انحراف احمدی نژاد و حاکمیت زیر سلطه علی خامنه ای و خط امامِ موسوی و اصلاح طلبان رانده از حاکمیت شده بود. نیروی بزرگ تحریمیان و تمام آن فعالینی که با خون دل طی سال ها به برپائی نهاد های مدنی و تشکل های مردمی همت گذاشته بودند و آزادی و دمکراسی را فریاد زدند، در حاشیه ماند.

میر حسین موسوی پس از ۲۰ سال از خواب غفلت پرید و کشف بزرگی کرد که در انتخابات ریاست جمهوری تقلب شده است و نتیجه آن را نمی پذیرد. شیخ کروبی هم از تحقیری که در حقش روا داشتند فغان سر داد. این “رهبران” که برای ثبت نام در انتخابات تعهد داده بودند که معتقد و ملتزم به “اصل ولایت مطلقه فقیه ” هستند از حکم ولایت سرپیچیدند، تا “آمال و آرزوهای امام خمینی” را تمام و کمال به اجرا دربیآورند. رادیو بی بی سی و تلویزیون آمریکا و دیگر رسانه های متعلق به غرب هم تمام وقت در اختیارشان قرار گرفتند تو گوئی خط امامی که آمریکا را شیطان بزرگ خواند، در واشنگتن، لندن و بروکسل، ایستگاه ساخته است.

موسوی نمی فهمید که یا باید میلیون ها نفر از مردمی که به خیابان ها آمده بودند را در خیابان نگه دارد که نتیجه اش گذشتن از جمهوری اسلامی بود و یا باید نتیجه انتخابات را می پذیرفت وبا همان ۱۳ یا ۱۴ میلیون رای مورد قبول رژیم، روند متشکل شدن احزاب و سازمان ها را پی می گرفت که نتیجه اش باز ماندن فضای سیاسی حاصل از انتخابات و تقویت نهادهای مدنی و برد در انتخابات بعدی بود. موسوی به حصر رفت و جنبش سبز را هم با خود به حصر برد.

چهار سال دیگر گذشت و انتخابات دیگری در پیش است.در این مدت روند سامان یابی سیاسی در ایران کند شد، ولی متوقف نشد. هویت نیروهای سیاسی مشخص تر شده است. داشتن برنامه سیاسی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری امری همه گیر شده است در حالی که خاتمی و موسوی فاقد آن بودند. نظارت بر صندوقهای رای، حساسیت تمامی کاندیداها است. پشتوانه آن موج بلند خشم مردم در سال ۸۸ برضد تقلب است که براحتی می توانست دودمان رژیم را برباد دهد. هرچند که نیروهای مرتجع به اشکال متفاوت تلقین می کنند که ریاست جمهوری، پستی تشریفاتی است و این رهبری است که همه کاره می باشد، اما صرف پدیده احمدی نژاد نشان داد که ساطور “ولایت فقیه” برای ریاست جمهوری آنچنان تیز نیست و رئیس جمهور می تواند با کمک افکار عمومی بخشی از اهدافش را پیش ببرد.

البته که این انتخابات آزاد و دمکراتیک نیست. ولی نمایش و خیمه شب بازی که رفسنجانی در دهه هفتاد می خواست هم نیست. احزاب و سازمانها و نهادهای سیاسی در ایران رشد کرده اند. این”انتخابات ” در واقع گزینشی است میان این تشکل‌ها که چتر”ولایت فقیه” را بربالای سر خود پذیرفته اند. اگر این روند به پیش برود و فرصت یابد که تکامل یابد، البته به سود رژیم است و موجب ثبات نسبی اش می شود. از سوی دیگر به سود دمکراسی و نیروهای سکولار، دمکراتیک و آزادیخواه نیز هست. چرا که بدون گذر از این مرحله از رشد شعور و سازمانیابی سیاسی واجتماعی که منافع طبقات و اقشار اجتماعی در برنامه احزاب سیاسی تبلور پیدا کند و درک و پذیرش این امر که رای مردم باید تعیین کننده آینده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور باشد، نیروهای مترقی، ضد تبعیض و پیشرو تقویت و پرشمار نمی شوند و در نتیجه جامعه دمکرات و سکولاری هم نخواهیم داشت. اینجا یکی از نقاط تلاقی مشترک منافع رژیم با موضع اپوزیسیون برانداز رژیم است. (نقاط مشترک دیگری هم داریم، بعنوان مثال مخالفت با حمله نظامی آمریکا و اروپا به ایران از سوی اپوزیسیون سکولار و دمکرات و سیاست تقویت دفاع نیروهای مسلح از سوی رژیم و یا مخالفت با تحریمهای گسترده اقتصادی از سوی اپوزیسیون و تلاش مسئولان نظام برای دور زدن تحریمها، مواضع بر سر مالکیت سه جزیره در خلیج فارس و …). اگر حاکمیت جمهوری اسلامی از درک این مسئله عاجز باشد، تحریمیان اما می توانند از آن بهره جویند.

