همچنان که قریب به اتفاق پیش بینیها و نظرسنجیهای معتبر و بیطرف حکایت می کردند، انتخابات روز گذشته ریاست جمهوری امریکا به انتخاب مجدد بارک اوباما انجامید. پیروزی اوباما بر رامنی، هم در تفاوت تعداد آرای الکترال و هم در تفاوت آرای جمعیتی، بی خدشه بود. این پیروزی در حالی نصیب اوباما شد که هنوز بخش معتنابهی از وعده های او به مردم امریکا در جریان انتخابات دور پیشین عملی نشده اند و امریکا همچنان با دشواریهای سنگینی مواجه است.
این نوشته در صدد ارائه ترازی از کار چهارسال گذشتۀ اوباما نیست، بلکه تنها در صدد پیگیری نشانه های ممکن برای حل مناقشات میان امریکا و ایران، و نیز پیگیری فرصتی است که انتخاب مجدد اوباما در این زمینه پدید آورده است. از زاویه نگاه به مناقشات مذکور، انتخاب اوباما موجب اعتلا و تقویت سناریوئی محتمل در تحول این مناقشات است؛ سناریوئی که از ماه ها پیش به این سو مطرح بوده است.
چکیده سناریو این است: حصول توافق [نسبی] میان ایران و امریکا بر سر مسائل فیمابین، و نه الزاماً حل و فصل این مسائل، در بازه ای زمانی که از انتخابات دیروز ریاست جمهوری امریکا و انتخاب بارک اوباما آغاز می شود و با انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران در خردادماه سال آینده پایان می یابد. اهمیت انتخاب اوباما در این سناریو صرفاً از زاویه تفاوتهای سیاست او و رامنی بر سر مناسبات با ایران نیست. چنین تفاوتهائی واقعی اند و در سیر رویدادها اثرگذار. اما از تمامی این تفاوتها هم که بگذریم، اگر رامنی پا به کاخ سفید می گذاشت، به عنوان یک رئیس جمهور تازه کار که در مبارزات انتخاباتی اش هم مکرراً ناپختگی خود را در سیاست خارجی آشکار کرده بود، نمی توانست موجبی برای اعتلا و تقویت سناریوی مورد نظر گردد. به علاوه شعبات دیگری از سیاست خارجی اعلام شده توسط رامنی نیز قطعاً او را با الزام تمرین و کسب مهارت روبرو می کردند.
بدون انتخاب مجدد اوباما، که یک دورۀ ریاست جمهوری را پشت سر گذاشته و طرفهایش را شناخته و خود را به طرفهایش شناسانده است، تقویت سناریوی مذکور زمینه ای نمی یافت. اما انتخاب مجدد اوباما هم به خودی خود نشانه و قرینه ای برای جاری شدن امور در این مجرا نیست. به علاوه چه ایران و چه امریکا قویاً گمانه زنیها در مورد “مذاکرات دوجانبه” میان دو کشور را، که در روزهای آخرین پیش از انتخابات دیروز سخت میدان گرفته بودند، تکذیب کردند و علی اکبر ولایتی، در مصاحبه ای با نشریه “مشرق نیوز” به صراحت گفت که این گمانه زنیها “از پایه و اساس دروغ اند”.
تا آنجا که واکنش مقامات ایران نسبت به پیروزی اوباما در میان است، واکنش رامین مهمانپرست فعلاً بازتابی در خارج از کشور نیافته و محتملاً با توجه به محتوا و وزن آن – یعنی واکنشی اساساً ایدئولوژیک از جانب مقامی فرعی در جمهوری اسلامی – اعتنائی به آن نشود. اظهارات صادق لاریجانی، که اوباما را بابت سر دادن شعار تغییر اما دست زدن به تحریم ایران انتقاد می کرد، واکنشی نه چندان گرم تلقی شد و ضمناً این نکته در اظهارات مذکور که “بهبود مناسبات ایران و امریکا کار یک شبه نیست”، به عنوان یک واقعبینی پراگماتیستی و بنابراین ناظر بر چشم انداز درازمدت بهبود مناسبات، از نظرها دور نماند. می ماند سخنان جواد لاریجانی در همان روز و متعاقب سخنان برادرش، دایر بر این که “اگر منافع نظام ایجاب کند، حاضریم در قعر جهنم با شیطان مذاکره کنیم”. این سخنان مورد بیشترین توجهات بوده است. خاصه این که تکذیبهائی که فوقاً به آنها اشاره شد، قاعدتاً بایست کارگر می افتادند و به “شبهات” حول دیدارهای بین دو طرف پایان می دادند.
