سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۲:۵۱

سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۲:۵۱

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم...
نتانیاهو کاخ سفید را نادیده می‌گیرد، زیرا انجام این کار هیچ هزینه‌ای ندارد. در سال ۱۹۸۲ رونالد ریگان، مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل را پس و کشتار فسطینیان در پی تهاجم...
۱ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
غم دیگر
شنیدستم غمم را میخوری، این هم غم دیگر، دلت بر ماتمم می‌سوزد، این هم ماتم دیگر
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
پایان تلخ یک ریاست جمهوری
بایدن می‌داند که باید برود، اما این بدان معنا نیست که از این موضوع خوشحال است. ننسی پلوسی کسی بود که با هوش و ذکاوت سیاسی به رئیس‌جمهور گفت که...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
کاش میشد
کاش میشد چهره ها رنگ پریشانی نداشت، برق تیز خنجر و کینه نداشت. مثل دریا بود شفاف و زلال، مثل ابریشم نرم لطیف
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور
ایجاد، تقویت و توسعه و حفظ نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و سیاسی باید در کانون برنامه های افراد، شخصیت ها و احزاب و سازمان ها قرار داشته باشد، چه...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴
بر اساس بیانیۀ دادگاه بین‌المللی دادگستری، سیاست‌های شهرک‌سازی و بهره‌برداری اسرائیل از منابع طبیعی در سرزمین‌های فلسطینی نقض قوانین بین‌المللی است. دادگاه، گسترش قوانین اسرائیل به کرانۀ باختری و بیت‌المقدس...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان
قوانین نابرابر، عدم حمایت‌های لازم و محیط‌های مردسالارانه، زنان را از مشارکت فعال در سیاست بازمی‌دارد. حضور کم‌رنگ زنان در سیاست به معنای نبود صدای نیمی از جمعیت در تصمیم‌گیری‌های...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری

انتخابات فرانسه و چپ گروگان گرفته شده!

تاموقعی که چپ بجای عمل و استراتژی واقعا مستقل به بازی در بساط بورژوازی سرگرم است، چه خود آگاه باشد و چه نه، کاری جزرساندن سوخت به معرکه انتخاباتی (وغیرانتخاباتی) بورژوازی، بازتولید آن و بردن کارگران حامی خود به سوی سراب، انجام نمی دهد. چپ برای خروج از این گرداب تباه کننده چه می تواند بکند؟

