لومپن یا داش مشدی های محلە، تنها از خود، نفرت و ترس متشعشع نمی کردند، بلکە بنوعی احترام هم در میان اطرافیان، بگو در محلە، بە جای می گذاشتند. البتە نفرت و ترس مردم از آنها پنهانی بود، و احترامشان علنی! این احترام ریشە در دو چیز داشت: ترس و خودکم بینی. ترس، زیرا کە لومپن ها زور داشتند و راحت می توانستند بزنند، لت و پار کنند، فحش بدهند و خلاصە همە مرزها را راحت بشکنند، و خودکم بینی، زیرا کە مردم بنوعی جرات آنان را تحسین می کردند، جراتی کە خود نداشتند!
و این چنین لومپن ها بعد از دولت و پلیس و اعوان و انصارشان، لایە سوم قدرت در مناسبات قدرت در جامعە بودند!
لومپن ها را تنها رژیم شاە کشف نکرد، بلکە قبل از این در کشورهای دیگر از جملە در اروپا از توان آنها برای درهم شکستن قدرت حریف استفادە شدە بود (جمعیت دە دسامبر در فرانسە درزمان ناپلئون). شاە، تنها راە رفتە دیگران را رفت، و البتە بعد از شاە هم رژیم جدید هم همین راە را در پیش گرفت، و بسا بقول کروبی، بسیار وسیعتر هم!
حالا لومپن، تنها داش مشدی محلە نیست، بلکە فراتر از آن، داش مشدیهائی هستند سیال و سیار کە با ماشین و قطار و هواپیما بە همە جا فرستادە می شوند. بنابراین بسیار بی رحمتر از لات های محلە کە بعلت آشنائی با مردم محلە تا حدودی حد را رعایت می کردند. لومپن های جیرە و مواجب گیر ایدەئولوژیزەشدە، این حد را هم سالهای مدیدیست کە شکستەاند.
بنابراین تصور نمی رود کە مردم برای چنین موجوداتی بر خلاف داش مشدی های قدیم اندک احترامی داشتە باشند. آنچە هست فقط ترس است و نفرت. و با این پیش بینی منطقی: نفرتی کە هر روز بیش از پیش قسمت ترس را هم قورت می دهد و درستە می بلعد!