با این حال نشانه های درشت را نه در این قبیل اظهارات رسمی و نیمه رسمی، بلکه در گوشه های کمتر زیر نور رسانه ها باید جستجو کرد و یافت. قویترین نشانه را کمتر از یک روز پیش از انتخابات امریکا، سایت “وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران” عرضه کرد. روز سه شنبه ۶ نوامبر، این سایت تحلیلی را با نام “دلایل و موانع حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران” انتشار داد، که برخلاف برداشت نخستینی که از تیتر مطلب و درج آن در سایت وزارت اطلاعات ممکن است صورت گیرد، نه تنها پرخاشگری و هل من مبارزطلبی ضداسرائیلی نیست، بلکه تصریح دشواریهای وضع و تهدیدات متوجه “نظام”، و توصیه برای اتخاذ طریق دیپلماسی و مذاکره است. در بخش نتیجه گیری این تحلیل، پس از جمله پردازیهای قابل فهم در مورد توان رزمی جمهوری اسلامی، آمده است: “اما واضح است که آغاز جنگ و توسل به زور، چنان خطیر و سهمگین است که کمترین غفلت از آن، گناهی نابخشودنی است. به همین دلیل برای جلوگیری از جنگ راههای متفاوتی وجود دارد. یکی از آنها اتخاذ تدابیر دیپلماتیک و سیاسی و بهره گیری از ظرفیت مجامع بینالمللی است، که راهی ضروری و البته کم هزینه است”. نکته دیگر بسیار قابل توجه در این تحلیل ایجاد تمایز بین سیاست کنونی امریکا و اسرائیل بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی است. تحلیل بر این نظر است که “… میتوان اذعان داشت که ایالات متحده با توجه به وضع موجود، این نوع فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران را تهدید تلقی نکرده و حتی در جهت غنی سازی با درصد پایینتر، حاضر به مذاکره با ایران شده است؛ به همین دلیل، دولت فعلی ایالات متحده و در راس آن اوباما، امید دارد تا با استفاده از دیپلماسی و حل و فصل مسالمت آمیز، این موضوع را پشت سر بگذارد. اما در طرف مقابل، متحد اصلی ایالات متحده نگرشی کاملا متفاوت به این موضوع داشته و غنی سازی ایران را تهدیدی شدید علیه امنیت ملی خود دانسته و به دنبال نابودی کامل تاسیسات اتمی ایران است”.
چند روز پیشتر از این نشانه، نشانۀ دیگری – درست همچون همین، باز از یک گوشۀ نامنتظر – ظهور کرده بود. تنها ۶ روز مانده به انتخابات امریکا اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، اعلام کرد که “ایران ساخت سلاح اتمی را به تعویق انداخته است”. این سخنان در تقابل آشکار با سخنان نتانیاهو دایر بر این که “اگر راه دیگری برای متوقف کردن ایران نباشد، ما آماده عمل ایم” قرار داشتند. منتفی نیست سخنان باراک، چنان که برخی مفسران می اندیشند، نوعی “بازی سیاسی داخلی اسرائیل” در رقابت میان باراک و نتانیاهو بر سر ریاست جمهوری اسرائیل باشد که انتخابات زودرس آن قرار است دو ماه دیگر برگزار شود. اما مهم است در نظر داشته باشیم که انتخاب این بازی توسط باراک مبتنی بر نشانه سومی است که مقامات ایران اخیراً به دست داده اند: نشانه ای که در مطبوعات داخل کشور انعکاس مهجوری یافت و آن هم خبر توقف غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی و اختصاص یک سوم ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده برای ساختن میله های سوختی مورد نیاز کاربردهای پزشکی است[۱].