تحولات فرانسه همیشه اهمیتی فراتر از مرزهای خود بویژه در اروپا داشته اند. حتی انتخابات هم از این امر مستثنی نبوده و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بویژه در شرایطی که سرمایه داری دستخوش بحرانهای حاد و ساختاری است و سیاستهای نئولیبرالیستی بورژوازی آماج اعتراض و نفرت وسیعترین توده های کارگر و زحمتکش و اکثریت بزرگی از شهروندان قرار دارد، توجه بیشتری را بسوی خود جلب کرده است (نباید فراموش کرد که ائتلاف آلمان و فرانسه بطورمستقیم موتور پیش برنده و دیکته کننده این سیاست بر ده ها کشوراروپائی است) . با رشد آراء شبه فاشیستها در کازارهای انتخاباتی فرانسه در طی یک دهه اخیر (بربسترمسائلی چون بحران گذار از دولت-ملتها به سوی اتحادیه های بزرگ منطقه ای و قاره ای، بحران مهاجرت و رکود اقتصادی و بیکاری)، معرکه انتخابات بیش از پیش داغ شده و با شرکت ۸۰ درصدی و گاهی بالاتر از آن همراه است. درعین حال براساس نظرسنجیها، فرانسه از معدود کشورهای بزرگ سرمایه داری است که در آن اکثریت بسیار قاطع مردم آن با ریاضت اقتصادی و سیاست آزادسازی سرمایه از قیدوبندها، مخالف اند. در چهارچوب تشدید وخامت بحران منطقه یورو، اقتصاد فرانسه هم بیش از پیش بحرانی شده و خطرتنزل رتبه اعتباری آن در بازارسرمایه وجود دارد. علاوه برناکامی سارکوزی در وعده های اقتصادی اش، برخی عوامل دیگر نظیر دنباله روی و نزدیکی بیش از حد وی نسبت به آمریکا که بجای سنت استقلال نسبی مواضع اروپا در برابرآن (مثل جنگ عراق)، فرانسه عملا نقش سنتی انگلیس در نزدیکی به آمریکا و حتی کاسه داغ ترازآش را بازی کرده است. در سالهای اخیرنزدیکی بیش از حد دولت فرانسه به راست آلمان و مرکل و همراهی با آن نیزمزید برعلت شده است. او باافزایش تمرکزقدرت در دستان خود، موج سواریهای چندش آورش بر روی برخی شعارهای رقبایش و حساسیتی که بدلیل عدم پای بندی به پاره ای هنجارهای جا افتاده نهاد ریاست جمهوری در افکارعمومی فرانسویان بوجود آورده است، همه و همه دست بدست هم داده و انتخابات فرانسه را به چالش بزرگی برای او و حزبش و نیزبخش مهمی از طبقه حاکم و از جمله سرمایه مالی و بانکهای حامی او تبدیل کرده است. همسوئی همراه با رقابت سارکوزی با شعارهای شبه فاشیستها نظیرمسأله مهاجرت، که زمانی لوپن او را به دزدی شعارهای حزب خود متهم کرده بود، برکسی پوشیده نیست. مجموعه این مسائل دست بدست هم داده وصف آرائی داغ انتخاباتی را بوجود آورده است. نتیجه دوراول انتخابات تقریبا با آنچه که در اکثر نظرسنجیهای متعدد پیش بینی می شد مطابقت داشت. در دوراول “سوسیالیستها” با اندک اختلافی پیش افتادند و در میان سایرطیفها، آراء راست افراطی و تاحدی جبهه چپ با کاندیداتوری (ژان لوک ملانشون) قابل توجه بود. گرچه ملانشون آنطورکه در پاریس رأی آورد به عنوان نفرسوم، نتوانست در سطح سراسری بدست آورد و جبهه چپ با کمی بیشتراز ۱۱% در جایگاه چهارم پس از راست افراطی و کاندیدایش مارین لوپن قرارگرفت.

مبارزات درون سیستمی یا علیه سیستم؟

گرچه چپهای فرانسه در این دوره با توجه به بحران گسترده سرمایه داری و چالشهائی که راستها و نظام سرمایه داری با آن مواجه شده اند و با توجه به برآمدفضای ضدسرمایه دارای در مقیاس جهانی و رویکرد جوانان به مبارزه ضدسرمایه داری، با شعارهای بالنسبه رادیکال تری در مقایسه با گذشته وارد صحنه رقابت انتخاباتی شده اند، اما واقعیت آن است که این مبارزات علیرغم داشتن برخی رنگ و بوهای ضدسرمایه داری و ضدسیستمی و دادن شعارهائی چون جمهوری اجتماعی ششم، هم چنان درون سیستمی بوده و در چهارچوب سازوکارها و زمین بازی نظام سرمایه داری صورت می گیرد. سرمایه داری برای تأمین نرخ سود بیشتر و در کشاکش بحران و مبارزه طبقاتی و تثبیت موقعیت خود، دایما در تلاش برای بازتولید خود قراردارد و این کار را اساسا از طریق استثمار، مسلط کردن گفتمان خود بر کارگران و زحمتکشان و روشنفکران، و ایجادساختارهای سلسه مراتبی و تحت کنترل خود به عمل می آورد. در همین رابطه از مکانیزم رقابتهای انتخاباتی و احیانا دست بدست شدن قدرت سیاسی در محدوده بازیگران وفاداربه اساس نظام سرمایه داری، هم چون موج شکنی برای کنترل امواج نارضایتی عمومی و روانه ساختن مبازات ضدسرمایه به شن زارها نهایت بهره را می گیرد. تناوب و چرخش قدرت صوری (بین راست و سوسیال دمکراسی) در این سیستم تنها برای کنترل منازعات طبقاتی و نجات نظام صورت می گیرد. این تجربه نه فقط در فرانسه در طی دهه ها به اثبات رسیده است و یک تجربه تاریخی مسلم است، بلکه در سایرنقاط جهان چون انگلیس و آلمان و ایتالیا و اسپانیا و یونان و… هم محک خورده است (در آمریکا این گردش قدرت بین نخبگان سیاسی طبقه حاکم بامشخصات و رنگ و بوی دیگری که معرف مدل نوع آمریکائی دوحزبی لیبرال و محافظه کار است پیش برده می شود) . واقعیت آن است که نقش سوسیال دموکراتها بویژه در طی چند دهه اخیرِتعرض نئولیبرالیسم، جز خدمت بی ریا و تمام عیاربه سرمایه داری برای گذراز بحران و بویژه کنترل امواج نارضایتی عمومی نبوده است. این نقش ارتجاعی و ضدانقلابی را در یونان توسط حزب “سوسیالیستی” که برای مدت طولانی در قدرت بودند، بویژه در سالهای اخیر و در مواجهه با بحران و سرکوب شورش مردم یونان شاهدبودیم. در اسپانیا و در آلمان شرودر و در انگلیس بلر و… همه جاشاهد آن بودیم که آنها خود تبدیل به پیش برندگان قهار سیاستهای نئولیبرالی شدند. اگریک مبارز ضدسرمایه داری نخواهد باسرمایه داری کناربیاید و به رفرم های جزئی و ناپایدار و عموما نمایشی و مقطعی آن دل خوش کند، و نخواهد چشم خود را برعملکرد واقعی و تجربه شده سوسیال دموکراتها به بندد، هرگزنمی تواند باین گونه جریانات برای ایجاد تحول و تغییردر سیستم حاکم دخیل به بندد و اسب خود را به گاری آنها به بندد.

