با انتشار خبر درگذشت زنده یاد مهرداد مشایخی، موج بزرگی از دریغ و اندوه پیکره نیروی دمکرات – سکولار ایران را فراگرفته و به وسعت آن را در می نوردد. ازاعلام این خبر شوم اما قابل انتظار هنوز یک روزهم نگذشته است که بر بستر ابراز تاسفهای بسیاراز این فقدان، بزرگیهای این اندیشمند سیاسی و این جامعه شناس پیکارگر، یک به یک و از زوایای مختلف توسط جریانها و افراد متعدد برشمرده می شود. با رفت مهرداد، همه ما گوهر بزرگی را از دست داده ایم.
نخستین بار او را مهر ماه سال ۷۲ در سفرم به امریکا دیدم و انگیزه این دیدار، آشنایی ام بود در همان سالها با مقالات نظری ژرف، روشنگرانه و درس آموز این فدایی نواندیش که البته فدایی گری را تنها تاریخ خود می دانست و نه دیگرهویت سیاسی- سازمانی خویش. او در تقسیمات بعد از انقلاب سازمان، از اکثریت فاصله گرفت، منشعبین اقلیت را همراهی کرد و کوتاه زمانی بعد، اقلیت را نیز با خود بیگانه یافت. درهمان دیدار کوتاه مان، براین نکته تاکید داشت که “چریک فدایی، با آن که درعرصه اندیشه سیاسی میراث قابل اعتنایی ندارد، اما در جسارت برای گذر از قالبهای فکری و مستقل اندیشی، از ماندگارترین های سیاست و اندیشه سیاسی در ایران است و درست بر همین بخش از میراث است که می باید ایستاد”. او با اعلام خوشحالی اش از گستره نوین فکر و عمل در جنبش چپ و فدایی ایران، می گفت که همه چیز را باید دوباره اندیشید؛ و وقتی پرسیدم که “مصداق امروزین این بازاندیشیها و نوسازیهای فکری را در چه می بینی؟” چنین جوابم داد: “عدالت اجتماعی فقط بر بستر دمکراسی، و دمکراسی با جانمایه آزادی”.
او در میان آن خیل وسیع فدایی تبارها که نواندیشی و بازنگری در همه عرصه ها را آغاز کرده بودند – و ازهر شاخه از تقسیمات آن- در زمره برجسته ترینها بود و اگر قرار باشد که در میان آنان درجه بندی شود باید بگویم که مهرداد مشایخی در نوک پیکان این تحول قرار داشت. او یک پیشاهنگ واقعی در عرصه کنکاشهای فکری بود، با ذهنی باز و خلاق، بسیار خوش فکر و بس آزاده. تدریس و پژوهش علمی او را یار شده بود در تحلیل و تبیینهای مورد اتکایش در روندهای سیاسی و اجتماعی ایران. او نقد تفکر وعمل سیاسی گذشته را همراه کرده بود با ایستادن بر روش و دانش نوین جامعه شناسی و بر نگاه تازه به تحولات ساختاری و فکری جامعه ایران پس از انقلاب. همین هم در او آمادگی پیشاپیش برای مواجهه با تحولات سیاسی نوین جامعه را تولید می کرد و نیز بازتولید مداوم روحیه انتقادی در او به همان طرح نویی را که در دوره “اصلاحات”، بستر عمل جامعه و خود این جامعه شناس شده بود. او رشد مداوم مدرنیته در دل جامعه اسیر حکومت واپسگرا، گرایش انفجاری در جامعه نسبت به سکولاریسم همچون پرچم مقاومت اجتماعی در برابر حکومت دینی را، دمکراسی خواهی فزاینده در صفوف جامعه برابر استبداد ولایت فقیهی، و لزوم “محاصره مدنی” حکومت توسط جامعه مدنی و مؤلفه های اجتماعی مبتنی بر انواع تبعیضها را، به روشنی دریافته بود و در راه ترویج آنها و گفتمان سازیهای ناظر بر آنها فعالانه تلاش می کرد. خدمات او در این عرصه از روشنگریها و رهجوییها، برای همیشه در تاریخ ایران خواهد ماند.
او در زمره پیشاهنگان جامعه روشنفکری ایران بود و تا آخرهم چنین ماند. من درگذشت مهرداد مشایخی را به همسر، مادر و پدر، بستگان و همه یاران او و بویژه همراهان سیاسی اش در سازمان جمهوریخواهان ایران تسلیت گفته و از درگذشت این انسان فرهیخته، عمیقاً ابراز تأثر می کنم.