احمدی نژاد روز چهارشنبه پنجم خرداد، در سفر خود به شهر کرمان زبان به انتقاد از روسیه در رابطه با همیاری این کشور با آمریکا در تدوین طرح تحریمهای جدید علیه ایران، و نیز توافق اخیر میان ایران ترکیه و برزیل گشود، و در سخنان بی سابقهای برای اولین بار همسایه شمالی کشورمان را مورد حمله لفظی نسبتا تندی قرار داد. در این سخنان انتقاد آمیز، احمدی نژاد چند محور را مورد توجه قرار داد، از جمله توضیح رفتار دیمیتری مدودف را مشکل خواند، تلویحا از عدم احترام متقابل روسیه در مورد ایران سخن گفت، و سرانجام روسیه را به قرار گرفتن در کنار دشمنان ملت ایران متهم کرد.
به فاصله اندکی و تنها ساعاتی پس از سخنان احمدی نژاد، سرگئی پیریخودکو، مشاور ارشد سیاست خارجی دولت روسیه در واکنشی تند به سخنان احمدی نژاد، گفت که دولت روسیه افراط گرایی سیاسی، عدم شفافیت و غیرقابل پیش بینی بودن تصمیم گیری های مقامات ایران را نمی پذیرد. وی همچنین احمدی نژاد را به “عوام فریبی سیاسی” متهم کرد و گفت که هیچکس تاکنون نتوانسته است از طریق عوام فریبی سیاسی قدرت به دست آورده و قادر به حفظ کردن آن باشد.
کاملا واضح است که سخنان طرفین بطور خیلی صریح و شفاف نشان دهنده بروز فاز دگرگونهای در روابط ایران و روسیه است، روسیهای که در سالهای اخیر در امر مناقشه بر سر پرونده اتمی ایران بطور عمومی در کنار ایران قرار داشت، و جمهوری اسلامی متقابلا روی سیاستهای روسیه در عقب راندن سیاست تهاجمی امریکا حساب ویژه باز کرده بود. سیاستهائی که اگرچه اینجا و آنجا روسیه بویژه با رای دادن به چند قطعنامه در شورای امنیت در کنار آمریکا قرار گرفت، اما هیچگاه این توافقهای ضمنی با غرب به آنچنان درجهای نرسید که موجبات نگرانی جدی کاربدستان جمهوری اسلامی را فراهم کند. اما اینبار با طرح امکان تحریمهای دیگری که سیاست نفتی ایران و امکانات سپاه را در جهان هدف قرار داده است، بحث جدی تر از آن شده است که حمایت روسیه از این طرح جدید را بتوان در آن حد غیر جدی شمرد که نتوان به آن به شیوهای بسیار اساسی نپرداخت. تنگناهای جدی دولت احمدی نژاد در حوزه های اقتصاد و سیاست چه در صحنه داخلی و چه در صحنه خارجی وضع را به جائی رسانیده است که جمهوری اسلامی اینبار توان پذیرش تحریمها ی احتمالی را به مانند سابق ندارد، و درست از این زاویه است که موضع گیری روسیه به عنوان یک عضو اصلی شورای امنیت برای آنها اهمیت بسیار جدی تری نسبت به قبل پیدا کرده است. اما چرا روسیه ظاهرا علیرغم روابط خوب با جمهوری اسلامی به چنین سیاستی روی آورده، و به هماهنگی بیشتری با سیاستهای غرب در این مرحله دست زده است؟
اولین دلیل خیلی واضح می تواند رد جانبی قراداد ژنو توسط ایران باشد، که بر اساس آن قرار بود ایران اورانیوم سه و نیم درصد غنی شده خود را به روسیه بفرستد، روسیهای که می توانست به عنوان اولین حلقه این چرخه تحویل سوخت اتمی، نفع اقتصادی کلانی را از آن خود کند. بخاطر رد قرارداد ژنو توسط حکومت، این نفع کلان را از دست داد و از این راه ضربه سنگینی متوجه روسیه شد. و البته در کنار بعد اقتصادی مسئله می توان به بعد سیاسی چنین امکان معاوضهای هم اشاره کرد، بدین معنی که در صورت عملی شدن طرح وین، روسیه می توانست به جایگاه ویژه تری از طریق حل مناقشه اتمی ایران چه در سطح منطقه و چه در سطح جهان دست یابد.