مدل فرانسوی صف آرائی انتخاباتی البته ویژگیهای خود راهم دارد، اما خارج از کارکرد عمومی آزمون کلی سوسیال دموکراسی اروپا نیست. تجارب گذشته خود فرانسه و از جمله نخست وزیری ژوسبن و یا پیش از آن نیزهمین واقعیت را تأیید می کند. در این گونه صف آرائیهای انتخاباتی وغیرانتخاباتی معمولا دو حزب اصلی راست و شبه چپ وجود دارند که ضمن داشتن برخی اختلافات در شیوه ها و حداکثردر شتاب پیشبردسیاستهای مشترک، در حفظ نظام و نجات آن از بحران اتفاق نظردارند. در کنارآنها طیف رنگارنگی از سازمانها و احزاب کوچکتردر هردو سو وجود دارند که معمولا در اتئلاف و همسوئی و بده-بستان باجریانات نزدیک به خود برای بدست آوردن سهمی از قدرت تلاش می کنند.

در واقع راست به مثابه نماینده تیپیک و تمام عیارطبقه سرمایه داری، سیاستهای خود را به جامعه دیکته می کند و تا آنجا که می تواند خود مجری مستقیم آن است. و وقتی هم با بحران و امواج نارضایتی (که در نظام سرمایه داری اجنتاب ناپذیراست) مواجه می شود و قادر به ماندن نیست، از طریق مکانیزمهای انتخاباتی جای خود را به فراکسیون دیگری از کمپ بورژوازی با چهره بزک شده می سپارد. و آنها نیز همان سیاستهای جناح راست را که در اصل توسط طبقه سرمایه دار دیکته شده است به پیش می برند. با این تفاوت که بازدن ماسک سوسیال دموکراسی و شبه چپ برچهره خویش، و باخیانت به وعده و وعیدهای داده شده، صفوف طبقه کارگرو سایرلایه های معترض و جنبش چپ را متشتت و غیرمؤثرمی کنند. و باین ترتیب است که سرمایه داری جوییارهای مبارزه طبقاتی در حال گسترش را بطور سیستماتیک به شن زارها کانالیزه می کند.

چپ و گرداب تباه کننده!

