در این اواخر یکیار دیگر تبعات فروپاشی شوروی در سی سال قبل در فضای بین المللی سنگینی می کند. از اوکرائین گرفته تا قزاقستان پس لرزه های این فروپاشی هنوز هم وضع جهانی را در التهابی سنگین فروبرده است. طوریکه دیدیم فروپاشی شوروی موجب آن شد تا سرمایه داری لجام گسیخته این سرزمین پهناور را که یک ششم کره زمین را تشکیل میداد ببلعد؛ از میان جهنمی که در اثر این فروپاشی برای مردم این سرزمین ها دهان بازکرده بود، گروه هائی از ستم گران و سودجویانی که قدرت خداداد را به کمک غرب غارتگر قبضه نموده بودند سربرآوردند که دارائی های مردم راغارت کردند و فقر و فلاکتی را بر مردمان این سرزمینها تحمیل کردند که برای نسلهائی از آنها ناآشنا و بیگانه بود. در کنار بغرنجی های اوضاع اوکرائین، امروز قزاقستان یکی دیگر از جمهوریت های بسیار با اهمیت شوروی سابق در مرکز حوادث پرطلاطم قرارگرفته است؛ بعد از سه دهه اوج نارضایتی و خشم مردم برعلیه الیگارشی مالی فاسد و ستمگر و قبضه دارائی های مردم به وسیله انحصارات امپریالیستی غرب در وجود اعتراضات مردم قزاقستان بالاگرفت و وضعی را به وجودآورد که از یکسو باعث نگرانی کشورهای منطقه گردید و از جانب دیگر محمل یکی از مهمترین تغییرات ژئوپولیتیکی جهان امروز یعنی پادرمیانی عملی سازمان پیمان امنیت جمعی دراوضاع بغرنج کنونی دنیا شد.
رخ دادهای قزاقستان گرچه با انگیزه مخالفت برحق کارگران ولایه های فرودست اجتماعی با سیاستهای ضدمردمی حاکمیت و به ویژه در برابر بالارفتن قیمتهای گاز مایع آغازشد ولی حوادث روزهای بعدی نشان داد که نیروهای نیابتی غرب منتظر چنین روزی بودند و خواسته ها و اعتراضات مردم را بهانه قرارداده از پشت پرده وارد بازی جهت سرنگونی حاکمیت کنونی قزاقستان شدند. ضمن اینکه سیاستهای نادرست و ضد توده ای دستگاه حکومتی قزاقستان در عرصه معیشتی مردم قزاقستان و تسلط الیگارشی فاسد مالی مسلط بر این کشور را باید محکوم کرد، نباید نادیده گرفت که غرب و ناتو این اعتراض برحق مردم بلاکشیده قزاقستان را با سرعت به گروگان گرفتند. نشر فاکتها و ویدئوهائی که نشان میدهد چگونه افرادی که بیکار و در فقر بسر می بردند مورد توجه قرارگرفتند و بعد از دریافت ۲۰۰دلار از آدرسهای «غیبی» برای آنها بلیط سفر به آلماتا گرفته شد و در آنجا در آپارتمانی جا داده شدند تا به جمع اعتراض کنندگان بپیوندند و یا اینکه چگونه افراد حرفوی ناشناخته ای اتوموبیل افراد معینی را (مانند شهردار آلماتا) به قصد کشتن آنها تعقیب کردند و یا اینکه اعتراض کنندگان محلات مشخصی چون ساختمان شهرداری و یا محل سکونت رئیس جمهور را مورد حمله قراردادند و غیره همه و همه نشان دهنده این امراست که تحرکات اعتراضی بر حق مردم به وسیله نیروهای «غیبی» چگونه تغییر مسیر داده شده و راه براندازی را در پیش گرفت. در واقع براندازی حاکمیتی که علیرغم فساد و ستمگری آن صاحب مرکز پروازهای فضائی با اهمیت جهانی بایکونورو به دولت فدراسیون روسیه نزدیک بود نمی توانست از اهداف براندازانه غرب نباشد. حوادث باچنان سرعتی به پیش رفت که در مقایسه با اوضاع مشابه در دیگر نقاط دنیا و در گذشته؛ به طورکلی و ماهیتاً غیرمتعارف بود گرچه از لحاظ برنامه ریزی و شدت عمل شباهت هائی با حوادث «میدان» در کیف داشت. شعارهای حق طلبانه ضدیت با بالارفتن قیمت گاز نه تنها به اعتراض های بیشتر بلکه با سرعت به تحرکات براندازانه منجر شد که این گمانه زنی را به میان آورد که در پشت سر این تحرکات نیروهائی به آتش بیار معرکه مبدل شدند که در بحبوحه بحران پیشروی ناتو تا نزدیکترین مرزهای روسیه یعنی اوکرائین و گرجستان، میخواهند دردسرهای بیشتری برای روسها در سمت دیگری از مرزهایشان ایجاد نمایند و با درگیرساختن آنان از شدت و قوت موضع گیری دفاعی روسیه در برابر آمریکا و ناتو بکاهند؛ و حتی بخشی از نیروهای داعشی از افغانستان (که به کمک امریکائی ها از سوریه و عراق انتقال داده شده و برای چنین ماموریتهائی در حال آماده باش قرارداشتند)، به گفته رئیس جمهور قزاقستان در این حوادث شرکت داشتند. آشوبگران با چنان سرعت و مهارتی از درخواستهای صنفی به مبارزه براندازی گذرکردند که احتمال سرنگونی دولت قزاقستان را به میان آوردند. اگر چنین میشد این امر میتوانست مخمصه گیج کننده ای را نه تنها برای روسیه و چین بلکه برای مجموع آسیای میانه رقم بزند.
