آزادگی و آزاد زیستن انسان چیزی جز تلاش او برای آزادی یک ملت و در ابعادی گسترده حهان انسانی نیست! تلاش برای درهم شکستن زنجیر استبداد است و برکشیدن نام تحقیر شده ملت خود براوج.
برخاستن، قامت افراشتن و نشان دادن توانائی های یک ملت است، زمانی که دست در دست هم آزادی را فریاد می زنند و بی هراس در چشمان سرکوبگران می نگرند.
به هراسشان می افکنند. صفوفشان را درهم می ریزند. مهر جاودانگی و جاودانه شدن خود را بر درفش آزادی نقش می زنند.
درفشی افراشته شده در ضمیریک ملت. بیادگار مانده از مردان و زنان مبارز هر سرزمین.
چه شگفت انگیز سرزمینی است، ایران زمین! که مهرش و عشق به آزادیش چنان با جان عجین گردیده که استبداد حاکم شده بر آن هرگز قادر نیست طولانی مدت دوام بیاورد و در هراس از خروش و بر آمد مردم نباشد.
چرا که پیوسته دلاور مردان و دلاور زنانی بودند که با دلاوری و پایداری خود بر خواست عدالت و آزادی از حرمت و کرامت انسان برای یک زندگی آزاد و شکوهمند در سایه یک همبستگی ملی در فضائی دموکراتیک و انسانی دفاع کرده و حماسه آفریده اند و سرمشق شدند.
حماسه آفرینانی که از میان مردم عادی برخاستند، در برابر ظلم حاکمان قد علم کرده و عقوبت سخت چنین سرکشی و آزاد سری را به بهای رنجی گران تحمل کردند. نام خود به آزادگی بر کشیدند و در قلب مردم جای گرفتند. این رمز پایداری تاریخی یک ملت در سایه قهرمانان ملی خویش است. تاریخ این سرزمین هرگز خالی از نام این مبارزان راه آزادی نبوده است.
رمز عبور غرور انگیز یک ملت است در گذر از گذرگاه هائ سخت و تاریکی که حکومت های مستبد بر سر راه ملت ها می نهند! تا مانع از رسیدن آن ها به دشت سرسبز آزادی که پایان حکومت تاریکی و مرگ تمامی حکومت های استبدادی است، گردند.
“ماکسیم گورکی” افسانه ای دارد بنام” قلب فروزان دانکو” جوان آزاده ای که برای نجات قوم خود از تاریکی جنگل قلب خود را از سینه بیرون می کشد و بر سر دست می گیرد. قلبی فروزان و آتشین که می سوزد و راه عبور بسمت چمنزاران را روشن می کند. سرانجام به بهای جان و سوزاندن قلب عاشق خود مردمان سرزمینش قدم به روشنائی می نهند.
سرزمین محبوب من نیز هرگز خالی از این قهرمانان نبوده است. قهرمانانی که در هر دوره قلب عاشق خویش بر سر دست گرفته با تاریکی حاصل از حکومت تاریک اندیشان به مبارزه برخاسته اند! تا تاریخ آزادی خواهی و عشق این ملت به آزادی را رقم زنند.
امروز زنان آزاده این سرزمین هستند که پیشاپیش مردان با شهامتی ستودنی حرکت می کنند. بی مهابا در مقابل گاو طوفان می ایستند، تسمه از گرده او می کشند. مرگ بر دیکتاتور را فریاد می زنند.
امروز دلاورزنی مبارز برخاسته از درون توده عادی مردم، با چهره آرام، مصمم، و بی هراس از جانیان حاکم! در مصافی نابرابر فریاد مرگ بر خامنه ای سر داده است. زنی که مهرش بر دل هر انسان خواهان عدالت و آزادی می نشیند و نیرو می بخشد. زنی که از زندان به بیمارستانش برده اند و در انتظار عمل قلب دردمند خویش است. توسط برادری که پا بپای او جنگیده ،شکنجه شده زندان کشیده! پیغام می دهد “مرا ترسی از حکومت فاسد نیست! حکومتی که ریشه هایش فاسد گردیده و باید کنده شود.” حکومتی سرتا پا فاسد! زنی که در در اوج بیماری مرگ بر دیکتاتور را فریاد می زند و از برادر می خواهد که پیام او را به ملتی که دیر گاهست در مبارزه با حکومت اسلامی است برساند.
چه غرورانگیز و زیباست تصویر یک خانواده صف کشیده در برابر بیمارستانی که آزاده زنی، بنام فاطمه سپهری از داخل آن پیام آزادی می دهد وبرادر پیام رسان او با شهامتی که نیرو می دهد و به پیروزیت امیدوار می کند پیام اورا باز گوئی می کند .
چنین ملتی را! چنین زنان ومردان آزاده ای را نمی توان در هم شکست، نمی توان در بند کشید! نمی توان کشت! چرا که آنها منادی کلامی هستند که هزاران جان عاشق، هزاران جوان برای طنین انداز شدن آن جان باختند. روح هزاران کشته شده راه آزادی بر فراز این سرزمین در حرکت است. نیرو می بخشد.
ما وام دار این روح های نگران وعزیزی هستیم که جان بر سر پیمان نهادند، تا از شرف و آزادگی ما در برابر هیولا های مسلط گشته بر این سرزمین دفاع کنند. وام دار شکوه و عظمت زنی بی ادعا که با دست های دستبند شده بر تخت بیمارستانی. همگان را به مبارزه فرا می خواند. بر شعار “زن،زندگی، آزادی” اعتبار بیشتر می دهد. زنی که سپهرش به فراخنای جهان است و عظمت انسان.
زنی که بار امانت می کشد و بر سر ایمان خود که همانا آزادی و آزادگی انسان است، می لرزد.
سپهر این سرزمین دیرمان هرگز از سپهرداران الهام بخش، از زنی مبارز، ساده اما با شکوه چون فاطمه سپهری ها خالی مباد.