وقتی این سؤال مطرح میشودکه رمز و رازماندگاری سرمایه داری چیست و چگونه علیرغم این همه بحران و نارضایتی سلطه خود را حفظ و بازتولید می کند؟ بسیاری از چپهای رفرمیست، فیلسوفانه شانه بالاانداخته و از سرلاقیدی و بی مسئولیتی آن را به فقدان آلترناتیو وعدم آمادگی طبقه کارگرنسبت داده و به توجیه معقول جلوه دادن گزین بد در برابربدترو بازی در بساط بورژوازی می پردازند. غافل از آن که آلترناتیو از آسمان و بصورت یک پارچه نازل نمی شود و اگرراست می گویند، قاچ زین را به چسبند و خود به مثابه بخشی از آن آلترناتیو در پراتیک عملی و نظری، مشی مستقل پیشه کرده و از مشارکت در چرخه بازتولید نظام خود داری ورزند. تنها باین ترتیب است که سرمایه داری می تواند در اوج بحرانها و نارضایتیها که مورد سؤال و حمله عمومی قرار می گیرد، مجددا خود (باچهره بزک شده و یاغیربزک شده) آلترناتیو خویشتن می شود و هرباراز نو سربلند می کند. در این فرایند بازتولید (از جمله انتخابات)، متأسفانه بخشهای وسیعی از چپ که خود را رادیکال و ضدسرمایه داری می نامند، با الصاق خود به چرخه بازتولید سیستم موجود به بخشی از مصالح آن تبدیل می شوند. امری که در فرانسه امروز می گذرد مصداق کاملی از همین وضع است. توجیه این سیاست به عنوان جذب پایگاه توده ای، عذربدتراز گناه بوده و هیچ تغییری در این واقعیت بوجود نمی آورد. چرا که آنها در اصل برای بورژوازی و رفرمیسم پایگاه توده ای بوجود می آورند و از قضا چنین پایگاهی هرچه قدر گسترده تر باشد وجه رفرمیستی این گونه احزاب و سازمانها بیشترمی شود. حتی یک مورچه در حمل دانه بسوی لانه خود اگردر مسیری با دشواری و موانع مواجه شود، تلاش می کند در حرکتهای بعدی مسیرخود را عوض کند، . با این همه، چه حکمتی است که طی ده ها سال و بیش از آن، سوسیال دموکراتها و طیفهای دیگری از چپها که این راه را آزموده اند و عواقب آن را با گوشت و پوست خویش لمس کرده اند، اما هم چنان اصراربه بازی در زمین بورژوازی دارند، و “انتخابات” آزمون و پراتیک اصلی آنها را تشکیل می دهد.

واقعیت آن است که داشتن برخی ادعاهای ضد سرمایه داری کافی نیست. اگراین ادعاها در عمل و پراتیک اجتماعی نتواند تبدیل به مشی و استراتژی ضدسیستمی و تاکتیکهای منبعث از آن شود، دارندگان چنین ادعاهائی دارند در چرخه بازتولید سیستم سرمایه داری عمل می کنند. از همین رو است که چپ و هرمدعی ضدسرمایه داری باید دایما از خود به پرسد که چه نقشی در بازتولیدسیستم حاکم دارد و چگونه می توان از آن فاصله گرفت؟.