سازمان پیمان امنیت جمعی و به ویژه روسیه به درخواست رسمی قزاقستان لبیک گفته و با سرعت عمل نمود.
حوادث خشم آلود قزاقستان و مداخلات ناشیانه غرب و ناتو در جهت ایجاد مزاحمت برای روسیه و آنهم در حیاط خلوت منافع حیاتی آن موجب اقدام سریع سازمان پیمان امنیت جمعی شد که هشدارگیج کننده ای برای امریکائی و ناتو و پیام روشنی برای آنها را در قبال داشت و مرزی را در امور مربوط به آسیای میانه در برابر تحرکات ناتو و امریکائی ها تعیین کرد. این اقدام سازمان پیمان امنیت جمعی در حقیقت غسل تعمید این سازمان درعمل بود و آنرا تمام و کمال و با ابهت وارد صحنه محاسبات و تعاملات سیاسی جهانی ساخت. این گام نوعی اعلام قطب مخالف ناتو در عرصه نظامی جهانی شد چنانچه همین دو سه روز قبل کوبا خواهان عضویت در این پیمان شد. در چنین شرایطی این سوال به طورطبیعی مطرح میشود که گام گذاشتن عملی سازمان پیمان امنیت جمعی در گرماگرم یک معضل دارای ابعاد و عواقب بزرگ منطقه ای نمیتواند یکی از حوادث تعیین کننده شکل گیری نظمی نوین درسطح جهانی باشد؟ زیرا غیرمحتمل نیست که در پی کوبا کشورهای دیگری که میخواهند آزاد باشند، به این پیمان بپیوندند و راه رهائی از بند نامیمون جهان تک قطبی را رسماً و علناً برای جهان امروزی رقم بزنند و در این صورت با در نظرداشت توان نظامی ارکان متشکله آن آیا سازمان پیمان امنیت جمعی ضامن حفظ تعادل و صلح متکی به نیروی نظامی بازدارنده در سراسر جهان نخواهدشد؟ شاید بتوان گفت که در این صورت جنبشهای رهائی بخش ملی احتمالاً تکیه گاه مطمئنی در مبارزه برعلیه تجاوزگری های بی لگام کنونی امپریالیزم را در وجود این پیمان خواهندیافت. گرچه در این منطقه بسیار با اهمیت برای روسیه هنوز هم کشورهائی مانند ازبکستان، ترکمنستان و آذربایجان که بخشهائی از شوروی سابق هستند، در این سازمان عضویت ندارند وحتی کشوری چون آذربایجان مجرائی را برای نفوذ اسرائیل و امریکا و به ویژه ترکیه بازگذاشته است، اما به مشکل بتوان تصورکرد که روسیه به کمک همین پیمان در برابر نفوذ و پیشروی امریکا در این منطقه نتواند موانع غیرقابل عبور ایجادنماید. حوادث قزاقستان و پادرمیانی سازمان پیمان امنیت جمعی، مسئله عضویت در این پیمان رابرای کشوری چون آذربایجان که در دام عشوه گری صهیونیزم و با درجه بالاتری در بند پان ترکیزم گیرمانده است، مطرح می سازد. درواقع مشترکات مرئی و نامرئی عدیده ای هر یک از کشورهای سابق مربوط به اتحادجماهیرشوروی سوسیالیستی را با مسکو پیوند می دهد. حوادث سالهای اخیر و تجربه کشورهای گرجستان و اوکرائین در اوضاع بغرنج کنونی جهان نشان داد که هر قدر این کشورها به سراب غرب روبیاورند، از اصل خود دور و در نتیجه ضعیف و صدمه پذیر میشوند. به احتمال بسیار قوی حوادث قزاقستان، رهبران این کشورها مانند «الهام علییف» را قبل از اینکه راه گرجستان و اوکرائین را در پیش گیرند و در سراب غرب غرق شوند، به فکری دوباره واخواهدداشت. آنان شاید به پیوندهای بزرگ و با اهمیت خود با