جبهه تحریم و تحریمیان که با غرش جنبش سبز به هوش آمدند و تلاش تازه ای را آغاز کرده اند، هنوز حرف روشن و مردم پسندی در سطح ملی نزده اند. این که همه جناحهای رژیم در ایران سرو ته یک کرباسند و یا هیچ فرقی با هم ندارند و یا این که این انتخابات فرمایشی است و همه نتایج آن از پیش معلوم هستند و یا تنها تقلب در ایران حاکم است، با واقعیت ها وفق ندارند و مردم در ایران و دولتها در سراسر جهان تفاوت برنامه های تشکلهای سیاسی داخل ایران و تاثیرشان در زندگی روزمره و دیپلماسی را آشکارا می بینند.

این تفاوت ها وجود دارند، مهم هستند و باید مورد تحلیل دقیق و طبقاتی و نقد همه جانبه از موضع منافع خلق قرار گیرند. اپوزیسیون تنها با چنین زمینه ای می تواند موضع قابل اتکا واعتنائی اتخاذ کند.

در رابطه با انتخابات، البته اپوزیسیون سکولار، دمکرات و مستقل به هزار دلیل باید این “گزینش”غیر دمکراتیک را تحریم کند. اولین دلیل ساده آن هم این است که ارکان نظام نمی گذارند که نمایندگان مخالفانشان در انتخابات ثبت نام و رقابت کنند. اگر کاندیدای دولت و یا کاندیداهای اصلاح طلبان و یا دیگر احزاب و سازمان های فعال در جمهوری اسلامی نیز زیر فشار نتوانند ثبت نام کنند و یا مورد تائید شورای نگهبان حاکمیت قرار گیرند، نباید بخواهند که هوادارانشان در انتخابات گزینشی شرکت کنند.

دوم اینکه با تحریم انتخابات گزینشی، بهتر می توان روند دمکراتیزه شدن انتخابات تا انتخابات آزاد را تسریع و تقویت کرد. انتخابات آزاد شرایط معینی دارد. باید دیکتاتور و دیکتاتوری را زیر فشار قرار داد تا شرایط انتخابات بهبود یابد. تحریم انتخابات، کمترین مجازات دیکتاتوراست و سرنوشت وانزوای محتوم او را به نمایش می گذارد.

سوم اینکه تحریم انتخابات، تحریم حاضر شدن بر سر صندوق های رایی هست که شما تنها اجازه داری پرش کنی بدون اینکه بتوانی خروجیش را تعیین و کنترل نمائی ! والا هیچکس شرکت در روندهای انتخاباتی را تحریم نمی کند و برعکس ازاین فرصت می توان برای انتقاد از برنامه های کاندیداها و افشای انتخابات غیردمکراتیک استفاده کرد.

چهارم اینکه انتخابات گزینشی ریاست جمهوری، بنا به تاکید علی خامنه ای، ولی فقیه، همه پرسی برای تائید رژیم هم هست. بنابراین هر رای دو بار خوانده می شود، یکبار رای به نظام بدون آنکه فرقی داشته باشد که شما به چه کسی رای می دهید، و بار دوم به نفع کاندیدای مشخص که نامش نوشته شده است.

از آنجا که جمهوراسلامی، نظامی کارآمد و شایسته برای پیشرفت و توسعه نیست ودچار تناقضات درونی حل ناشدنی است، نباید در هر انتخابات دوباره آنرا تائید کرد.

پنجم آنکه با گسترده تر شدن تحریم انتخابات، نفع بیشتری به مردم می رسد. هم آزادی های بیشتر و هم امتیازات مالی بیشتر. خمینی می گفت اگر ۳۵ میلیون مردم ایران بگویند آری، من می گویم نه! البته این حرف یا اغراق و خدعه بود و یا از سر لجبازی! خمینی هم مانند تمامی روحانیون تلاش داشت تا نبض مردم را بدست آورد. این یکی از محاسن شیعه هست که رابطه نزدیکی با پیروانش برقرار می کند.اگر طیف وسیعی از مردم در انتخابات شرکت نکنند، حاکمیت سراسیمه امتیازات بیشتری را در عرصه های اجتماعی و اقتصادی و همچنین سیاسی به مردم خواهد داد.