اگرسخنان اهود باراک بر این نشانه استوار نبود، آنگاه می شد آنها را صرفاً بازی سیاسی در رقابت بین باراک و نتانیاهو تلقی کرد، اما در این صورت این سخنان، سخنان بی پایه ای می بودند که ابداً نمی توانستند به کار رقابت انتخاباتی باراک آیند.
به نظر می رسد درست بر زمینه این قراین بوده است که نشریه رویتر در دو تحلیل جداگانه اما مکمل، به مناسبت انتخاب مجدد اوباما، در یکی از “پیروزی اوباما، گشایش پنجره ای برای مذاکره با ایران” و در دیگری از “پیروزی اوباما، موجب دشواری برای نتانیاهو” نوشت. شایان توجه است که دشواریهای نتانیاهو هم می توانند دشواریهای او در ۴ سال آینده در مناسبات با اوباما باشند، هرگاه او در انتخابات ژانویه پیش رو پیروز شود، و هم دشواریهائی برای نیل به این پیروزی. رویتر از انتقادها و سرزنشهای نسبتاً گسترده ای در جامعه اسرائیل خبر می دهد که پیروزی اوباما نصیب نتانیاهو کرده است. انتقاد به نتانیاهو این است که “او در انتخابات امریکا مداخله کرده و آن هم با شرط بندی روی اسب مرده”. اگرچه نظرسنجیهای کنونی حاکی از شانس بالای نتانیاهو نسبت به هر نامزد دیگری برای پیروزی در انتخابات ژانویه اند، اما این وضع اکیداً تابع “بازیهای سیاسی” نیز هست.
اشتباه بزرگی است اگر نشانه های خلاف این سناریو را ندید و نخواست دید. می توان نادیده گرفت این واقعیت را که بسیاری از محافل “اصولگرا” عدم رضایت خود را از انتخاب مجدد اوباما بروز دادند و حتی در تعداد آرای او و البته به ضرر او، تقلب کردند. برخلاف تصور نسبتاً رایج دایر بر قدرت فوق العاده لابی اسرائیل در تعیین نتیجه انتخابات امریکا، انتخابات دیروز درست بطلان این تصور بود. می توان با کینه کور ضداسرائیلی این واقعیت را نادیده گذاشت و همچون همان محافل “اصولگرا” پیروزی اوباما را به لابی اسرائیل نسبت داد. می توان ندید که کسانی چون پرویز سروری، قائم مقام جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، که مطلقاً در حاکمیت جمهوری اسلامی هم تک صدا نیست، بر این نظر اند که “عده ای که در کشور تاثیر گذار هم هستند به این نتیجه رسیدند که باید اوباما در این انتخابات پیروز بشود و این تحلیل متاسفانه در کشور وجود دارد که باید کاری بکنیم که اوباما پیروز انتخابات بشود… در شرایط موجود حتی میت رامنی به نفع ماست و همیشه نشان دادند که جمهوری خواهان وقتی سر کار آمدند رفتار جنگ طلبانه داشتند و با اروپا، چین، روسیه واگرا شدند. در این شرایط همیشه جمهوری اسلامی توانسته است امکان تعامل بیشتری با اروپا، چین، روسیه و کشورهای دیگر داشته باشد”.
اما همچنین می توان با تقویت نشانه های برشمرده در سمت حل و فصل مسائل، با به فال نیک گرفتن گفته اوباما در نطق پیروزی اش دایر بر این که “یک دهه جنگ دارد خاتمه می یابد”، با دست زدن به ابتکارهای وسیعتر برای اعتمادسازی و … هم بر سیر رویدادهای اسرائیل در روزهای آتی به نحو مثبتی مؤثر افتاد و هم به اکیدترین معنا در سمت تأمین منافع ملی ایران گام برداشت. این امکان را نباید از دست نهاد.
[۱] تبدیل اورانیوم به میلۀ سوخت به معنای خروج آن از پروسه غنی سازی است. البته می توان اورانیوم موجود در میله های سوخت را مجدداً، اما به دشواری، وارد پروسه غنی سازی کرد.