روسیه به طور کامل پشت نکنند و راه نفوذ غرب تاراج گر به خصوص امریکا را در این منطقه بااهمیت دنیا بیش از حد کنونی نگشایند. یقیناً کشورهای ازبکستان و ترکمنستان هم بعد از حوادث قزاقستان با وسوسه و دقت بیشتر با حوادث برخورد خواهندداشت (به ویژه ازبکستان که تجربه خونین نفوذ بنیادگراهای اسلامی در اندیجان را بیاد دارد) و شاید ترس از آینده نامعلوم و از بازگذاشتن درها بروی غرب تاراجگر آنها را بسوی سازمان پیمان امنیت جمعی برای زنده ماندن به مثابه کشورهای مستقل بکشاند.
در صورت ادامه زورگوئی بی حد و حصر امریکا به کمک بازوی رزمی ناتوئی خود و تخطی های بلاانقطاع آن از حقوق وعرف زندگی بین المللی، پیوستن کشورهائی چون مصر، الجزائر، ونزوئلا (و شاید چند کشور دیگر امریکای لاتین)، افریقای جنوبی آنگولا و چند کشور دیگر افریقائی و آسیائی به این پیمان نمیتواند دور از تصور باشد. اگر جمهوری خلق چین به این پیمان بپیوندد با اطمینان بیشتر میتوان گفت که چنین نیروی بازدارنده نظامی در برابر زورگوئی و پایمال نمودن حقوق خلقها به وسیله امریکا و ناتو، شانس بیشتری را در جهت برقراری روابط عادلانه تری بر جهان خواهدداشت.
هم اکنون آنچه به تلاش امریکا در جهت واردنمودن اوکرائین و گرجستان در پیمان ناتو و برخورد روسیه با این معضل برمیگردد، در تصادف اتفاقی با حوادث قزاقستان وضع جهانی را چنان متشنج ساخته ودریک قدمی رودرروئی فاجعه برانگیز هسته ای قرارداده است که راهی برای هیچکس جز تن دردادن به یک راه حل منطقی باقی نمانده است. آنچه امروز برای جهانیان از وضاحت گویائی برخورداراست اینست که ناتوبه مثابه یک پیمان تجاوزگر و جنگ طلب تابیخ زنخ روسیه باپرروئی پیش آمده وهنوزهم طلبکار است. در شرایطی که اگر روسیه سلاحهای هایپرسونیک وموشکهای دارای موتورهسته ای رانمی داشت، سلاحی چون زیردریائی های بی سرنشین و موشکهائی که به تنهائی سرزمین هائی به بزرگی کشورفرانسه یاایالت تکزاس رابایک شلیک نابودمی کنند، دراعماق وجودامپریالیستهاترس مرگ راتداعی نمی کرد میشدبه راحتی گفت که امریکا لحظه ای هم درجهت گام گذاشتن برگلوی روسیه به وسیله ناتوتعلل به خرچ نمی داد. ولی واقعیت اینست که چنین نیست. تاهمین اواخرآمریکا اسپ ناتو راچهارنعل به سوی سرحدات روسیه تازاند و به هیچ یک از دغدغه ها و مخالفتهای برحق روسیه، آنهم با تکبری فرعونانه وقعی نگذاشت وجهان راتااین حدبه لبه پرتگاه سقوط نزدیک ساخت. ولی طوریکه پوتین درسال۲۰۱۸بامعرفی سلاح های جدید وبی مانند روسی به غربی هاگفت:«حالاحرف مارابشنوید!»ناتووامریکابایدبادقت به حرفهاوپیشنهادات روسیه گوش فرابدهند زیرا امروز با تغییر در ترکیب سلاح های جدید بازدارندگی، تعادل استراتیژیک تسلیحاتی طوری عمل می کند که امریکا نه می تواندبه اتکای برتری کمی و تکنولوژیک سلاح های متعارف (حتی هسته ای) خود، گوینده حرف اول باشد. در چنین فضائی سازمان پیمان امنیت جمعی وارد معادله بغرنج معضلات بین المللی میشود و به مثابه برگ برنده روسیه عمل خواهدکرد.