ششم آنکه با تحریم انتخابات رژیم، هویت ها را بی رنگ یا تک رنگ نمی کنیم. یکی از پیآمدهای منفی جنبش سبز، تک رنگ کردن مبارزه با استبداد بود. خوشبختانه تحریمیان دیرتر با تلاش و جسارتی که به خرج دادند مهر و نشان خود را بر جنبش زدند و بر رنگین کمان مبارزه تاکید نمودند در حالی که برخی از جناح های اپوزیسیون دریک پاتیل رنگ سبز خود را غرق کردند و چاپچی اعلامیه های میرحسین موسوی شدند. برخی هم که جانثار جنبش سبز بودند و منتقد تحریمیان، با دیدن نشانه های شکست، یکباره سر خر را بسوی مراکز قدرت های خارجی کج کردن و دریک چشم به هم زدنی، از اصلاح طلبی کاذبشان به طرفداری از حمله نظامی به ایران جهشی مضحک وضدمردمی کردند و هلوپ هلوپ دلار و پوند و یورو بلعیدند و در رسانه های امپریالیستی نماینده و مشاور رهبران در حصر شدند! بالاخره معلوم نشد این دسته از اصلاح طلبان ماهیتشان را درهمکاری با غرب امپریالیستی تعریف می کنند و یا با خط طلائی امام خمینی ! شاید هم آقای باراک حسین اوباما طرفدار دوران طلائی امام شده است! خلاصه دشوار است شناخت هویت کدر این فعالان !

این بی هویتی نباید دامن گیر اپوزیسیون سکولار و دمکرات و مستقل شود. تحریم انتخابات با هویتی ملی ومردمی همراه با مرزبندی روشن با دخالت های نظامی و سیاسی استعمار در امور داخلی کشورما و با افشای نقشه های شوم آنان چنان باید صورت پذیرد تا هویت تحریمیان شفاف بماند.

و هفتم آنکه تحریم کنندگان انتخابات گزینشی رژیم، امید وپیشآهنگ مردم برای تغییر بنیادین در مناسبات بشدت ظالمانه و تبعیض آمیزی هستند که مسئولان نظام مسبب آنند. همه می دانیم که بدون زیرورو شدن روابط اجتماعی ستمگرانه، بدون تغییر قانون اساسی و بازگشت حق کامل حاکمیت به مردم، هیچ رئیس جمهوری نمی تواند، کار اساسی برای کشور انجام دهد. فساد و سود جوئی، ریا و تظاهر، فردگرائی و خودخواهی و هرچه بیماری و آسیب اجتماعی که بخواهید در ایران شیوع و رواج دارند. کار و تولید دچار بحران، رشد اقتصادی ناچیز، هزینه ها سرسام آور و ناموزون با درآمد ها، بهره وری کارپائین، اقتصاد درحال رکود، سرکوب سیاسی عریان، دیپلماسی در انزوا وتهدید! آن نیروی سیاسی که حتی با “نیت نیک” تقیه کند، با بازی گزینش میان احزاب و کاندیداهای مسبب این فجایع و بدبختی ها، چه کاری برای بهبود مختصات یاد شده می تواند به پیش ببرد؟ مسلما اینگونه رفتاربه تغییرات بنیادین در جامعه ایران نمی انجامد. مردم به نیروهائی باور دارند که با شفافیت عمل می کنند و مستقل هستند. مستقل ازسیاست های ارتجاع داخلی و خارجی.

تحریمیان می توانند راهکارهای تغییر را ارائه دهند، همچون ستادهای انتخاباتی، ستاد های تحریم پایه ریزی کنند. به انتقاد از برنامه های کاندیداها و حاکمیت ولائی بپردازند. مطالبات بحق مردم را پیگیری و به موجهای افکار عمومی تبدیل کنند. فشار از پائین به ارگانهای حکومتی و مسئولان را افزایش دهند. نهادهای مدنی و تشکلهای مردمی را تشکیل دهند و یا تقویت کنند. ارزشهای انسانی و فرهنگ صراحت و صداقت را رواج دهند. از تفکر و تفاهم در مقابل تحجر و تعصب دفاع کنند و در مقابل اهریمن دروغ حاکمیت، اهورای راستگوی مردمی باشند.

