خمینی همچون یک بلای آسمانی بر میهن ما نازل شد؛ اما او هیچگاه نمیتوانست به تنهائی به یک نیروی آسمانی تبدیل گردد. بلکه مردم این سرزمین او را در ماه دیدند و او خود از حضورش در ماه بی خبربود.
سرتاسر تاریخ میهن ما مملو از افسانه ها است.مردم این سرزمین هر چیزی را که خواستند باور کنند؛ ابتدا از آن یک افسانه ساختند و سپس بدان گرویدند!!.زمینه های تاریخی ظهور خمینی هنوز بطور کا مل در ایران وجهان اسلام بررسی نشده است؛ چون سقوط ریشه ائی خمینیسم هنوز در اندیشه ها صورت نگرفته است پس او هنوز در میان ما است. او هنوز بر بخشی از نیروهای سیاسی میهنمان فرمان میراند. نیروهای سیاسی اصلاح طلب حکومتی وغیر حکومتی از خمینی همواره به عنوان پیشتاز مشی سیاسی خود نام می برند وهر گز از راه وروش او تبری نجسته اند؛ بلکه تمام اعمال سیاسی او را به عنوان راهنمای عمل خویش همچنان پذیرفته اند. این پذیرش فقط یک پیام خطرناک را می تواند برای ما داشته باشد؛ که در هر زما ن خاصی آن نیروها می توانند به سیاق خمینی عمل کنند. اساسا خط طالبانی وانواع و اقسام جناح های عقب مانده رژیم. خطر اصلی را درواقع همین بخش اصلاح طلب به وجود خواهند آورد. چرا که آنها در دفاع دروغین ازدمکراسی اسلامی برنامه ریزی کرده اند تا خط خمینی وعمر رژیم را طولانی نمایند. این مسئله در همین جا ختم نمی شود؛ چرا که نیر وهای سیاسی مقلد خمینی از جانب بخشی از اپوزیسیون غیر مذهبی همچون؛حزب توده؛ راه توده؛ اتحاد جمهو ریخواهان وشخصیت ها ونویسندگان و روزنامه نگاران همچون احسان نراقی و مسعود بهنود و ماشاالله شمس واعظین وغیره حمایت جدی می شوند.
نیروهای فوق الذکر وظیفه مشروعیت بخشیدن به شیفتگان راه خط امام را خواسته و یا نخواسته به عهده
گرفته اند. بدون حمایت این نیروها از خط امام؛ انقلاب خمینی پیروز نمی شد و خط هوداران وی در دوره کنونی ظفرمند نخواهد شد. شاید خواننده از نگارنده سئوال نماید که سازمانها غیر مذهبی ذکر شده دارای چندان نیروئی نیستند که همچون همیاری را سبب شوند. در پاسخ میتوان گفت؛ بدون حمایت شمس آل احمدها در دوره شاه؛ پیروزی خمینی محرز نمی شد. اینرا شمس آل احمد در یکی از نوشته هایش پیش گوئی کرده بود.((تحت عنوان این که کار آخررا حاج آقا می کند!!)) این نیروها در واقع لازم وملزوم یک دیگر هستند. یکی از آنها به تنهائی کارائی ندارد. دو همزاد مکمل هم هستند که باید جوهره اشتراک آنها را بررسی نمود.که از حوصله این مقاله خارج است. درجریان اعتراضات قتلهای زنجیره ائی یک بار ولی فقیه خامنه ائی گفته بودکه ؛ در دوره های سابق جنایات بیشتری صورت گرفته بود تا نسبت به دوره کنونی!! اگرجنایت ها را براساس تعداد قربانیان مقایسه کنیم ایشان درست می گویند؛ اما ایشان فراموش می نمایند که خود وی هم از مهره های کلیدی دوران جنایات خمینی بودند. اما نامبرده ناشیانه جنایات ارتکاب شده از طرف رهبر قبلی را تائید مینماید تا خودرا از مهلکه اعتراضات خلاصی بخشد و با کلامی دیگر می خواسته به معترضین بفهماند چرا در دوره خمینی جرات اعتراض علنی را نداشته اید وهمه کاسه و کوزه ها را برسر من خرد می کنید. حالا همین شخص ریا کار به مناسبت سالگرد مرگ خمینی بالای منبر رفته و در وصف خمینی مداحی می کند؛ باید گفت(( روز گار غریبی ست))یک بار برای منزه جلوه دادن خویش تمام جنایت ها را به دوره گذشته منتسب می کند و یک بار برای مشروعیت خویش خود را به خمینی وصل می نماید!! اخیرا یک تشکیلات ذهنی را به راه انداخته اند که خمینی را در دوران حیات سیاسی خویش در بعد از به قدرت رسیدنش بسیار مصلح و عارف و مردم سالار جلوه دهند که همه اینها نزد نسل ما جائی از اعراب ندارد چرا که نسل ما در چگونه به قدرت رسیدن او و ریاکاری او هیچ شک و شبه ائی ندارد. همه این تبلیغات برای نسلی است که در آن دوره در حیات نبود و بنابراین شاید بتوانند آنها را خام نمایند که این تبلیغات دروغین باید با روشنگری نسل قدیمی ها افشا گردد. خمینی یک بار گفته بود مجلس مرکز همه قانونهاست!! این را در دوره ریاست جمهوری بنی صدر گفته شده بود که اکثریت نمایندگان ازهوادران خمینی بودند و درعین حال ضد بنی صدرهم بودند. که در همان دوره با یک کودتای سرکوب گرایانه بنی صدر را از ریاست جمهوری خلع ید نمودند. معلوم نشد آن یازده ملیون رای مردم به آقای بنی صدر به کجا رفت؟؟خمینی شرایط سنج بود
اودر جائی دیگر گفته بود که میزان رای مردم است که در شرایط خاصی این گفته هم استفاده سیاسی داشته است ؛ اگرغیر از این است حالا چرا رای مردم را میزان قرار نمی دهند. این درحالیست که طبق
قانون اساسی خودشان تا ظهور مهدی (عج) حکومت از آن ولایت فقیه می باشد. پس در این صورت رای مردم میزان نیست بلکه رای نیروهای ماوراطبیعه تصمیم گیرنده می باشند. معلوم نیست بالاخره مردم ایران بین قدرت رای خود و رای نیروی غیر قابل روئیت به کدام یک ارجحیت بدهند!!!