اما شاید مهمترین دلیل روسیه را بتوان در همین سخنان سرگئی پیریخودکو یافت که خیلی صریح و روشن به مواردی اشاره می کند که جای توجه بسیاری دارد. او از افراط گرائی سیاسی، عدم شفافیت، غیر قابل پیش بینی بودن تصمیم گیریهای سیاسی مقامات ایران و سرانجام از عوام فریبی آنان می گوید. فارغ از اینکه همیشه بخش جدی و مهمی از سیاست جهانی بر اساس همین خصوصیاتی قرار گرفته است که مشاور ارشد سیاست خارجی دولت روسیه بدان اشاره می کند، و دولت روسیه نیز خود یکی از مجریان آن بوده است (مورد عدم راه انداختن نهائی پروژه نیروگاه اتمی بوشهر می تواند یکی از نمونههای آن باشد)، اما همان سیاستی را که احمدی نژاد بویژه در یک سال اخیر حکمرانی خود در عرصه داخلی پیش برده است، در عرصه خارجی نیز به درجاتی متفاوت پیش برده است. در زمینه داخلی نمونههای چنین سیاستی فراوانند. در مورد افراط گرائی می توان به کشتار و شکنجه مردم و مخالفان اشاره کرد، در مورد عدم شفافیت به نمونه جلوگیری نمایندگان حامی وی در مجلس از طرح تحقیق و نظارت بر بازداشتگاهها، و سرانجام در زمینه عوامفریبی سیاسی نمونه شاخص آن می تواند ارائه آمارهای جعلی از اقتصاد کشور و عدم آوردن نفت بر سر سفره مردم باشد، مسئلهای که احمدی نژاد وعده آنرا داد، اما خلاف آن عمل کرد. در صحنه جهانی نیز چنین سیاستی پیش برده شدهاست، که کاملا تاثیر منفی بر متحدان و دوستان ضمنی جمهوری اسلامی گذاشته است. برای کشوری مانند روسیه که دارای روابط مهم تجاری، صنعتی و سیاسی با جهان غرب است، تاب آوردن چنین سیاستهائی لااقل در میان مدت امکان ناپذیر است، و این کشور نمی تواند تمام روابط دیگر جهانی خود را بر سر چنین بازی خطرناکی در گرو بگذارد. اگر احمدی نژاد در عرصه داخلی با استفاده از فشار، سرکوب و کشتار مردم تا حال قادر به پیشبرد چنین نگرش و روشی از سیاست و فن به اصطلاح کشورداری بوده است، اما در عرصه جهانی با فقدان چنین ابزارهائی مواجه است، امری که خیلی سریع می تواند دولت کودتائی وی را با بحرانها و مشکلات بسیار جدی روبرو کند، که البته مواجه هم کرده است.
از قدیم گفتهاند که سیاست داخلی و خارجی دو رویه مکمل همدیگر هستند، دو رویه که از یک منطق و نگرش تغذیه می کنند. انتقال تمام آن خصوصیاتی که مقام روسی از آن سخن می گوید از عرصه داخلی به عرصه خارجی توسط احمدی نژاد، امریست که خیلی زود یقه دولت احمدی نژاد را گرفته است. اما آیا او را برای گریز و رهائی از آن در آستانه دشوارتر شدن شرایط، امیدی هست؟ چنین می نماید که احمدی نژاد و دولت کودتا کماکان مصمم به ادامه همین روشهای مورد قبول خود در پیشبرد سیاست چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی هستند، و آنان را سودائی در سر در جهت تغییر آن نیست. تغییر در روش سیاست خارجی نیاز به تغییر در روش سیاست داخلی دارد. بحران اتمی از سر گذرانیده نمی شود مگر به یمن ایجاد فضائی دیگر در کشور. البته اگر اصولگرایان افراطی را سودائی در رفع نهائی آن در سر باشد.