اگر شرکت در انتخابات به گفته خامنه ای، مهر تائیدی بر نظام، مهر تائیدی برخشونتها و اعدامها و حق کشیها و تبعیضهای جمهوری اسلامی است، تحریم آن، پایبندی به آزادی و برابری و عدالت است. هرفردی که در ایران اعدام شده است، هر شهروندی که سوز تازیانه را بربدن خود چشیده است، هر زندانی سیاسی که آزادی را فریاد زده است، هر زحمت کشی که گرسنگی و تحقیر خود وخانواده اش را کشیده است، هر جوانی که به بیکاری وتباهی فروغلطیده است هر کدام دلیلی بر این هستند که نظام مستبد را باید تحریم کرد. این کمترین انتظاری است که مردم آزادی خواه از اپوزیسیون دارند. به این مطالبه باید احترام گذاشت و پاسخ مثبت داد.

تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت, ۱۳۹۲ ۹:۵۶ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

سخن روز

حملۀ تروریستی در مسکو را محکوم می‌کنیم!

روشن است که چنین حمله‌ای نیاز به تیمی حرفه‌ای و سازماندهی و تدارکی نسبتاً طولانی و گسترده دارد. در عین حال، زود است که بتوان تحلیل جامع و روشنی از ابعاد پشت پردۀ این جنایت و اهداف سازمان‌دهندگان آن ارائه داد. هدف از این یادداشت کوتاه نیز  در وهلۀ نخست مکثی است بر قربانیان این حمله و حملاتی از این دست. قربانیانی که تنها سهم‌شان از سازمان‌دهی و تدارک چنین جنایاتی و علل پشت پردۀ آن، هزینه‌ای است که با جان و سلامتی‌شان می‌پردازند.

مطالعه »
یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
آخرین مطالب

حکم اعدام توماج صالحی: جامعه جهانی واکنش نشان دهد!

صدور حکم اعدام برای ابراز عقیده و خلق اثر هنری، نشانه استیصال حکومت و هراس از اعتراض‌های مردمی است. جامعه جهانی و مردم ایران باید به این حکم غیرانسانی به شدیدترین وجه واکنش نشان دهند.

جنایتی مدهش بر متن جنون ناسیونالیستی

بنا به برآوردهای مختلف، فاجعه‌ی نابودی ارامنه در بازه‌ی زمانی ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ تلفاتی تا یک و نیم میلیون تن بر جای گذاشت که اعتراف همگانی به تعداد ۷۰۰ هزار قربانی، قطعی است.

در یک قدمی شکست

این دولت نتانیاهو است که دستور کار فاجعه‌باری را که ما را به اینجا رساند، اتخاذ کرد و این دولت اوست که سیاست انتقام‌جویی و خودکشی را در پیش گرفت. وای بر ما اگر همین افراد اکنون اجازه داشته باشند که مهمترین تصمیمات استراتژیک و سیاسی در تاریخ اسرائیل را اتخاذ کنند.

یانیس واروفاکیس اجازه نمی‌دهد که دهانش را ببندند!

اگر در دهه ۱۹۳۰ زندگی می کردیم، به عنوان اروپایی‌ آزار و اذیت یهودیان را اولویت اصلی خود قرار می دادیم. اگر این زمان نسل کشی در رواندا یا بوسنی بود، ما آنها را در اولویت اول قرار می دادیم. این وظیفه ماست.

یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد جان‌باختگان کشتار تپه‌های اوین – جنایات هیچ استبدادی به فراموشی سپرده نمی‌شود!

در چهل‌ونهمین سالگرد جان‌باختن مبارزان آزادهٔ راه میهن و مردم، به نام همهٔ فداییان خلق، یاد و نام آنان را بزرگ می‌داریم و در برابر عزم تا پای جان آنان در رزمشان در راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در میهن عزیزمان سر به تعظیم فرومی‌آوریم.

مطالعه »
پيام ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد جان‌باختگان کشتار تپه‌های اوین – جنایات هیچ استبدادی به فراموشی سپرده نمی‌شود!

در چهل‌ونهمین سالگرد جان‌باختن مبارزان آزادهٔ راه میهن و مردم، به نام همهٔ فداییان خلق، یاد و نام آنان را بزرگ می‌داریم و در برابر عزم تا پای جان آنان در رزمشان در راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در میهن عزیزمان سر به تعظیم فرومی‌آوریم.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

حکم اعدام توماج صالحی: جامعه جهانی واکنش نشان دهد!

جنایتی مدهش بر متن جنون ناسیونالیستی

در یک قدمی شکست

یانیس واروفاکیس اجازه نمی‌دهد که دهانش را ببندند!

سیاست حجاب اجباری یک سیاستِ شکست خورده است

مهمترین مساله در کشور ما هنوز و همچنان آزادی و دمکراسی است.