وقتی آقای ملانشون-به نمایندگی از جبهه چپ- بلافاصله پس از برگزاری انتخابات دوراول در میان هواداران خود در پاریس می گوید “من از شما تقاضا می کنم ششم مه، بدون این که در مقابل (رأی خود) چیزی بخواهید، برای فراهم ساختن زمینه شکست سارکوزی درنگ نکنید، گویی برای پیروزی خود من در انتخابات شرکت می کنید”، نه فقط بروشنی گروگان بودن جبهه چپ توسط اردوی رفرمیسم را به نمایش می گذارد، بلکه نشان میدهد که او و احزاب حامی اش چنان در این بازی فی الواقع باخت باخت، ممارست پیداکرده اند و باصطلاح درس خود را حفظ اند که نیازی به تصمیم گیری از طریق گشودن بحث با بدنه برای تصمیم گیری حول موقعیت کنونی نمی بیند. گوئی که میلیونها رأی دهنده به شخص وی رأی داده اند و نه به مطالبات و خواستهای خود که اکنون باید از آنها بگذرند! در هرحال جمع کردن ناراضی ترین بخش جامعه و طبقه کارگر و روشنفکران و ریختن سخاوتمندانه آن در سبد حزب سوسیالیست در برابر سارکوزی (که آئینه تمام نمای این نوع صف آرائیهای انتخاباتی است)، بخوبی آچمزشدگی این چپ و پیوندش با سیستم حاکم برجامعه و مشارکت حتی فعال در چرخه بازتولید بورژوازی و وضعیت موجود را به نمایش می گذارد. مطابق این چرخه: در صف اپوزیسیون در وجه عمده، این چپ سوسیال دموکرات و وفاداربه نطام است که معمولا بیشترین آراء مردم ناراضی را در سبدخود جمع کرده و آن را در خدمت طبقه بورژوازی و نجات نظام از بحران قرارمی دهد (این چپ معمولا در مواقعی که در قدرت نیست و جامعه بحرانی است، شانس صعود دارد و وقتی هم در قدرت است، موقعیت خود را از دست داده و برای مدتها به محاق می رود) . سپس نوبت حلقه های بعدی و کوچکترو از جمله چپ مدعی مبارزه ضدسرمایه داری فرامیرسد که نقش خود را در تکمیل این چرخه بازتولید ایفاء کنند. آنها نیزعلی القاعده و به سهم خود، آراء ناراضی ترین و رادیکال ترین بخشهای جامعه را جمع کرده و احیانا در طی دادوستدی تحویل احزاب سوسیال دموکرات (و شبه چپها) می دهند. جالب است که این بار دادوستد مزبور ظاهرا بدون هرگونه چشم داشت و قیدوبندی صورت می گیرد و این در حالی است که حتی رقیب راست افراطی نیزحاضرنشده است آراء خود را این چنین سخاوتمندانه به ثمن بخس بفروشد. بهرحال این نوع زنجیرشدگی به سیستم، نتیجه اجتناب ناپذیر استراتژی معطوف به سیستم و از جمله مشارکت در قدرت، گیرم به صورت غیرمستقیم، نشانه استیصال، دنباله روی و نداشتن افق است. و این سؤال را در برابر همه قرارمی دهد که چرا آراء چهارمیلیون از ناراضی ترین و آگاه ترین بخش جامعه، طبقه کارگر و زحمتکشان و روشنفکران، بجای تقویت مواضع سوسیال دموکراسی و ترمیم چرخه بازتولید موقعیت بورژوازی دستخوش بحران، در خدمت تقویت مبارزات ضدسیستمی و ضدسرمایه داری قرارنگیرد؟. لااقل جبهه چپ می توانست صراحتا اعلام کند که اولا به هیچ وجه قصد مشارکت در قدرت سیاسی را (نه فقط از سرتاکتیک و بازیهای رایج سیاسی) ندارد. ثانیا مطالبات مشخص و قاطعی را در برابرسوسیال دموکراتها قرارمی داد و حمایت خویش را مشروط به پذیرش و برآورده کردن آنها می کرد. تنها در این صورت بود که همه می دیدندکه این جبهه مصمم به پیش برداهداف مستقل خودبوده و حاضربه معامله برسر مطالبات کارگران و زحمتکشان نیست و سوسیال دموکراتها نیز باخیال آسوده نمی توانستند به سازش با جناح راست و سیاستهای آن، که همواره محمتل ترین شق است، مبادرت ورزند. در برابراگر با قلم گرفتن همه پارامترهای دخیل در آفرینش لحظه و نادیده گرفتن گزینشهای خارج از بساط بورژوازی، یعنی آن جریان مبارزه طبقاتی که فارغ از بساطی که بورژوازی برای مسخ و کنترل کردن آن چیده است، بخواهیم با دراماتیزه کردن وضعیت، صرفا گزینه سارکوزی یا اولاندا را در برابرخود قراردهیم، بناگزیرهمیشه در همان جاده ای خواهیم راند که بورژوازی برایمان ساخته است. در این صورت دیگرداشتن افق و استراتژی معطوف به سوسیالیسم نیزبی معنا خواهد بود. و البته نتیجه هم چیزی جزایفاء نقش اپوزیسیون درون نظام و نه اپوزیسیون نظام نخواهد بود.