حوادث قزاقستان یک امررابه صراحت تام و تمام نشان داد وآن اینکه ، روسیه درمقیاس دیگری یعنی نه در رودرروئی مستقیم با ناتو و امریکا بلکه در برابر راه اندازی تجاوزات نیابتی امریکادراین منطقه نه تنهاازتصمیم واراده تقابل برخورداراست بلکه توانائی حیرت انگیزبسیج وتحرک نیروهای رزمی خودراهم باقدرت تمام دارامی باشد. درواقع درحوادث قزاقستان، در مدت بسیار کوتاهی نیروهای رزمی سازمان پیمان امنیت جمعی به ویژه نیروهای روسی با تجهیزات وآمادگی حرفوی اعجاب انگیزی عمل نمودند. این وضع ناشی ازتغییراتی است که درارتش روسیه واردشده است: درواقع دهه دوم قرن حاضر شاهد تغییرات بزرگی در سطح احیا ارتش روسیه برپایه روحیه دوران شوروی بوده است؛ ازتجربه دردآلود جنگ گرجستان که نیروهای توپخانه ای وراکتی ارتش روسیه، که اهداف راباضریب غلط ۳۰۰متری (دراثردست کاری GPSتوسط امریکائی ها) مورد اصابت قرارمیداد، تا نمایش حیرت انگیز برگرداندن کریمیه به سرزمین اصلی درسال۲۰۱۴، تا تبارز قدرت کوبنده در سوریه وتاآمادگی تاحدکمال در حوادث روزهای اخیرقزاقستان، ارتش روسیه راه درازی را طی کرده است وامروز میتواندپایه اصلی سازمان پیمان امنیت جمعی باشد.
۷۰ فروندهواپیمای غول پیکرایلیوشین ۷۶، نفرات، تانکها و خودروهای زرهی و دیگر تجهیزات نظامی روسیه را با سرعت و با نظم کامل در نقاط حساس قزاقستان مستقرساختند. ارتش روسیه در این حوادث نشان داد که ازچه توانائی هائی برخورداراست؛ افراد نظامی روسی با سرعت جای افراد غیرنظامی را مثلاً در فرودگاه ها گرفتند و نشان دادند که برای حالات اضطراری از چه مهارتهائی برخورداراند.
تجهیزات شسته رفته، جدید و بروزشده ووضع مناسب ومجهزسربازان روسی شاید دروحله اول توجه زیادی رابه خودجلب نکرده باشد، ولی این امرازاهمیت بارزی برخورداراست و نظم بلند و آمادگی کامل ارتش روسیه رانشان میدهد. حوادث نشان میدهند که با چنین آمادگی هائی روسیه میخواهد در برابر سیاست جنگ و تجاوزگری امریکا و ناتو الترناتیف سیاسی و نظامی جدیدی را منجمله به کمک سازمان پیمان امنیت جمعی مطرح سازد. شاید این امرنقطه عطفی را در تاریخ معاصر جهان رقم بزند.
آنچه مسلم است اینست که وجدان آگاه بشریت درآرزوی نابودی پیمانهای نظامی است. زندگی درصلح آروزی هزاران ساله بشریت است اماتازمانی که طبقات و منافع متضاد طبقاتی وجوددارد، متاسفانه جنگ و خونریزی هم جز لاینفک زندگی بشری است. حالا که چنین است؛ و امریکا و ناتو بر مقدرات مردمان جهان با بی عدالتی ای عظیم بازی می کنند، وجود نیروی بازدارنده در برابر آن شاید بتواند رنجهای مردمان دنیا را کاهش بدهد و ضامن نیرومند پایداری صلح باشد. بهرحال این الترناتیف جدید (سازمان پیمان امنیت جمعی) به احتمال قوی نقطه عطف بسیاربااهمیتی را در زندگی امروزی بشریت و شکل گیری نظمی نوین رقم خواهدزد.