چپ با کدام استراتژی؟

تاموقعی که چپ بجای عمل و استراتژی واقعا مستقل به بازی در بساط بورژوازی سرگرم است، چه خود آگاه باشد و چه نه، کاری جزرساندن سوخت به معرکه انتخاباتی (وغیرانتخاباتی) بورژوازی، بازتولید آن و بردن کارگران حامی خود به سوی سراب، انجام نمی دهد. چپ برای خروج از این گرداب تباه کننده چه می تواند بکند؟ قبل از هرچیزبه عنوان پیش شرط هرگونه استراتژی مستقل او باید درسهای لازم از تجربیات سترون وشکست خورده گذشته مبنی برمشارکت (مستقیم وغیرمستقیم) در ماشین قدرت به امیدتحول جدی در وضعیت، بجای درهم شکستن آن را، بگیرد. چپ قبل از هرچیزباید با شهامت کامل دندان طمع مشارکت در قدرت را بکشد. هیچ چیز بیش از این سخن مبتذل وبدیهی انگاشته جامعه طبقاتی واحزاب متعلق به آن که گویا وظیفه حزب مبارزه برای کسب قدرت است، بیانگرمسخ شدگی چپ وحل شدگی آن در سیستم نیست. چپ تاجامعه طبقاتی دائراست کارکردی جزمبارزه علیه قدرت وضدقدرت بودن ندارد. نباید فراموش کردکه مقوله قدرت اساسا در جداشدگی از صاحبان و مولدین واقعی آن، چه بشکل مصادره ویا تفویض باصطلاح از نوع رضایتمندانه اش به دیگران، معنامی دهد وگرنه با وحدت سوژه و قدرت و بازگشت قدرت به منشأ اصلی خود، مقوله قدرت طبقاتی، بیگانه شده وسرکوبگر (از جمله دولت) بلاموضوع می شود. آن چه که دموکراسی صوری، نمایندگی و”دمکراسی غیرمستقیم”نامیده می شود، در ماهیت خود ودر تجارب تاریخی مکرر، معنائی جزتقویض قدرت به بورژوازی وسلطه گران نداشته وندارد. قدرت وقتی واگذارشد، علیرغم همه شرط وشروط حقوقی اغواکننده و صوری، غیرقابل کنترل وسرکوبگرمی شود. برعکس تحقق قدرت اجتماعی، وحدت جامعه وقدرت بیگانه شده، چیزی جز “خودحکومتی” کارگران و زحمتکشان و زائل شدن “قدرت” نیست. چپ وظیفه ای مهمتراز بارورساختن نظری و عملی “خودحکومتی” به مثابه آلترناتیوسرمایه داری ندارد.

تنها درپی دست شستن از تصرف ماشین دولتی وحرکت در مسیر درهم شکستن آن است، که راه برای استراتژی رهائی بخش گشوده می شود:

الف- دو محوراصلی این استراتژی عبارت است از راهبرد دموکراسی مستقیم، مشارکتی وفراگیر (هم دموکراسی سیاسی وهم اقتصادی) ودر تاکتیک  ومبارزه عملی، تمرکزعمده برمبارزات ضدسیستمی وخارج از سازوکارهای نظام حاکم در تمامی سطوح خردوکلان (برای خروج از چرخه بازتولید سرمایه داری) . براین اساس تقویت اقدام مستقیم و دامن زدن به آن برای کنترل زندگی وبیرون کشیدن آن از چنگ سلطه بورژوازی، در کارخه ها ومحله ها وخیابانها ومدرسه ها ودانشگاهها و وتمامی مؤسسات آموزشی و خدماتی، از طریق تشکیل مجامع عمومی، وظیفه اصلی این چپ را تشکیل می دهد. دموکراسی مستقیم ومشارکتی پادزهرقدرت وباطل السحرافسون بورژوازی است. درهم شکننده مرزهای تصنعی وساخته وپرداخته شده شده بورژوازی بین حوزه های سیاسی واجتماعی واقتصادی است.

ب-بی تردید مبارزه برای اصلاح واقعی در این رویکرد وجود دارد، اما در خدمت این استراتژی است ونه برعکس، وبنابراین چپ باید بشیوه خود یعنی با اتکاء بر فشاراز بیرون ونه از طریق مشارکت اخته کننده در چرخه سیستم، آنرا انجام بدهد. شرکت در کارزار انتخاباتی وپارلمانها-در صورتی که توسط خودجنبش ضروری تشخیص داده شود، تنها به عنوان یک تاکتیک فرعی باهدف افشاء بورژوازی، تقویت گفتمان ضد سیستمی و برای تحمیل مطالبات معین می تواند صورت گیرد. وبهمین دلیل تا آنجا مجاز، امکان پذیرومفیداست که برنیروی واقعی فشاربیرون به سیستم متکی باشد.

خلاصه

آنچه که بخش وسیعی از مدعیان چپ را آچمز و مجاب به شرکت در چرخه بازتولید سیستم می کند، همانا افسون رئال پلتیک است که با منطق گزین بین بدوبدتر، گزینه هائی که بورژوازی در مقابلش قرارداده، آذین بندی شده است. منطقی که در مورد فرانسویها باین شکل صورت بندی می شود: “فرانسویها دور اول با قلبشان رأی می دهند و در دوردوم با عقلشان”. بدبختانه پیدایش راست افراطی براین افسون شدگی افزوده و سبب می شود که حتی چپها از ترس مرگ خودکشی کرده و آراء خود را-بدون هیچ ناراحتی وجدان- حتی به کیسه شیراک ها و امثال او بریزند! در حالی که اگر چپ گریبان خود را از این افسون شدگی برهاند، بستر و افقهای دیگری برای حرکت پدیدارمی شود.

اجازه دهید یک لحظه در نزد خود بدترین سناریو را به تصویر بکشیم: فرض کنید که راستهای افراطی به جای شیراک و سارکوزی ها قدرت ر ا در دست بگیرند. آنگاه چه می شود؟ اگر بورژوازی با چهره واقعیتر و کمتر روتوش شده مانند ماری لوپن سکاندارهدایت ماشین دولتی شود، تازه آغاز بحران مضاعف در نظام است. چرا که مبارزه طبقاتی را بشدت تشدید کرده و صف آرائیهای سنتی بورژوازی را بهم ریخته و فرصت می دهد که جنبش کارگری و چپ در رادیکالترین وجه خویش به صحنه درآید. در جهان امروز یعنی عصر جهانی شدن و عصرارتباطات و اطلاعات، نقش آفرینی دولت–ملتهای دوران هیتلری که بخواهند جهان را به توبره بکشند تمام شده است و حضورشان به مثابه سکاندار، جز اختلال در انباشت سرمایه (برخلاف فاشیسم هیتلری) نخواهد بود. علاوه براین لوپن ها و امثال او چه خواهند کرد که جناحهای دیگر بورژوازی آن را انجام نمی دهند و یا نخواهند داد. برعکس آنها نیز از برگ مهاجرت و نظایر آن برای اهدافشان سود خواهند جست، منتها سنجیده تر و موفقتر از امثال لوپن ها. برخی سیاستهای دیگر چون خروج از حوزه یورو نه فقط ممکن نیست، بلکه بحران را در فرانسه سراسری می کند. بنابراین این راست اگرهم به قدرت برسد و اگر اصرار براهداف خود داشته باشد، کاری جز کندن گور خود نخواهد داشت.

مهم آنست که رقابتها و صف آرائیهای درون کمپ بورژوازی نتواند استراتژی مستقل چپ را تحت الشعاع خود قراربدهد. بگذارما نیروی خود را-هرمقدارکه باشد- برای اهداف ومسیرمستقل خود بکارگیریم وبذرهای خود را نه در خاک شوره زارآنها بلکه در زمین متعلق به خودمان ودر خدمت مبارزه طبقاتی ییافشانیم. اگرروزی کارگران وزحمتکشان وهمه شهروندان ناراضی از سیستم واز جمله چپها تصمیم بگیرند، حرکت مستقل خود را انجام دهند وبه آنها وسایر مدافعان سیستم رأی ندهند، در واقع بساط آنها بهم ریخته وابتکارعمل از دست شان خارج شده وبه اردوی مقابل منتقل می شود. اما این رویدادهم در یک روزفرخنده اتفاق نخواهد افتاد بلکه راه آن از هم اکنون توسط رادیکال ترین نیروهای ضدسرمایه داری هموارمی شود. چپ اگربخواهد نیروی واقعاضدسیستم را بسیج کند، آن را تنها می تواندحول استراتژی وتاکتیک مستقل خود وپیرامون خواسته ها ومطالبات واقعی جنبش انجام دهد. وبراساس همین نیروی مستقل ومطالبات مستقل است که می تواند به نیروهای دیگرنیزفشاروارد کند بدون آن که نیازی به مشارکت در بازی آنها وگرفتن سهمی از قدرت داشته باشد.

تاریخ انتشار : ۱۳ اردیبهشت, ۱۳۹۱ ۸:۲۱ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم…

غم دیگر

پایان تلخ یک ریاست جمهوری

کاش میشد

نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور

بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